حضرت زبیر نیز در معرکۀ ((جمل)) حضور داشت، اما پس از مذاکره ای که با حضرت علی انجام دادند، ایشان نیز دست از جنگ کشیده و خواست به سوی مدینه برگردد. در جایی مشغول نماز بود که ((ابن جرموز))به وی حمله ور شد و ایشان را در حالت نماز به شهادت رساند.
ابن جرموز بدبخت، خوشحال از اینکه توانسته حضرت زبیر را به قتل برساند، برای اثبات ادعایش شمشیر حضرت زبیر را نزد حضرت علی آورده و خبر کشته شدن حضرت زبیر را به اطلاع ایشان رساند.
حضرت امیر بسیار بر آشفته شد، و با دلی پر از اندوه شمشیر حضرت زیبر را در دست گرفته و فرمود:
«إن هذا سیف طالما فرج الکرب عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ثم قال: «بشر قاتل ابن صفیه بالنار»»(۱).
«(به خدا سوگند) این شمشیر مدتهای طولانی، ناراحتی و غم و اندوه را از چهرۀ زیبای رسول الله (صلی الله علیه وسلم) زدوده است. سپس فرمود: قاتل ابن صفیه (زبیر) را مژدۀ جهنم باد!»
ابن جرموز وقتی به اشتباه و بدبختیاش پی برد، گفت:
أتیت علیاً برأس الزبیر
أرجو لدیه به الزلفه
فبشر بالنار إذ جئته
فبئس البشاره والتحفه
وسیان عندی قتل الزبیر
وظرطه عنز بذی الجحفه(۲)
«سر زبیر را برای علی آوردم، بدان امید که به جایگاه و قرب و منزلتی نزد او برسم، اما او بشارت جهنم را به من داد! عجب نامبارک بشارت و نامیمون ارمغانی! پاداش کشتن زبیر برای من با فضلۀ حیواناتی که در جحفه هستند، برابر بود (کوچکترین و بی ارزش ترین پاداشی به من نرسید، مگر بدبختی و روسیاهی)».
۱و۲) اسدالغابه ج۲ص۱۰۵٫