شفاعت(۱۰)

مقصود این است که مشرکینِ نخستین، ملائکه و صالحان را به فریاد می‎خواندند تا برایشان نزد خدا شفاعت کنند، چنان‎که نصوص قرآن، کتاب‎های تفسیر، سیرت و آثار مملو از این موضوع می‌باشند و برای عاقل منصف این گفته‌ی الهی کافی است که می‎فرماید: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ یَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِکَهِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِیَّاکُمۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ۴٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَکۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ۴١﴾ [سبأ: ۴۰-۴۱]. «و روزی که همه‌ی آنان را برمی‌انگیزد و آن‌گاه به فرشتگان می‌گوید: آیا اینها، شما را می‌پرستیدند؟(فرشتگان) می‌گویند: تو پاک و منزهی. تو یاور و کارساز ما هستی، نه آنان. بلکه آنان، جن‌ها را عبادت و پرستش می‌کردند. بیشترشان به آنها باور داشتند».

و اینکه خداوند می‎فرماید:  ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَهُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّکُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٢٣﴾ [سبأ: ۲۲-۲۳]. «بگو: کسانی را که جز الله(فریادرس خویش) می‌پندارید، بخوانید؛ هم‌سنگ ذره‌ای را در آسمان‌ها و زمین مالک نیستند و در تدبیر آسمان و زمین، هیچ دخالت و مشارکتی  ندارند و(پروردگار) از میان آنها هیچ پشتیبان و یاری‌دهنده‌ای ندارد. و نزدش شفاعت، سودی نمی‌بخشد جز برای کسی که او، برایش اجازه دهد. و چون اضطراب و دلهره از دل‌هایشان زدوده شود، می‌گویند: پروردگارمان چه فرمود؟ پاسخ می‌دهند: حق(گفت) و او، بلندمرتبه‌ی بزرگ است».

این آیه‌ای است که بعضی از علما در مورد آن گفته‎اند: این آیه ریشه‎های شرک را در قلب می‎خشکاند و از بین می‎برد، اما اگر کسی در آن بیندیشد.

ابن قیم در توضیح این آیه می‎گوید: «خداوند همه‌ی اسبابی را که مشرکین به آن دست می‎آویزند را کاملاً قطع نموده و هر کسی در آن تأمل کند می‎داند که هر کسی بجز الله ولی و معبودی بگیرد مثال او مانند عنکبوت است که:  ﴿مَثَلُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَ کَمَثَلِ ٱلۡعَنکَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَیۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُیُوتِ لَبَیۡتُ ٱلۡعَنکَبُوتِۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ۴١﴾ [العنکبوت: ۴۱]. «مثال کسانی که دوستانی جز الله برگزیدند، همانند عنکبوت است که خانه‌ای(سست) ساخت. و بی‌شک سست‌ترین خانه‌ها، خانه‌ی عنکبوت است؛ اگر می‌دانستند».

 مشرک بجز الله معبودی را به پرستش می‎گیرد تا به سبب آن سود و فایده ببیند، اما فایده و سود فقط از سوی کسی می‎رسد که یکی از این ویژگی‎های چهار گانه در او وجود داشته باشد یا مالک چیزی باشد که عبادت کننده‎اش از او می‎خواهد، و اگر مالک نباشد شریک مالک باشد، و اگر شریک مالک نباشد کمک و پشتیبان مالک باشد، و اگر یاور و پشتیبان مالک نباشد شفاعت‌کننده پیش مالک باشد و خداوند این چهار خصوصیت را به ترتیب از بالا تا پایین نفی نموده است و مالکیت، مشارکت، همکاری، پشتیبانی و شفاعتی که مشرکین می‎طلبند را از معبودانشان نفی کرده است و شفاعتی را اثبات نموده که مشرک در آن هیچ بهره‎ای ندارد و آن شفاعت با اجازه‌ی خداوند است. و اوست که به شفاعت‌کننده اجازه‌ی شفاعت می‎دهد و اگر اجازه‌ی شفاعت ندهد شفاعت کننده برای شفاعت جلو نمی‎آید، همان‎طور که نزد مخلوق اینگونه است که کسی که نزد او شفاعت می‎شود به شفاعت کننده و کمک او احتیاج دارد، از این رو کسی که نزد او شفاعت می‎شود؛ شفاعت شفاعت کننده را می‎پذیرد گر چه به او اجازه ندهد، اما ذاتی که همه به او نیازمندند و خودش از همه بی‌نیاز است، چگونه می‎شود که بدون اجازه‎اش کسی نزد او شفاعت کند؟ پس این آیه به عنوان نور، دلیل آشکار، توحید خالص، قطع پایه‎های شرک و مواد آن کافی است، اما برای کسی که در آن تأمل و اندیشه کند.

