شفاعت(۹)

ابن کثیر می‎گوید[۱]: «ملائکه‎ای که آنها در دنیا گمان می‎بردند که عبادتشان می‌کنند از آنان اظهار بیزاری می‎نمایند و ملائکه‎ می‎گویند: خدایا از اینها بیزاری می‎جوییم آنان ما را عبادت نمی‎کرده‎اند[۲]».

و خداوند می‎فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١١۶﴾ [المائده: ۱۱۶]. «و هنگامی که الله می­فرماید: «ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که جز الله، من و مادرم را معبود قرار دهید؟» گوید: «تو پاک و منزهی؛ من حق ندارم چیزی بگویم که شایسته­ام نیست. اگر چنین سخنی گفته باشم، تو خود از آن آگاهی. تو از آنچه در درون من است آگاهی و من از اسراری که نزد توست آگاهی ندارم. به راستی تو، تمام اسرار و امور غیب را می­دانی».

و می‎فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ وَلَا تَحۡوِیلًا۵۶﴾ [الإسراء: ۵۶]. «بگو: کسانی را که جز الله(معبود خویش) پنداشته‌اید، بخوانید؛ آنها نمی‌توانند آسیب و مشکلی را از شما برطرف نمایند یا تغییری ایجاد کنند».

و سعید بن منصور، بخاری، نسائی و ابن جریر در مورد این آیه از ابن مسعود  رضی الله عنه روایت کرده‎اند. که گفت: «گروهی از انسان‎ها گروهی از جن‎ها را عبادت می‎کردند،  سپس گروه جن‎ها مسلمان شدند و انسان‎ها همان‎طور به عبادت آنها پایبند بودند، آنگاه خداوند آیه نازل فرمود که: [الإسراء:۵٧] ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَهَ﴾ [الإسراء: ۵۷]. «کسانی که مشرکان آنها را می‌خوانند، خود جویای تقرب و نزدیکی به پروردگارشان هستند[۳]».

 ابن جریر و ابن أبی حاتم در مورد آیه‌ی مذکور از ابن عباس روایت کرده‎اند که گفت: «مشرکین ملائکه، مسیح و عُزَیر را عبادت می‎کردند[۴]».

و همچنین ابن جریر و ابن ابی حاتم در روایتی از ابن عباس در مورد: ﴿فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ﴾ [الإسراء: ۵۶]. ۶ «آنها نمی‌توانند آسیب و مشکلی را از شما برطرف نمایند».] آمده که ابن عباس گفت یعنی «عیسی، مادرش و عزیر[۵]».

و خداوند متعال می‎فرماید: ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨ لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَهٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ٩٩ لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ١٠٠ إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾ [الأنبیاء: ۹۸-۱۰۱]. «بی‌گمان شما و معبودانی که جز الله می‌پرستید، هیزم دوزخید و همگی شما وارد دوزخ خواهید شد. اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمی‌شدند و همگی در آن جاودانه می‌مانند. در دوزخ ناله‌های دردناکی دارند و در آن(هیچ سخن امیدبخشی) نمی‌شنوند. همانا کسانی که پیشتر از سوی ما برایشان نیکی مقرر شد، از دوزخ دور می‌مانند».

ابن اسحاق وقتی داستان ابن زبعری[۶] و مجادله‎اش را با پیامبر صلی الله علیه و سلم به هنگام نزول آیه‌ی: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١ لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ١٠٢﴾ [الأنبیاء: ۱۰۱-۱۰۲]. «‏همانا کسانی که پیشتر از سوی ما برایشان نیکی مقرر شد، از دوزخ دور می‌مانند. صدای دوزخ را نمی‌شنوند و از نعمت‌هایی که دلشان بخواهد، برای همیشه بهره‌مند هستند». بیان می‎کند می‎گوید: ﴿ٰأُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ﴾ عنی عیسی، عزیر، علما و عابدانی که بر فرمان خدا بودند و گمراهان آنان را به خدایی گرفته بودند، از دوزخ دور می‌مانند[۷].

 و خداوند می‎فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِۦ فَیَنسَخُ ٱللَّهُ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ ثُمَّ یُحۡکِمُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ۵٢ لِّیَجۡعَلَ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ فِتۡنَهٗ لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ۵٣ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ۵۴ وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی مِرۡیَهٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَهُ بَغۡتَهً أَوۡ یَأۡتِیَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَقِیمٍ۵۵﴾ [الحج: ۵۲-۵۵]. «و پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبری نفرستادیم مگر آنکه چون(کتاب الهی را) تلاوت می‌کرد، شیطان چیزی در قرائتش القا می‌نمود؛ پس الله، شبهه‌افکنی شیطان را از میان می‌برد و آن‌گاه آیاتش را محکم و استوار می‌گرداند. و الله دانای حکیم است. تا شبهه‌افکنی شیطان را آزمونی برای بیماردلان و سنگدل‌ها قرار دهد. و به‌راستی ستمکاران در دشمنی و اختلاف شدیدی به‌سر می‌برند که از حق دور است. و(نیز) کسانی که از علم و دانش برخوردار شده‌اند، بدانند که آیات الهی، حق و راستین و از سوی پروردگار توست و بدین‌ترتیب به آن ایمان بیاورند و دل‌هایشان برایش نرم و خاشع شود. و بی‌گمان الله، مؤمنان را به راه راست هدایت می‌کند. و کافران همواره نسبت به آیات الهی در شک و تردید به‌سر می‌برند تا آنکه رستاخیز به صورت ناگهانی بر آنان فرا می‌رسد یا عذاب روزی به آنان برسد که خیر و پایانی ندارد». ابن أبی حاتم از زهری روایت می‎کند که گفت: «سوره‌ی نجم در حالی نازل شد که مشرکین می‎گفتند: اگر این مرد معبودان ما را به نیکی یاد می‎کرد او و یارانش را تأیید می‎کردیم، اما بدی و ناسزایی که به معبودان ما می‎گوید به یهود و نصارا که با دین او به مخالفت بر خاسته‎اند نمی‌گوید؛ و اذیت و آزاری که مشرکین بر اصحاب پیامبر روا می‌داشتند بر پیامبر سخت آمده بود، و تکذیب گمراهی مشرکین او را غمگین کرده بود و ایشان آرزو می‎کرد که آنها هدایت شوند پس وقتی خداوند سوره‌ی نجم را نازل کرد فرمود: [النجم:١٩-٢٠ ] ﴿أَفَرَءَیۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰهَ ٱلثَّالِثَهَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠﴾ [النجم: ۱۹-۲۰].  «آیا به «لات» و «عزی» توجه کرده‌اید؟ و «منات» سومین بت دیگر؟».  وقتی طاغوت‎ها ذکر شدند شیطان کلماتی را القا کرد و گفت: إنهنّ لهنّ الغرانیق العُلی، و إنَّ شَفاعَتُهَنَّ لَتُرتَجَی

 «اینها مرغان بلند پروازی هستند که امید است شفاعت آنها مورد قبول واقع شود».

 این از قافیه بند و فتنه‌ی شیطان بود. و این دو کلمه در قلب هر مشرکی از مشرکان مکه قرار گرفت و آن را به زبان می‎آوردند. و گفتند: به راستی محمد به دین اول خود و دین قومش بازگشته است. و پیامبر صلی الله علیه و سلم وقتی به آخر سوره‌ی نجم رسید سجده کرد و مسلمانان و مشرکانی که آن جا بودند همه به سجده افتادند و این کلمه در میان مردم شایع شد و شیطان آن را برجسته نمود تا اینکه به سرزمین حبشه رسید و آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود:  ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِ﴾ [الحج: ۵۲].  «و پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه هرگاه آرزو می کرد [اهداف پاک و سعادت بخش خود را برای نجات مردم از کفر و شرک پیاده کند] شیطان [برای بازداشتن مردم از پذیرش حق] در برابر آرزویش شبهه و وسوسه می انداخت».

وقتی خداوند فیصله‎اش را بیان کرد و او را از قافیه بندی شیطان مبرّا نمود مشرکین به گمراهی خود و دشمنی با مسلمین بازگشتند و بر پیامبر سخت گرفتند[۸]. و این داستان معروف و صحیحی است[۹]. و از چند طریق از ابن عباس روایت شده که بعضی از این طُرُق صحیح هستند[۱۰].

  گروهی از تابعین با اسنادی صحیح روایت کرده‌اند از آن جمله عروه[۱۱]، سعید بن جبیر[۱۲]، ابوالعالیه[۱۳]، ابوبکر بن عبدالرحمان[۱۴]، عکرمه[۱۵]، ضحاک[۱۶]، قتاده[۱۷]، محمد بن کعب[۱۸] قرظی[۱۹]، محمد بن قیس[۲۰]، سدی[۲۱] و غیره روایت کرده‎اند. سیره‌نگاران و غیره نیز آن را ذکر کرده‎اند؛ که اصل روایت در صحیحین است[۲۲].

 مقصود از آن «وإنهنّ الغرانیق العلى وإن شفاعتهن لترتجى) بنا بر یک قول مقصود از غرانیق ملائکه می‎باشد و بنا بر قولی دیگر بت‎ها مرادند و این دو منافاتی ندارند، چون منظور این است که آنها بت‎ها، ملائکه و صالحان را پرستش می‎کردند. همان طور که قبلا آن را از بیضاوی نقل نمودیم.

وقتی مشرکین این سخن را شنیدند. سخنی که به اقتضای آن عبادت ملائکه به امید شفاعت آنها نزد خدا، جایز است گمان بردند که این سخن را پیامبر صلی الله علیه و سلم گفته است، از این رو از پیامبر صلی الله علیه و سلم راضی شدند و همراه ایشان به سجده افتادند و حکم کردند که پیامبر با آنها بر به فریاد خواندن ملائکه و بت‎ها برای شفاعت موافق است. و این سخن به همه جا رسید و به مهاجرین حبشه رسید که مشرکین با پیامبر صلی الله علیه و سلم صلح کرده‎اند. پس مشخص است آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم و آنها را از یکدیگر جدا می‎کرد مسأله‌ی شفاعت بود. چون آنها می‎گفتند: ما از ملائکه و بت‎هایی که تندیس ملائکه بودند می‎خواهیم که برای ما پیش خداوند شفاعت کنند و پیامبر صلی الله علیه و سلم برای ابطال و از بین بردن این عقیده آمده بود و از آن نهی می‎کرد و هر کسی را که معتقد به چنین عقیده‎ای بود کافر می‎شمرد و در نتیجه آنها را گمراه و نادان می‎دانست و به آنها اجازه نمی‎داد که از ملائکه و پیامبران و بت‎ها شفاعت بطلبند و با این گفته‌ی الهی نزد آنها آمده بود که: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَهُ جَمِیعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ۴۴﴾ [الزمر: ۴۴].  «بگو: همه‌ی شفاعت و میانجی‌گری در اختیار الله است؛ فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست؛ سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید». و با فرموده‌ی الهی که می‎فرماید: ﴿ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَهً إِن یُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یُنقِذُونِ٢٣ إِنِّیٓ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٢۴﴾ [یس: ۲۳-۲۴]. «آیا جز او معبودانی برگزینم که اگر پروردگار رحمان بخواهد به من زیانی برساند، شفاعتشان هیچ سودی به من نمی‌بخشد و نمی‌توانند مرا نجات دهند؟ در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود». و آیات زیادی در این مورد آمده است.

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱] _تفسیر ابن کثیر ۱/۲۰۳

[۲]– خداوند در مورد ملائکه می‎گوید: ﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَکۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ۴١﴾ [سبأ: ۴۱]. « می‌گویند: تو منزّهی (از این نسبتهای ناروائی که به ساحت مقدّست داده‌اند، ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته‌ایم) و تنها تو یار و یاور ما بوده‌ای نه آنان. بلکه ایشان جنّیان را می‌پرستیده‌اند و اکثر آنان بدیشان ایمان داشته‌اند‏». و در مورد کافران می‎گوید: ﴿قَالَ ٱلَّذِینَ حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَغۡوَیۡنَآ أَغۡوَیۡنَٰهُمۡ کَمَا غَوَیۡنَاۖ تَبَرَّأۡنَآ إِلَیۡکَۖ مَا کَانُوٓاْ إِیَّانَا یَعۡبُدُونَ۶٣﴾ [القصص: ۶۳]. « کسانی که (سردستگان کفر و ضلال بوده و) فرمان عذاب درباره‌ی آنان مسلم شده است، می‌گویند: پروردگارا! ما اینان را گمراه ساخته‌ایم. از آنجا که خودمان گمراه بوده‌ایم ایشان را هم گمراه نموده‌ایم. ما از اینان در پیشگاه تو بیزاری می‌جوییم (و می‌گوییم: ایشان شهوات و آرزوهای خود را پرستش کرده‌اند و) ما را عبادت نکرده‌اند! ».

[۳]– صحیح بخاری، حدیث ش ۴۷۱۴ و مسلم در صحیحش۳۰۳۰ و تفسیر ابن جریر ۱۵/۱۰۴ و ابن منذر و سعید بن منصور در سنن  چنان‎که در الدر المنثور ۵/۳۰۵ و غیره از ابن مسعود روایت است.

[۴]– ابن جریر ۱۵/۱۰۴ و تفسیر ابن أبی حاتم و ابن مردویه چنانکه در الدر المنثور۵/۳۰۵ از طریق عطیه عوفی از ابن عباس آمده و عطیه ضعیف است.

[۵]– تفسیر ابن جریر۱/۱۰۵ و تفسیر ابن أبی حاتم همچنان که در الرد علی المنطقیین ص۵۲۸ از طریق سدی از أبی صالح از ابن عباس روایت شده است.

[۶] _او عبدالله بن الزبعری بن قیس بن السهمی، قریشی، أبو سعد، شاعر در جاهلیت و خیلی سخت‌گیر بر مسلمانان تا زمان فتح مکه که بعد از آن به نجران فرار کرد و حسان بن ثابت در مورد وی ابیاتی را سرود؛ پس زمانی که آن را شنید، به مکه آمد و مسلمان شد، معذرت خواهی نمود و پیامبر را به نیکی ستود و دستور داد تا برای پیامبر مجلس و محل اجتماعی درست کنند. نگا: الإصابه فى تمییز أسماء الصحابه ۲/۳۰۸ و أسد الغابه ۳/۲۳۹

[۷]– سیره ابن هشام ۱/۳۹۷٫

[۸]– تفسیر ابن أبی حاتم چنانکه ابن کثیر۳/۲۳۰ از موسی بن عقبه از زهری روایت نموده. و دلائل النبوه ۵/۲۸۵-۲۸۶ آمده که قول خود موسی است و آن را به زهری نسبت نداده است.

[۹]– داستان غرانیق را گروهی از ائمه صحیح قرار داده‎اند از آن جمله: ضیاء مقدسی در المختاره ۱۰/۲۳۴ و حافظ بن حجر در تخریج احادیث الکشاف ۴/۱۱۴ و سیوطی، شیخ سلیمان و غیره و گروهی از ائمه این داستان را در تفسیر آیه آورده‎اند از آن جمله ابن جریر۱۷/۱۸۶، نحاس در معانی القرآن ۴/۴۲۶، بغوی۳/۲۹۳-۲۹۴، واحدی در تفسیرش ۲/۷۳۷، ابولیث سمرقندی ۲/۴۶۵، ابن أبی زمنین ۳/۱۸۶، سمعانی ۳/۴۴۸، ابن جزی در التسهیل ۳/۴۴، شیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی۲/۲۸۲ و در منهاج السنه۲/۴۰۹ می‎گوید: بنا بر قول مشهور نزد سلف و خلف و علامه سعدی در تفسیرش ص۵۴۲ و بسیاری دیگر.

[۱۰]– تفسیر ابولیث سمرقندی ۲/۴۶۵، تفسیر ابن مردویه۶/۶۵ و المختاره ضیاء مقدسی ۱۰/۲۳۴ از طریق ابراهیم بن محمد بن عرعره از أبی عاصم نبیل از عثمان بن أسود از سعید بن جبیر از ابن عباس و اسنادش صحیح است و طرق دیگری نیز دارد که این صحیح‌ترین آن است.

[۱۱]– طبرانی در المعجم الکبیر۸۳۱۶، هیثمی در مجمع الزوائد۷/۷۲ و طبرانی به صورت مرسل روایت کرده که در روایت ابن لهیعه قرار دارد که این از او پذیرفته نیست.

[۱۲]– ابن جریر در تفسیرش: ۱۷/۱۸۸، واحدی در اسباب النزول ۲۵۶، ابن منذر، ابن أبی حاتم، ابن مردویه همان طور که در الدر المنثور ۶/۶۸ و غیره روایت کرده‎اند و اسناد آن صحیح است چنان که سیوطی می‎گوید.

[۱۳]– تفسیر ابن جریر۱۷/۱۸۸، ابن منذر و ابن أبی حاتم الدر المنثور۶/۶۸ که اسنادش صحیح است و حافظ در فتح الباری و سیوطی آن را صحیح قرار داده است.

[۱۴]– تفسیر ابن جریر۱۷/۱۸۹ و عبد بن حمید الدر المنثور۶/۶۶ که اسناد آن صحیح است و حافظ در فتح الباری و سیوطی آن را صحیح دانسته‎اند.

[۱۵]– عبد بن حمید- الدر المنثور۶/۶۹٫

[۱۶]– تفسیر ابن جریر۱۷/۱۸۹ و اسنادش ضعیف است.

[۱۷]– تفسیر عبدالرزاق ۳/۴۰، ابن جریر۱۷/۱۹۱ و ابن أبی حاتم الدر المنثور۶/۶۸ که اسنادش صحیح است.

[۱۸]– تفسیر ابن جریر۱۷/۱۸۷ و غیره و اسنادش صحیح است.

[۱۹]– تفسیر ابن جریر۱۷/۱۸۶ و سنن سعید بن منصور چنانکه در الدر المنثور ۶/۶۷ آمده ابومعشر در اسنادش است که ضعیف است.

[۲۰]– ابن أبی حاتم در الدر المنثور ۶/۹۶٫

[۲۱]– نگا: الدر المنثور ۶/۶۵۶۹ دلائل النبوه بیهقی ۲/۲۸۵-۲۹۶٫

[۲۲]– بخاری در صحیح ش۱۰۱۷- (تحقیق البغا) و مسلم در صحیح ش ۵۷۶ از عبدالله بن مسعود روایت کرده‌اند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم سوره‌ی نجم را در مکه خواند و سجده کرد و کسانی که همراه او بودند نیز سجده کردند غیر از پیرمردی که مشتی سنگ ریزه یا خاک برداشت و آن تا پیشانی‌اش بلند کرد و گفت: این مرا کافی است. پس بعد از آن او را در حالی دیدم که کافر از دنیا رفت.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …