همگی به او اجازه دادند. آنگاه همراه دو نفر از اهل بیتش یکی فضل پسر عباس و دیگری علی پسر ابوطالب که دو طرفش را گرفته و در حالی که سرش پیچیده بودند، و پاهایش را روی زمین میکشید، از منزل میمونه خارج شد، و به منزل عایشه رفت.
عایشه میگوید: پیامبر هنگام مرض الموت فرمود:« ای عایشه! گوشتی که در خیبر خوردم همیشه درد و الم آن را احساس میکردم، اکنون نزدیک است که رگ بزرگ قلبم در اثر آن سم، بریده شود».
عایشه میگوید: پیامبر هنگام مرض الموت فرمود:« ای عایشه! گوشتی که در خیبر خوردم همیشه درد و الم آن را احساس میکردم، اکنون نزدیک است که رگ بزرگ قلبم در اثر آن سم، بریده شود».
(برگرفته از:کتاب زندگانی پیامبر اسلام مولف استاد ابوالحسن ندوی)