مردی از اهل شام که فردی نیرومند و دلیر نیز بود،گاه گاه نزد عمر بن خطّاب می رفت؛مدّتی خبری از وی نشد؛عمر احوالش را جویا شد؛آشنایان گفتند یا امیرالمؤمنین گرفتار شرابخواری گشته است!
عمر کاتب خویش را فراخواند و فرمود بنویس:
“از عمر بن خطاب به فلان بن فلان!
سلام علیک
آفریدگار متعال را می ستایم که کسی جز او لیاقت خدایی ندارد،آمرزندهٔ گناه،توبەپذیر،سختگیر و نیرومند است و هیچ خدایی جز او شایستگی ندارد و بازگشت به سوی او خواهد بود:(غافِرِ الذّنبِ قابِلِ التّوبِ شدیدِ العِقابِ ذی الطَّولِ لا إله إلّا هو، إلیهِ المَصیر )!”
سپس به یارانش فرمود دست به دعا بردارید و از خدای متعال بخواهید که توفیق ترک گناه به برادرتان عنایت فرماید و توبەاش را بپذیرد!
نامهٔ خلیفهٔ عادل که به دست آن شخص رسید،فوراً آن را خواند و مرتّباً عبارت “آمرزندهٔ گناه،توبەپذیر و سختگیر” را تکرار می کرد و با خود گفت:مرا از کیفرش بر حذر داشته و در عین حال وعدهٔ آمرزش نیز داده است! این را می گفت و می گریست و در نهایت،شرابخواری را ترک کرد و دیگر به سراغش نرفت!
خبر توبهٔ مرد شامی که به عمر فاروق رسید،خوشحال شد و گفت:
شما نیز همین طور رفتار کنید؛برادرتان که دچار لغزشی شد،او را راهنمایی کنید و به مسیر درست بازآورید و از خدا بخواهید توفیق توبه را نصیبش گرداند و هیچ گاه شیطان را بر ضدّ برادرتان یاری نکنید!