شبهات قبر پرستان و رد آن (۶)

گفته آنان است که: رسول الله  صلی الله علیه و سلم در قبرشان زنده‌اند، وبر این مسأله اجماع را دعوا می‌نمایند، و آن را دلیلی بر جواز درخواست کردن از پیامبر و استغاثه به او قرار می‌دهند.

و در مورد حیات رسول الله  صلی الله علیه و سلم در قبرشان، به موارد زیر استدلال می‌جویند:

  • روایت ابو هریره رضی الله عنه که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «کسی نیست که بر من اسلام کند مگر اینکه الله تعالی روحم را به من بر می‌گرداند؛ تا جواب سلامش را بدهم»[۱]. و می‌گویند: این حدیث بر زنده بودن رسول الله  صلی الله علیه و سلم دلالت می‌نماید.
  • شهید در قبرش زنده است، همانطور که در قول الله تعالی آمده است: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١۶٩﴾ [آل عمران: ۱۶۹]. «و کسانی را که در راه الله کشته می‌شوند، مرده گمان مکن، بلکه آنان زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند» می‌گویند: پیامبران کامل‌تر از شهیدان می‌باشند، و این مقتضای آن است که پیامبران در قبورشان زنده‌اند.
  • بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و سلم ازدواج با زنان‌شان حرام است به دلیل این فرمودۀ الله که می‌فرماید: ﴿وَمَا کَانَ لَکُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنکِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمًا﴾ [الأحزاب: ۵۳]. «شما حق ندارید که پیغمبر الله را آزار دهید، و هرگز حق ندارید که بعد از مرگ او همسرانش را به همسری خویش در آورید، این کار در نزد الله گناهی بزرگ است».

می‌گویند: همانا آن‌ها از ازدواج منع شده‌اند چرا که در نکاح رسول الله صلی الله علیه و سلم قرار دارند؛ زیرا پیامبر  صلی الله علیه و سلم در قبرش زنده است.

  • حدیثی که امام مسلم از انس رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «شب اسراء در محل کثیب الاحمر (تودۀ ریگ سرخ) نزد موسی رفتم (و در روایت هداب: از موسی گذشتم) در حالی‌که او در قبرش ایستاده نماز می‌خواند»[۲]. می‌گویند: این دلیلی است بر زنده بودن موسی در قبرش، در حالی‌که پیامبر ما برتر و کامل‌تر از موسی است (پس او نیز در قبرش زنده است).
  • روایتی که ابو یعلی و بزار و دیگران نقل کرده‌اند که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «انبیاء در قبرهایشان زنده بوده، نماز می‌خوانند»[۳].

جواب این شبهات و بیان سستی آن به دو شیوه صورت می‌گیرد:

اول: ابطال استدلال ایشان به هر کدام از دلیل‌های گذشته بطور جدا گانه.

دوم: ابطال این مسأله و شبهه بطور کلی، یعنی: استدالال‌شان به ثبوت زندگی پیامبر در قبرش بر جواز دعا و استغاثه به وی.

اما روش اول: (یعنی: رد جداگانه بر هریک از ادله آنان).

اول: استدلال به حدیث جواب سلام دادن پیامبر  صلی الله علیه و سلم از چند وجه مردود است:

یکی: اینکه نهایت چیزی که از این حدیث فهمیده می‌شود، اینست که در هنگام سلام بر پیامبر  صلی الله علیه و سلم روح مبارک‌شان به ایشان باز گردانده می‌شود تا جواب سلام را بدهند، نه اینکه روح پیامبر در هر وقت و زمان در جسد مبارک ایشان باقی است، بلکه فقط برای جواب سلام باز گردانده می‌شود.

دیگری: اینکه در احادیث صحیحه، میان سلام بر پیامبر از راه دور و سلام بر پیامبر از نزدیک فرق گذاشته شده است، و در احادیث بیان شده است که رسول الله  صلی الله علیه و سلم سلام نزدیک را می‌شنوند، و سلام از دور به ایشان ابلاغ می‌گردد، و احادیث زیر بر این گفته دلالت می‌کند:

  • از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «همانا الله را فرشتگانی جهانگرد بر روی زمین هستند که سلام امتم را به من می‌رسانند»[۴].
  • اوس بن اوس رضی الله عنه می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فضیلت روز جمعه را بیان نمودند، سپس فرمودند: «در این روز بر من بسیار صلوات بفرستید که همانا درودتان بر من عرضه می‌گردد»[۵].
  • از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «قبر من را عید قرار ندهید، و خانه‌هایتان را قبور مگردانید، و بر من هرجا هستید، درود بفرستید که همانا درودتان به من رسانده می‌شود»[۶].

این احادیث و احادیث دیگر ثابت می‌کند که پیامبر  صلی الله علیه و سلم از دور صدای سلام را نمی‌شنود بلکه به ایشان رسانده می‌شود، پس حدیثی که در مورد جواب سلام نقل شده؛ مخصوص آن سلامی است که از نزدیک می‌باشد. (و از دور پیامبر سلام را نمی‌شنوند، تا چه رسد به دعا و استغاثه).

و این همان حدیثی است که امام احمد و ابو داود به آن، بر جواز زیارت قبر رسول الله  صلی الله علیه و سلم استدلال نمودند؛ زیرا پس از جمع بین احادیث در این باب، از آن معنای سلام از نزدیک را فهمیده‌اند. (که سلام از نزدیک یعنی: زیارت قبر پیامبر).

