امام ابن قیم جوزی / ترجمه: ابوعمر انصاری
جاهل شکایت خدا را به مردم می کند. و این نهایت جهل شکوا گر و شنونده شکایت است چه اگرخدایش را می شناخت از او گلایه نمی کرد و اگر مردم را می شناخت نزد آنها گلایه نمی نمود. بعضی از سلف شخصی را دیدند که از سختی ها و مشکلات خویش به دیگری شکایت میکند،هنگامی که اینچنین دیدند گفتند: این چه کاریست، به خدا قسم با اینکار گلایه آنکه بر تو رحم می نماید را به کسی کردی که بر تو رحمی ندارد و جز این چیزی دیگر عایدت نشد.
و در این باره گفته شده:
وإذا شکوت إلى ابن آدم إنما * * * تشکو الرحیم إلى الذی لا یرحم
آن هنگام که گلایه ات را به نزد بنی آدم بردی درواقع شکایت خداوند رحیم را نزد کسی بردی که رحمی ندارد.
عارف نزد خدا گلایه می کند و برترین عارفان کسی است که گلایه نفسش را نزد خدا می نمایند نه گلایه مردم را، زیرا او در واقع از اسباب تسلط مردم بر خویش گله می کند. با نظر به قول خداوند متعال: «وما أصابکم من مصیبه فبما کسبت أیدیکم» سوره الشورى، الآیه ۳۰، وقوله «وما أصابکم من سیئه فمن نفسک» النساء: ۷۹، وقوله: «أو لما أصابتکم مصیبه قد أصبتم مثلیها قلتم أنى هذا قل هو من عند أنفسکم» آل عمران: ۱۶۵
پس مراتب گلایه سه تا می باشد: پایینترین آن شکایت خدا نزد خلق و بالاترین آن شکایت نفست نزد او و مرتبه میانی شکایت خلقش نزد او.