 قرآن از چنین آیاتی مملو است، اما بیشتر مردم درک نمی‎کنند که این آیات شامل اموری می‎شود که امروزه وجود دارند و گمان می‎برند که این آیات درباره‌ی اقوامی هستند که گذشته‎اند و امروز جانشینانی ندارند و همین مسأله باعث می‎شود تا قرآن را نفهمند گر چه آنها گذشته‎اند اما افرادی مانند آنها و بدتر از آنها یا در سطح پایین‎تری از آنها وراث و جانشینشان شده‎اند. همان‎طور که قرآن شامل گذشتگان می‎شود شامل اینان نیز می‎گردد اما مسأله همان طور است که عمر بن خطاب رضی الله عنه گفته است: «حلقه‎های زنجیر اسلام یکی پس از دیگری از هم دیگر جدا می‎شود و می‎شکند وقتی که در اسلام افرادی پدید آیند که جاهلیت را نشناخته‎اند[۱].

چون هرگاه فرد، جاهلیت و شرک را نداند و آنچه را که قرآن مورد مذمّت و عیب‌جویی قرار داده نشناسد، به آن مبتلا می‎شود و به سوی آن دعوت می‎دهد و آن را درست و نیکو قرار می‎دهد و حال آن که نمی‎داند که این همان چیزی است که مردم دوران جاهلیت بر آن بوده‎اند، یا بدتر از آن است. و اینگونه حلقه‎های زنجیر اسلام از هم جدا می‎شود و می‎شکند و معروف منکر می‎شود و منکر معروف می‎گردد و بدعت سنّت و سنّت بدعت شمرده می‎شود تا جایی که فرد فقط به خاطر ایمان و توحیدی که دارد کافر قرار داده می‎شود و یا به خاطر پیروی کردن از پیامبر صلی الله علیه و سلم و فاصله‌گرفتن از هواپرستی و بدعت‎ها، بدعت‌گذار نامیده می‎شود. و هر کسی که بینش و قلبی بیدار داشته باشد، این قضیه را آشکارا می‎بیند[۲].

و خداوند با حکایت از پیشگامان این مشرکین می‎گوید: ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّینُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ فِی مَا هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی مَنۡ هُوَ کَٰذِبٞ کَفَّارٞ٣﴾ [الزمر: ۳]. «هان! دین و عبادت خالص (و تهی از شرک) از آنِ الله است. و آنان که دوستانی جز او برگزیده‌اند، (می‌گویند:) ما آنان را عبادت و پرستش نمی‌کنیم مگر برای آنکه (واسطه‌‌ی ما باشند و) ما را به الله نزدیک کنند. بی‌گمان الله در میان آنان پیرامون مواردی که با هم اختلاف دارند، داوری خواهد کرد. بی‌شک الله، کسی را که دروغگو و ناسپاس باشد، هدایت نمی‌بخشد».

پس هر کسی که بجز الله ولی و معبودی بر می‌گزیند گمان می‎برد که او را به خدا نزدیک می‎کند و چه بسیار اندک‎اند کسانی که از این باور و دیدگاه پاک باشند و بلکه چه بسیار اندک‎اند آنانی که با کسانی که به این عقیده اعتراض می‎کنند دشمنی نمی‎ورزند، آنچه در دل این مشرکین و گذشتگانشان است این است که معبودانشان برای آنها پیش خداوند شفاعت می‎کنند و این عین شرک‌ورزی است و خداوند در کتابش این عقیده را انکار نموده و آن را باطل دانسته است و خبر داده که شفاعت همه‌اش از آن خداوند است و هیچ کسی نزد او بدون اجازه‎اش شفاعت نمی‎کند.

