شبهه هشتم
فهم سلف از تراث است. تراث (موروث گذشتگان) حکم مجملی است که احتمال حق و باطل و درست و نادرست در آن میرود، پس فهم سلف نیز اینگونه است.
دکتر قرضاوی می گوید: ما با کسانیکه تقدس یا عصمت را به همه آنچه گذشته نسبت می دهند موافق نیستیم، و نه با کسانیکه همه موروث گذشتگان را فقط به بهانه اینکه قدیمی است دور می اندازند موافقیم، بلکه باید انتخاب و گزینش کرد.([۱])
و اشاره می کند که حکم تراث (موروث گذشته) بد فهمیده شده و در جای مناسبش قرار داده نشده است، چون موروث شامل حق و باطل و درست و نادرست می شود، مثل بعضی از روایتهای اسرائیلی به خصوص در تفسیر و بعضی از سخنان فلاسفه، و مباحث علم کلام، و بعضی از یاوه گویی های صوفیه.([۲])
و دکتر ابوالمجد اشاره می کند که موروث تعبیری پیچیده است که به برآمدهای فرهنگی امت اشاره می کند… و آن آمیخته از دو چیز است:
از روح اسلام و مبادی و نصوص و توجیهات آن، و از امور بیشماری از شرایط محیط و ویژگیهای ملتها و مکانها، و اتفاقات…. تا اینکه می گوید: ما نیازمندیم که از یک جهت موروث را به حساب بیاوریم و از سویی دیگر آن را رها کنیم، به حسابش میآوریم تا آنچه از آن اسلام شمرده می شود را بدانیم و آنچه را که از اصول عمومی مردم و شرایط زمان و مکان است را نیز بشناسیم…
تا اینکه می گوید: و آن را رها میکنیم چون هر نسلی حق دارد- بلکه وظیفهاش میباشد که تجربه به خودش را داشته باشد و نصوص را با تجربه خود بررسی کند و تجربهاش را با نصوص بیامیزد، و با توانایی اجتهاد نباید تقلید کند.([۳])
و دکتر طه العلوانی به بازخوانی منتقدانه و تحلیلی موروث فرا می خواند…. این بازخوانی باید بر اساس روشن معرفتی به همراه داور قرار دادن قرآن و سنت باشد تا اینگونه نباشیم که قرآن و سنت را کاملاً دور انداخته باشیم، و یا اینکه آن را مطلقلاً بپذیریم، و یا ایجاد هماهنگی و انتخاب دیمی، چون موروث اندیشه نسبی است که مقیّد به حدود زمان و مکان است.([۴])
پاسخ به شبهه هشتم:
-
این ادعا که موروث حکم مجملی است که احتمال حق و باطل و درستی و نادرستی در آن میرود، ادعای درستی است، و وقتی مقصود از موروث معنای فراگیر آن باشد یعنی همه علوم و دیدگاهها و اجتهادات معرفتی و… که گذشتگان به ارث گذاشتهاند. دراین صورت ما همه می گوئیم احتمال درستی و نادرستی درآن هست.
-
بنابراین باید حق و باطل را ازاین موروث معرفتی جدا کرد و بین درست و نادرست فرق گذاشت.
-
این فرق گذاشتن باید بر اساس یک مرجعیت ثابت و معیار دقیق و روش درستی باشد که این معارف و موروثات با آن سنجیده می شود انجام گیرد، آنگاه درست از نادرست و حق از باطل مشخص خواهد شد. نه اینکه این فرق گذاشتن بر اساس هوای نفس باشد و آنگاه مطالب دلچسب از موروث گرفته شود و غیر از رد شود چنانکه متجددین همین کار را می کنند.
-
همه قبول دارند که وحی معصوم (قرآن و سنت) مرجع اساسی برای این جدا کردن است و آن یک معیار حق و معصوم است، و خداوند به ما فرمان داده که به هنگام اختلاف به آن مراجعه کنیم.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا﴾ [النساء: ۵۹].
﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِٱلۡقَوۡمَٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [الشعراء: ۱۰].
و فهم صحابه و پیروانشان در فهم این وحی به این مرجعیت ملحق میشود، که چگونه فهمیدهاند و چطور آن را اجرا کردهاند، چون رسول اکرم وقتی تفرقه و تعدد مناهج و شیوه ها را بیان کرد معیار شرعی را که بوسیله آن حق از باطل مشخص میشود را اینگونه بیان کرد: “آنچه من و اصحابم برآن هستیم”.([۵])
و آن راه مومنانی است که خداوند مارا به پیروی نمودن از آنها فرمان داده است.
﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا﴾ [النساء: ۱۱۵].
و دیگر دلایلی که بیانگر این است که باید به فهم آنان -رضوان الله علیهم- در وحی، ملتزم باشیم.
-
بنابر آنچه گذشت پس فهم سلف صالح از نصوص از موروث حق است نه باطل، و فهم آن بهترین نمونه فهم و درک از وحی است که اجرای عملی اسلام بر اساس آن فهم بوده است، که سزاوار است برای بعدیها نمونه و سرمشق باشد.
و شیخ الاسلام –رحمه الله- موضع شرعی در برابر این موروث را توضیح میدهد و میگوید: حقی که هیچ باطلی در آن نیست آوردههای پیامبران از الله است، و ما آن را از روی کتاب و سنت و اجماع میشناسیم، و مطالبی که در مورد آن پیامبران از سوی الله سخنی نیاوردهاند، یا آوردهاند ولی ما راهی برای اطلاع یافتن از آن نداریم، در آن حق و باطل است؛ پس بنابر این حجتی که پیروی کردن از آن واجب است کتاب و سنت و اجماع میباشد.([۶])
سپس بیان نموده که حجت بر اساس دو اصل متبنی است:
-
این چیزی است که پیامبر آورده.
-
هر آنچه پیامبر آورده پیروی از آن واجب است.
اولی یک مقدمه علمی است که مبنای آن بر دانستن اسناد و دانستن متن میباشد و این برای کسانی است که به قرآن و سنت و اجماع از لحاظ و معنی و اسناد و متن آگاهی و دانش دارند.
و دومی ایمانی است که ضد آن کفر و نفاق است و بعضی از متکلمان و فلاسفه و متأمره و صوفیان به علت بعضی از کارهایی که رسالت را عیبجویی میکند وارد کفر و نفاق شدهاند..
و سپس بیان داشته که علاوه از آن یا از پیامبران روایت شده است یا نشده؟
اگر روایت شده اسرائیلیاتی که در دست مسلمین و دست اهل کتاب میباشد را شامل میشود و در آن حق و باطل به هم آمیخته شده است، رسول اکرم می فرماید: “هرگاه اهل کتاب سخنی گفتند نه تصدیقشان کنید و نه آنان را تکذیب نمائید، چون اگر تصدیق کنید ممکن است سخن باطلی گفته باشند و اگر تکذیب کنید شاید سخن حقی گفته باشند”.
اما اگر موافق با آنچه میدانیم باشد روایت میشود چون تاکیدی است بر دانش ما و مشخص شده که حق است. اما اثبات یک حکم فقط از یک روایت اسرائیلی جایز نیست.
دوم: آنچه از فلاسفه نخستین و امثالشان روایت میشود، و آنچه در خواب یا بیداری به دل مسلمین می آید.
و آنچه قیاسهای اصلی و فرعی نشانگر آن است و آنچه بزرگان این امت علما و پادشاههان آن گفتهاند، دراین تقلید و قیاس و الهام حق و باطل هست نه همه را میتوان رد کرد و نه همه را میتوان پذیرفت…
بلکه آنچه از آن موافق حق باشد پذیرفته میشود و آنچه باطل باشد پذیرفته نخواهد شد.([۷])
و علمای سلفی در گذشته و حال بررسی منتقدانه شان از موروث بشری به همین گونه بوده است که مفید مانند فهم سلف از نصوص را برداشته و نصی مانند بسیاری از افکار بدعت گذاران و هواپرستان را دور انداخته است.
بنابراین، پایبند نبودن به انصاف و روشمندی در تعامل با موروث و آن را یک مجموعه واحد قرار دادن و شمردن فهم از صحابه از نصوص به عنوان موروثی که باطل هم در آن هست و می توان آن را دور انداخت، و مفهوم جدیدی از نصوص شرعی ارائه کرد که قرنهای صدر اسلام آن را نمی شناختهاند، و یا مفهومی گزینشی و استوار بر اساس امیال و هواپرستی، یک خیانت و ستم است. اما اینکه به همین بهانه بخواهی آن را کاملاً کنار بگذاریم این یعنی اینکه باید دینی غیر از اسلام جستجو کنیم.
[۱]– الثقافه العربیه الإسلامیه ص۶۳٫
[۲]– الثقافه العربیه الإسلامیه ص۶۳٫
[۳]– حوار لا مواجهه ص۴۳٫
[۴]– اسلامیه المعرفه بین الامس والیوم. ص۲۶٫
[۵]– ترمذی. ح۵۱۸/۲۶٫ مستدرک حاکم ۱/۱۲۸، ۱۲۹٫ و البانی در الصحیحه. ح:۲۰۳٫
[۶]– مجموع الفتاوی. ۱۹/۵-۷٫
[۷]-مجموع الفتاوی. ۱۹/۵-۷٫