- اجازه و اذن الله به شفاعتگر برای درخواست شفاعت.
- رضا و خشنودی الله از فرد مشفوع (شخصی که مورد شفاعت قرار میگیرد).
- این شفاعت جز برای موحد و اهل توحید نباشد، همانطور که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودهاند آنگاه که ابو هریره رضی الله عنه از ایشان پرسید: چه کسی از مردم به شفاعت شما شایستهتر و سعادتمندتر است؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هر کسیکه (لا إله إلا الله) را از دل و جانش با اخلاص بگوید»[۱].
رسول الله علیه الصلاه والسلام بعبارت (از دل و جانش) برای قبول شفاعت در حق مشفوع، توحید و اخلاص عبادت برای الله را شرط قرار دادهاند، و به همین دلیل شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای بیرون آوردن عمیش ابو طالب از آتش جهنم، فایدهای در بر نداشت؛ چون شرط توحید در ابو طالب و جود نداشت، گرچه در نسب نزدیک پیامبر بود و خدمات و نصرت و یاری عظیمی به پیامبر رسانیده بود.
پس واضح گردید که شفاعت را جز الله، کسی صاحب و مالک نیست، و هیچ کسی اختیار آن را ندارد، پس باید جز از الله از کسی دیگر (ولی و قبر و امامزاده و غیره) طلب نشود.
الله تعالی میفرماید: ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ کَانُواْ لَا یَمۡلِکُونَ شَیۡٔٗا وَلَا یَعۡقِلُونَ۴٣ قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَهُ جَمِیعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ۴۴﴾ [الزمر: ۴۳-۴۴]. «آنان بدون رضایت و اجازه الله شفاعتگرانی را برگزیدهاند. بگو: آیا (آنها را شفاعتگران میدانید) هر چند که آنان نه مالک چیزی هستند و نه حتی چیزی (از شفاعت یا غیر آن را) درک و فهم میکنند؟ بگو: هرچه شفاعت است یکسره از آن الله است، پادشاهی و فرمانروایی آسمانها و زمین مخصوص اوست، سپس بسوی او بازگردانیده میشوید».
الله تعالی در این موضع، شفاعت را از غیر خود نفی و نابود کرده است، و بیان نموده که شفاعت فقط ملک اوست، و این را با اسلوبی بیان داشته که افادۀ منحصر بودن شفاعت را تنها به او میرساند، و این از فرمودۀ او تعالی: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَهُ﴾ فهمیده میشود، و آن را نیز با لفظ ﴿جَمِیعٗاۖ﴾ تأکید نموده است. پس شفاعت جز از الله از هیچ کسی دیگر طلب نمیشود، و طالب شفاعت در دعایش میگوید: «الهی! مرا از زمره کسانی قرار ده که پیامبر و بندگان نیکو کارت برایشان شفاعت میکند» و مانند آن، نه اینکه آن را از پیامبر صلی الله علیه و سلم و مردگان صالح درخواست کرده شود.
[۱]– این حدیث را بخاری در کتاب صحیح خویش با شماره (۹۹) روایت کرده است.