برای مفتی شرط نیست از هر مسئلهای که سوال شود حتماً جواب دهد، چهل سوال از امام مالک رحمه الله پرسیده شد در جواب سیوشش سوال فرمود: نمیدانم، چه بسا در بسیاری از مسائل امام شافعی رحمه الله و حتی صحابه توقف نمودند.
بنابراین شرط و اساس صدور فتوا، علم و بصیرت است، فتوا باید براساس بصیرت باشد و شخص بداند که میداند و آنچه را که نمیداند از آنچه که میداند تشخیص دهد در مورد آنچه که نمیداند توقف کند، و آنچه را که میداند فتوا دهد»[۱].
همانگونه که میبینی شرایط اجتهاد برای کسی که اهلیت واقعی بحث و نظر را دارا باشد خیلی ساده و آسان است، شما برای این بیان به اشتباه و سختگیری بسیاری از مذهبها که اجتهاد را شبه مستحیل قرار میدهند پی میبرید و این گروه از (مذهبیها) از علمائی که به مسئله اجتهاد رغبت دارند (شرایطی را میخواهند) که یک چهارم، حتی یک دهم آن را مجتهدین صحابه کرام دارا نبودند.
حقیقت این است که در آنچه گفتیم چیزی قابل انکار دیده نمیشود و استشهاد من از کلام امام غزالی رحمه الله کاملاً بجاست زیرا امام غزالی معتقد به آن چیزی است که ما معتقدیم و آن این است که اجتهاد برای کسی که اهلیت و شایستگی اندیشیدن و بررسی کردن را داشته باشد سهل و آسان است، گفته امام غزالی بر علیه متشددین و متعصبینی است که اجتهاد را مستحیل و یا شبه مستحیل میدانند چون اینان فراگیری بسیاری از علوم و حفظ کامل بسیاری از کتابهایی را که امکان ندارد یک نفر از عهدۀ این همه شرایط بر بیاید بر مجتهد لازم میکنند.
مثلاً امام غزالی نظریۀ کسانی را که معتقدند مجتهد باید بر علم کلام معرفت و آگاهی داشته باشد رد میکند و میگوید کافی است مجتهد دارای عقیدهای جازم به ارکان ایمان باشد حتی اجتهاد را برای کسی که در امور عقیده مقلد محض است باز هم جایز قرار میدهد، همانگونه که امام غزالی نظریه کسانی را که شناخت فروعات فقهی را از شرایط اجتهاد میدانند رد میکند و با آوردن حجت برای آنان میگوید: صحابهش که بر فروعات فقهی شناختی نداشتند.
امام غزالی بر خلاف کسانی که در امر اجتهاد بر مجتهد سختگیری میکنند قائل به تخفیف است و میگوید: برای اجتهاد نیازی به حفظ کل قرآن و شناخت همه آیات نیست بلکه کافی است مجتهد بر آیات احکام که در حدود پانصد آیه هستند و مواضع آنها شناخت داشته باشد، و همچنین امام غزالی در مورد سنت میگوید: لازم نیست مجتهد بر همۀ احادیث شناخت داشته باشد و همۀ احادیث را از حفظ باشد، بلکه کافی است فقط بر احادیث احکام و مواضع آنها شناخت داشته باشد و کافی است بعضی از کتابهای سنن احادیث را در اختیار داشته باشد. و در مورد اجماع میگوید ضرورتی برای حفظ همۀ مواقع اجماع وجود ندارد بلکه هر گاه مجتهد در مورد مسئلهای فتوا دهد کافی است بداند که یکی دیگر از علماء نیز مانند او فتوا داده یا اینکه بداند مسئلهای که وی بدان فتوا داده مسئلهای جدید است.
امام غزالی در بقیه شرایط اجتهاد نیز قایل به تخفیف است و در آخر بحث خود را با- نکتهای ظریف در مورد تخفیف که بیشتر افراد از آن بیخبرند- به پایان میبرد، و در این مبحث میگوید: فراگیری همه علومی که قبلاً ذکر شده فقط از شرایط مجتهد مطلق هستند، و دیگر اینکه اجتهاد جایگاهی است تقسیمپذیر. در این صورت ممکن است یک مسلمان در بعضی از امور به رتبۀ اجتهاد رسیده و در بعضی دیگر نرسیده باشد در این صورت همۀ شرایط ذکر شده لازم نیست بلکه شناخت دلایل مسئلهای که در مورد آن بحث و بررسی میکند کافی است هر چند که از دلایل مباحث و مسایل دیگر اطلاعی نداشته باشد، همچنانکه مفتی را ملزم به جواب دادن در همۀ مسایل نمیداند و بر توقف نمودن امام مالک رحمه الله در جواب بسیاری از مسایلی که کلمۀ لاادری (نمیدانم) را بکار میبرد استدلال میکند.
و توای مقلد سختگیر و متشدد آیا فکر میکنی اطلاع و آگاهی بر کتب حدیث و فهم آنها کاری ساده و آسان است؟ نزدیک است که بطور قطع بگویم: که علماء مجتهدین بزرگوار و از جمله ائمۀ اربعه، علم به بسیاری از این احادیث نداشتند بلکه بعضی از آنها حتی بر یک دهم این احادیث هم آگاهی نداشتهاند.
خواندن و مطالعه کردن این همه کتاب حتی برای کسی که دارای فهم و ذکات باشد سالها طول میکشد چگونه این کار را آسان میکنید و چگونه گمان میکنی که این کار بر هر انسانی حتی عامی و بادیهنشین که بویی از علم نبرده آسان است؟
میگویم: اگر یک نفر بتواند یک چهارم این کتابها را با کمک شروحی که علماء نوشتهاند و احادیثی که مراتب آن را بیان نمودهاد مطالعه کند و بفهمد و از علوم لغت و قرآن و اصول به مقدار کافی برخوردار باشد این نفر صلاحیت این را دارد که وی را در جایگاه رفیع اجتهاد قرار دهیم، ولی ما اطمینان داریم کمتر کسی قادر به رسیدن به این مرحله است و این افراد کسانی هستند که ما باید آنان را تشجیع نموده، با آنان همکاری نماییم و آنان را دستگیری کنیم نه اینکه علیه آنان همچون کافران بدکردار و بزهکار بجنگیم یا این افراد را از تصمیمشان بازداشته و تلاشهایشان را از بین برده و بر آنان افتراء ببندیم.
[۱]– الـمستصفی: ص ۱۰۳٫