و برای کسانی اجازه‌ی شفاعت می‎دهد که از قول و عمل آنها خوشنود باشد و آنها اهل توحید هستند که بین خود و خداوند واسطه‎هایی مقرر نکرده‎اند، برای چنین کسانی خداوند به هر کسی که بخواهد اجازه شفاعت می‎دهد، پس کسی که شفاعت نصیب او می‎شود موحّد است که بین خود و خداوند  واسطه قرار نداده است. و شفاعتی که خدا و پیامبرش آن را اثبات کرده‎اند شفاعتی است که با اجازه‌ی خداوند باشد و برای اهل توحید انجام می‎شود و شفاعتی که خداوند آن را نفی و غیر قابل قبول دانسته شفاعت شرک‌آمیزی است که در قلوب مشرکین است آنانی که بین خود و خداوند واسطه قرار می‎دهند؛ با این افراد بر خلاف آنچه می‎خواهند رفتار می‎شود. و شفاعت فقط بهره‌ی یکتا‌پرستان خواهد شد[۳].

شما در آیه فکر کنید چگونه خداوند به مشرکین فرمان می‎دهد که ملائکه را به فریاد بخوانید، تا ناتوانی ایشان برای آنها ثابت شود و روشن گردد که آنها مالک هیچ چیزی نیستند، پس نباید به فریاد خوانده شوند نه برای طلب شفاعت و نه برای غیر از آن؛ سپس خداوند خبر می‎دهد که اینها کسانی هستند که مشرکین به خیال و گمان خویش آنان را شفیع قرار داده‎اند، پس این کار را به گمان و ادعای دروغین آنها نسبت می‎دهد ادعایی که ساخته و پرداخته‌ی خودشان است و دلیلی برای آن وجود ندارد.

و این آیه در مورد به فریاد خواندن ملائکه نازل شده است و غیر از ملائکه را به طریق اولی شامل می‎شود، چنان‎که ابن أبی حاتم از سُدی در مورد:  ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ﴾ [سبأ: ۲۲]. ]  «و خداوند در میانشان یاور و پشتیبانی ندارد (تا در اداره‌ی مملکت کائنات بدو نیازمند باشد)». روایت می‎کند که گفت: یعنی هیچ یاری از ملائکه ندارند[۴]. و چنانکه فرموده‌ی الهی: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ﴾ [سبأ: ۲۳]. «و چون اضطراب و دلهره از دل‌هایشان زدوده شود». [سبأ: ۲۳] –که قبلا گذشت- بر آن دلالت می‌کند.

پس وقتی واسطه قرار دادن ملائکه شرک است چگونه واسطه قرار دادن مرده‎ها ـ که پرستشگران قبور انجام می‌دهند ـ شرک نیست؟!

و چگونه واسطه قرار دادن تبهکاران و فاسقان و برادران شیاطین که ابلیس آنها را جذب کرده شرک نیست؟!

و بدتر از این، اعتقاد ربوبیت و خدایی در مورد این افراد است، با اینکه فساد، انواع فسق، بی‌نمازی، ارتکاب منکرات و عریان رفتن به بازارها را از آنان مشاهده می‎کنند.

چنان‎که یکی از متأخرین می‎گوید:

کقومٍ عُراهٍ فی ذُری مِصرٍ ما عَلا

على عَورَهٍ مِنهُم هُناکَ ثیَابُ

مانند گروه عریانی در مصر که بر شرمگاهشان هیچ لباسی نیست.

یَدُورُونَ فِیهَا کاشِفی عَوارتِهِم

تَوَاترَ هَذَا لایقالُ کِذابُ

در مصر لخت دور می‎زنند این سخن را همه می‎دانند و متواتر است و دروغ نیست.

عَدُّونَهُم فِی مِصرَ مِن فُضَلائِهم

دعاؤُهُم فیمَا یَرونَ مُجَابُ

در مصر آنان را از بزرگان و خوبان خود شمرده‎اند و می‎گویند هر کسی آنها را به فریاد بخواند دعایش اجابت می‎شود.

