علت، اساس و مرکزِ ثقل و رکن عظیم قیاس است و براساس شناخت آن و تحقق وجود آن در فرع است که قیاس انجام گرفته، ثمرهاش آشکار میشود و آنگاه، برای مجتهد روشن میشود که حکم وارده در نص، تنها محدود به جایی نیست که نص در آن وارد شده است، بلکه در واقع، این حکمی است مربوط به همهی وقایعی که علّت حکم در آنها محقق میشود.
به خاطر این امور و به خاطر اهمیتی که علّت در قیاس دارد، لازم است که در مقدمهای، مقصود از علت، یعنی معنیِ اصطلاحیِ علّت و فرق بین آن و بین حکمت بیان گردد و بعد از بیان این مقدمه، شروط علّت بیان شود.