شبهه هفتم
التزام به فهم سلف نشخوار کردن گذشته و استفتاء از مردهها در شئون زنده هاست…، و چنین کلماتی که بوی تحقیر و عیبجویی می دهد.
دکتر محمد عماره در مورد تکیه بر تفسیر سلف برای نصوص شرعی می گوید: “و آیا بحران فکری بدتر و سختتری از توقف عقل امت از خلاقیت و ایستادن آن در آستانه ها برای گدایی فتوا که از مرده های ما حل مشکلات زندهها را می پرسد.([۱])
پاسخ به این شبهه:
اول: اینکه بیشتر کسانی که پرچمدار این شبهه هستند متجددان افراطی هستند از سکولاریستها و کسانیکه چپ اسلامی نامیده می شوند و امثال آنها که استناد به تعالیم اسلامی را به صورت کلی یا جزئی در تنظیم شؤونات زندگی نمی پذیرند، برخی ازاین افراد عبارتند از: عبدالله الغزوی، و جابری، و محمود امین العالم، و جابر عصفور، و معن زیاده و حسین احمد امین و امثالشان.([۲])
پرداختن به این افراد خارج از حدود کتاب ماست اما افرادی هستند که کم و بیش تحت تاثیر این شبهه قرار گرفتهاند.
دوم: اینها به تقلید از غربی هایی که کلیسا و روحانیان دینی و همه اموری را که مربوط به دین بود را از بزرگترین موانع نهضت و پیشرفت اروپای جدید می دانشتند و ازاین رو به دشمنی با آنها برخاسته و از آنها متنفر شده و خواهان آزادی شدند آنان برای این کارث دلایل موجّهی داشتند سلفیگری و گذشته گرایی را تهمت و عیب و ننگ قرار دادهاند، بنابر این متفکران مقلّدی که از غربیها تقلید می کنند تاریخ امت خود و اوضاع آن را با آنچه در اروپا اتفاق مقایسه می کنند در صورتی که خرافات و حق و اجتهادت بشر و حدس و گمانهای شان با وحی معصوم الهی قابل مقایسه نیست.
سوم: اینکه اگر به این اعتراض از روی منطق و انصاف نگاه شود در واقع این فضیلتی است برای سلفیها، به دو دلیل:
-
در سطح تثوری:
این شیوه بر پایه تمسک به نصوص وحی بر اساس شیوه سلف امت و افراد برگزیده و عالمتر و عادلتر آن، استوار است، تردیدی نیست که این گذشته درخشان ماست و فهمیدن این نصوص بر اساس این شیوه محدود به زمانی نیست و بلکه همواره باید مأخذ قرار گیرد و بر شیوۀ همین متُد سلفی با آن تامل شود.
-
اما در سطح عملی:
بهترین کسانی که نماد این شیوه بوده و آن را در زندگی اجرا کردهاند اصحاب رسول الله و سپس تابعین و بعدو از آنها پیروانشان اند.
و مقصود شیوه آنها در فهم نصوص و تطبیق آن می باشد، چنانکه امام مالک –رحمه الله- می گوید: “آخر این امت اصلاح نمی شود مگر با آنچه اول آن اصلاح گردند، و به هیچ صورت منظور این نیست که به وسایل دوران آنها در زندگی عمرانی و شیوه های تولید و حمل و نقل و آموزش و پزشکی واژسازی و ساماندهی لشکر و ساختن مدارس و بیمارستان و کارخانه زمان آنها باز گردیم”.([۳])
بلکه یکی از بزرگترین خصوصیتهای شیوۀ آنها پیوند دادن زندگی واقعی از طریق اجتهاد با شریعت است، و این باعث میشود تا این شیوه و طرز تفکر در ادوار زمان امتداد یابد و شایستگی شریعت را بر هر زمان و مگانی و فراگیری آن را آشکار کند.([۴])
بنابر این در می یابیم که بازگشت به گذشته و پیشرفت تعارض ندارد و بلکه میتوانیم بگوئیم که پیشرفت حقیقی به معنای درست و کامل آن برای امت اسلامی هرگز تحقق نخواهد یافت مگر آن به شریعت اسلام آنگونه که الله آن را بر پیامبر نازل کرده تمسک بجوید، و تاریخ شاهد است که ارتباط بین پیشرفت و بین تمسک به شریعت ارتباطی همه جانبه بوده است.([۵])
بنابراین آنچه سلف صالح –رضوان الله علیهم- بر آن بوده فقط یک منهج و مذهب نیست، بلکه یک منهج و شیوه است که مذهب برآن برپا شده، شیوه و منهجی است در فهم نصوص شرعی و تعامل با آن، و تطبیق آن بر رخدادها و امور تازه اجتهاد را ضابطه مند می کند.
و مذهبی است در امور غیبی که حمایی برای اجتهاد و اعمال رأی در آن نیست، مانند مسائل عقیده و صفات و سایر امور غیبی آنها برای چنین مسایل ثابتی که تغییر نمیکنند و تحت تاثیر شرایط زمان و مکان قرار نمی گیرند مذهب ثابت و نصوص و بیان ثابتی دارند.
و درست نیست که دراین مسئله مابر معیارهای مادی محض تکیه کنیم، آن گونه که مفهوم غربی تقدم و تأخر می گوید، چون معیارهای اسلامی دنیا و آخرت را مد نظر دارد و بر پایه نگاهی فراگیر به آنچه شایسته انسان است و به آنچه انسان را اصلاح می کند استوار است.([۶])
چهارم: بنابر آنچه گذشت، پایه های سلفیت امروز امور ذیل است:
-
دعوت امت مسلمان به بازگشت به گذشته درخشان خود با تمسک به کتاب پرودگار و سنت پیامبرش در پرتو فهم سلف صالح در علم و عمل و سلوک و اخلاق و تعامل….
-
دور انداختن همه آنچه از گذشته در دوران جمود و تخلف به دین چسپانده شده، و دور انداختن همه بدعتها و خرفاتی که به میراث و تاریخ آن اضافه شده بدعتها و خرافاتی که دین از آن پاک و بیزار است، این بدعتها و خرافات در دوران فتوحات اسلامی فرهنگ ملتهای سابق و جاهلیت های پی در پی بود، که بعضی از مسلمین از آن متأثر شده و آن را به دین نسبت دادهاند، و نسل در نسل آن را از یکدیگر به ارث بردهاند تا جایی که بسیاری از جاهلان آن را از اساس دین و حقایق آن گمان بردهاند. و اینجاست که سلفیت برای جنگ با این خرافاتی که به ارث برده شده با دعوت دادن به بازگشت به صفای عقیده اسلامی و توحید خالص شمشیر مبارزه فرهنگی را از قیام برکشیده است تا دین از هر بدعت و نو آوری پاک شود، و نماد این مقاومت در قرنهای اخیر دعوت اصلاحی شیخ محمد بن عبد الوهاب و دعوت افراد دیگری است که بعد از او آمده و با او همفکر بود، و به شیوۀ او در پالایش عقیده از این خرافات جاهلی با او همآهنگ بودهاند.
-
دعوت سلفیگری نیز در مقابل تهاجم غربی که عقل و فکر مسلمان را هدف قرار داده مقاومت میکند، بسیاری از فرزندان مسلمین فریب منطق یونانی و فلسفه اغریق را خورده و گمان بردهاند که آن حقیقت است، و بسیاری از اینها کوشیدهاند تا با پیرایش حقایق اسلام و نصوصش آن را تسلیم این دادههای فکری مهاجم کنند، اینجا بود که علمای سلفیگری چون سدّ آهنینی در برابر این تهاجم ایستاده و پرده از حقیقت آن برداشته و دروغ آن را آشکار کردهاند، و در این راستا در رأس مبارزین می توان به شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگردانش اشاره کرد. و قبل از آنها ائمه بزرگ در مخالفت و مبارزه با جهمیه و سایر فرقه های گمراه از راد مردان این میدان بودهاند. و کسانی که بعد از آنها آمده و راه آنان را در دفاع از دین پیش گرفتهاند. و امروز بسیاری از فرزندان مسلمین گول فرهنگ عربی و طرحهای فکری آن را خورده.
و از آنجا که رکود عقب افتاده گی کشورهای خودرا مشاهده میکنند این فرهنگ بر عقل و اذهان آنان چیره شده است، و چنان اسیر این تمدن مادی شدهاند، که آن را مقدس می شمارند، تا جایی که بعضی تنها راه پیشرفت ملتهای خودرا تنها در تقلید کامل و کورکورانه از غرب میدانند.
و سلفیت امروزه در این راست، میکوشد یا امیداور است که با این تهاجم مبارزه کند، فکر و عقل مسلمان با تحامیم وحی الهی که بوسیله آن مسلمان به رشد مطلوب می رسد و به هویت خود باز می گردد پیوند بدهد تا اندیشه های مهاجم با نگاهی واقعگرانه و آگاهان برخورد نماید. و با وضعیت پیرامون خویش بانگاهی شرعی و آگاهانه رفتار کند، و شیوه سلف صالح را در تعامل آنان با زندگی در چارچوب تمسک به قرآن و سنت و در پرتو آن، الهام بگیرد.([۷])
پس مرجع سلفیت مطلقاً به گذشته نیست بلکه یک چیز مشخص است که در گذشته در قرآن و سنت طبق فهم درست آن و در فهم اصحاب و پیروانشان نماد پیدا می کند.
بنابراین سلفیت امروز به گذشته نگاه میکند و به بخش مثبت آن تمسک می جوید و از اولویات آن فهم سلف صالح از نصوص شرعی و تطبیق فکر و عملی آن می باشد، و همه امور منفی مربوط به گذشته که ارتباطی به دین ندارد را دور می اندازد، و میکوشد تا عقل و اذهان مسلمین را از مفاهیم بی ارزشی که از بیرون وارد دین شده و از دیگران به ارث برده شده است، پاک کند.
[۱]– أزمه الفکر الاسلامی ص۵۷٫ و ن ک تیارات الفکر الاسلامی. ص: ۱۲۵-۱۲۷٫
[۲]-ن ک التراث و التحدیات العصر فی الوطن العربی. ص۵۵٫ الخطاب العربی المعاصر. ص۶۵٫ الاسلام و الحداث. ص۱۸٫ و ن ک السلفیه و قضایا العصر زنیدی. ص۱۰۲٫
[۳]– قواعد المنهج السلفی. مصطفی جلمی. ص۵۱٫
[۴]– الموقف المعاصر من الفکر السلفی. ص۵۲۹٫ و موقف الاتجاه العقلانی الاسلامی المعاصر من النص الشرعی. ص۳۸۳٫
[۵]– موقف الاتجاه العقلانی. ص۳۸۳٫
[۶]-موقف الاتجاه العقلانی. ص۳۸۳٫
[۷]– السلفیه وقضایا العصر، زنیدی ص۱۰۷٫