عجیب اینجاست که اینها کاری نکرده‎اند که نشانگر مسلمان بودن آنها باشد چه برسد به اولیا بودنشان! و چه برسد به اینکه به فریاد خوانده شوند و از آنها کمک طلب شود و فقط با ارائه‌ی جادو و شعبده‌بازی ادعای کرامت کرده و خود را اولیا دانسته‎اند.

 بدانید که گمراهی و کفر بر بیشتر متأخرین از آن‎جا مستولی و چیره شده که کتاب خدا را پشت سر انداخته‎اند و به جادوگران و به کسانی که مردم را به سوی خود فرا می‎خوانند و به قوانین، ادعاها و آنچه برای خود وضع کرده‎اند، گمان نیک برده‎اند و اگر کتاب خدا را می‎خواندند و به آن عمل می‎کردند و به هنگام اختلاف به آن مراجعه می‎کردند در آن شفا، هدایت و نور می‎یافتند، اما آن را پشت سر انداختند و آن را به بهای اندکی فروخته‎اند همان گونه که تشریح بقیه‌ی آیه گذشت.

مولف رحمه الله می‎گوید: (ابوالعباس گفته: خداوند همه‌ی آنچه مشرکین دست به دامان آن می‎شوند را نفی کرد بجز الله، پس خداوند این را نفی کرده که غیر از خداوند کسی دارای مالکیت یا چیزی از مالکیت باشد یا کمک و مددکار خداوند باشد. و فقط شفاعت می‎ماند.

 و این را هم توضیح داده که شفاعت فایده‎ای ندارد مگر برای کسی که خداوند اجازه دهد، چنان‎که می‎فرماید: ﴿وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: ۲۸]. ««وآنان هرگز برای کسی شفاعت نمی‌کنند مگر برای آن کسی که (بدانند) خدا از او خوشنود است».

پس این شفاعتی که مشرکین به آن باور دارند ، روز قیامت منتفی است چنان‎که قرآن آن را نفی کرده است و پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر داده است، که ایشان می‎آید و برای پروردگارش سجده می‎کند و ستایش خدا را ‎می‌گوید ، نخست شفاعت را آغاز نمی‎کند، بعد از آن به او گفته می‎شود که سرت را بلند کن؛ بگو، شنیده می‎شود و بخواه، داده می‎شوی و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته می‎شود.

 ابوهریره به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: چه کسی مستحق شفاعت شما خواهد بود؟ فرمود: «هر کسی خالصانه از ته دل بگوید:لاإله إلاالله»[۵]. پس آن شفاعت فقط برای مخلصان خواهد بود و با اجازه‌ی خداوند است و این شفاعت برای مشرکین نیست.

در حقیقت خداوند است که اهل اخلاص و توحید را مورد لطف قرار می‎دهد و به واسطه‌ی دعای کسی که به او اجازه‌ی شفاعت داده، آنان را می‎‎آمرزد، تا شفاعت‌کننده را مورد اکرام قرار دهد و شفاعت کننده به مقام محمود برسد. پس شفاعتی که خداوند آن را نفی کرده، شفاعتی است که در آن شرک باشد، از این رو شفاعت با اجازه خداوند را در چند جا اثبات نموده است. و پیامبر صلی الله علیه و سلم بیان فرموده که آن شفاعت فقط برای اهل توحید و اخلاص خواهد بود[۶].

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد عبدالوهاب)

[۱]– درء تعارض العقل والنقل، شیخ الإسلام ابن تیمیه: ۵/۲۵۹٫

[۲]– مدارج السالکین۱/۳۴۳-۳۴۴٫

[۳]– مدارج السالکین۱/۳۴۰٫

[۴]– تفسیر ابن أبی حاتم، الدر المنثور۶/۶۹۶٫

[۵]– صحیح بخاری ۶۵۷۰٫

[۶]– الکلام علیحقیقه الاسلام و الایمان، ص۱۱۹-۱۲۱٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …