علماء در ارتباط با شرایط مجتهدین دو دستهاند، گروهی خیلی سخت گیر، جدی و تعصّب هستند و گروهی دیگر نرم، سهل گیر و آسان میباشند، علماء متأخر جزو گروه اول یعنی سخت گیر، جدی، متعصب و تند بوده و حتی اظهار داشتند که کسی نمیتواند اجتهاد کند و آنان به اجتهاد به عنوان مسألهای غریب و نا آشنا و ترسناک نگاه کرد که حتی برای آنان امکان تصور کردن آن و یا اینکه دیدن آن را تحمل کنند، وجود ندارد.و برای مجتهد، احاطه و اطلاع کامل بر علمهای زیادی از جمله علم آلت مانند نحو، زبان، بلاغت و علوم شریعت مانند تفسیر و حدیث و اصول فقه و علوم قرآن و علم مصطلح و سیرت اطلاع و آگاهی از منطق علم کلام و غیر اینها از علوم که احاطه و آکاهی کامل بر آنها ناممکن و محال است، به عنوان شرط گذاشتهاند.و همه اینها بخاطر این است که به آنچه در دل دارند وبه آن معتقد هستند برسند، و آنان معتقدند که باب اجتهاد از قرن چهارم هجری به بعد بسته شده است و برای هیچکس امکان اجتهاد در مسائل جدید وجود ندارد هر چند بعضی از آنان به ظاهر میگویند که هیچ گونه اعتراضی نسبت به وجود مجهتد جدید ندارند، هرگاه شرایط قبلی را داشته باشد، در حالیکه آنان با این طرز گفتار بیان میکنند که چنین کاری عملی نیست، نزد آنان اجتهاد ممنوع نیست ولی کلید باب اجتهاد گم شده و ناپیداست.و ما معتقد هستیم که علمای متأخر خود در رابطه با این موضوع دچار اشتباه و خطا شدهاند و اجتهاد آنگونه که اینان فکر میکنند، سخت، مشکل و ناممکن نیست، بلکه همانطور که استاد ما میگوید: ممکن است برای کسی کهآشنا به لغات و توانایی و استعداد درک و فهم مدارکی که برای فهمیدن کتاب و سنت به آنها نیاز دارد، داشته باشد، و به عبارتی دیگر: درحقیقت کسی که توانایی و استعداد درک و فهم کتابهای مذاهب اربعه و عبارات و نوشتههای آنان را داشته باشد مخصوصاً کتابها و عبارات علمای متأخر که بعضی وقتها شبیه معما و چیستان، مبهم، دو پهلو، پوشیده و دارای رمز و راز هستند، میباشند میتواند کتاب الله (قرآن) و سنت رسول اکرمص را که به حقیقت این دو آسانتر، مشخصتر واضحتر از هر کلام دیگری هستند، بفهمد، مخصوصاً زمانیکه برای اینکار از کتابهای اهل علم از تفسیر و شرح احادیث و کتابهای فقهی مرجع آنهایی که دلایل اقوال مختلف را ذکر میکنند، مانند المجموع، امام نووی و فتح القدیر ابن همام و نیل الاوطار شوکانی و غیره که از بهترین و نافعترین آنها، کتاب بدایه المجهتد و نهایه المقتصد«علامه ابن رشد» که آن را برای طلابی علمی که میخواهند به درجه اجتهاد برسند، نوشته است همانطور که درکتاب خود به این موضوع اشاره کرده است.[۱] میگویم تصدیق کننده این موضوع که کتاب خدا(قرآن) وسنت رسول اکرمص آسانترین، مشخصترین وواضحترین کلام هستند، این است که خداوند عزوجل ـ کتاب کریم خود را اینگونه توصیف میکند که:
﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٧﴾ [القمر: ۱۷]. «ما قرآن را آسان ساختهایم، آیا پند پذیرنده و عبرت گیرندهای هست؟»
﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ ١٩۵﴾ [الشعراء: ۱۹۵]. «به زبان عربی روشن و آشکاری».
در حقیقت خداوند سبحانه و تعالی ـ قرآن را کتابی، مشخص و روشن، آشکار، که هر مخاطبی آن را درک میکند هر کس که توانایی درک و فهم آن را نداشته باشد میتواند از تفسیر علماء استعانت و کمک بگیرد.