و از دیگر ردود در این باره این است که بازگشت روح به جسد برای جواب سلام، تنها مخصوص پیامبر  صلی الله علیه و سلم نیست، بلکه این مورد برای هر مسلمان می‌تواند باشد. چنان‌که ابن عبدالبر از ابن عباس رضی الله عنهما حدیثی در این باب روایت نموده و آن را صحیح دانسته است، و بیهقی از حدیث ابو هریره رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله  صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هر کس که بر قبر برادر مسلمانش که در دنیا او را می‌شناخته است، بگذرد و بر او سلام کند، الله تعالی روحش را به او باز می‌گرداند تا جواب سلام را بدهد»[۷].

پس آیا این حدیث دلیل بر زنده بودن همه مردم در قبورشان می‌باشد؟ و آیا این دلیل بر جواز استغاثه از آن‌هاست؟ سبحانک هذا بهتان عظیم!.

و مانند این حدیث، روایت صحیح دیگری است که مرده بعد از دفنش، صدای نعلین دوستانش را در حالی‌که از قبرستان بر می‌گردند می‌شنود.

دوم: جواب به استدلال آنان به زنده بودن شهید در قبرش به چند صورت است:

یکی: اینکه آری! زنده بودن شهید ثابت گردیده است اما با وجود آن ما از دعا و استغاثه به آن‌ها نهی شده‌ایم بدلیل عمومیت این آیه کریمه: ﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا﴾ [الجن: ۱۸]. «با الله کسی را پرستش و عبادت نکنید». پس آنچه پیرامون حیات شهید ذکر کرده‌اند، در واقع دلیلی به نفع ماست نه به نفع آن‌ها.

دیگری: اینکه آیه‌ای که الله تعالی در آن زنده بودن شهیدان را بیان نموده است در همان آیه هم ذکر کرده که شهیدان در این زندگی برزخی‌شان ﴿یُرۡزَقُونَ﴾ یعنی: الله تعالی به آنان از خیرات بهشت رزق می‌دهد، پس چگونه از آن‌ها طلب رزق و غیره می‌شود، در حالی‌که آنان نمی‌توانند به خور رزق و روزی رسانند، بلکه این پروردگارشان است که به آنان روزی می‌دهد؟!.

دلیل دیگر اینکه رسول الله  صلی الله علیه و سلم حقیقت حیات شهیدان بعد از مرگ را روشن نموده‌اند، پس در حدیث عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرموده‌اند: «ارواح شهیدان در جوف (شکم) پرندگانی سبز است که برای آن‌ها چراغدان‌هایی آویزان به عرش، می‌باشد. در بهشت با شادی و فرح هر کجا بخواهد می‌گردد، سپس به سوی آن چراغدان‌ها باز می‌گردد»[۸].

سوم: رد بر استدلال آن‌ها بر زنده بودن پیامبر  صلی الله علیه و سلم به دلیل حرمت ازدواج با همسرانش، از چند و جه می‌باشد:

اول اینکه: همه امت بر حلال بودن ازدواج با همسران شهید اجماع نموده‌اند با وجود نص بر اینکه شهید زنده است، پس این دلالت می‌کند بر اینکه زندگی شهیدان، و پیامبران در قبرهایشان، مانند زندگی ایشان در دنیا نمی‌باشد.

دیگر اینکه: زنان رسول الله  صلی الله علیه و سلم بعد از وفات ایشان عده شرعی را گذراندند، و نیز زنان شهیدان هم عده را می‌گذرانند، و این هم دلالت بر بطلان استدلال‌شان می‌کند بناء زندگی برزخی آن‌حضرت  صلی الله علیه و سلم مانند زندگی دنیوی اوست.

دیگر اینکه: همسران پیامبر  صلی الله علیه و سلم بعد از پیامبر از نکاح با دیگران محروم گردیده‌اند تا این حکم از خصایص و ویژگی‌های آنان باشد؛ زیرا وقتی که پیامبر  صلی الله علیه و سلم آنان را بین (اختیار) الله و رسولش و (اختیار) زینت زندگی دنیا مخیر نمود، همگی الله و رسولش را اختیار نمودند. و بخاطر اینکه آن‌ها در آخرت هم زنان رسول الله  صلی الله علیه و سلم اند، بناء الله تعالی آن‌ها را از بستر دومی مصون داشت.

چهارم: رد بر استدلال آنان به دیدن پیامبر  صلی الله علیه و سلم موسی علیه السلام را که در قبرش نماز می‌خواند، از چند وجه می‌باشد:

اول اینکه: این امر تنها مخصوص حضرت موسی علیه السلام نیست، چنان‌که جابر رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول الله  صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هر وقت مرده در قبر داخل گردید، خورشید در هنگام غروب برایش پدیدار می‌گردد پس می‌گوید: مرا بگذارید تا نماز بخوانم»[۹]. و این در حالی است که مرگ برای او محقق گردیده است، پس دلالت بر عمومیت آن می‌کند، و دلیل دیگر حدیثی است که گذشت و آن اینکه: «انبیا در قبرهایشان زنده‌اند و نماز می‌خوانند».

دیگر اینکه: روایتی که رسول الله  صلی الله علیه و سلم در وقت معراج حضرت موسی علیه السلام را در حالی در قبرش دید که نماز می‌خواند، این روایت را عده‌ای از علماء مانند: دار قطنی[۱۰] معلول شمرده‌اند، اگرچه امام مسلم آن را در کتاب صحیح خویش روایت نموده است.

و اما روش دوم: پس آن جواب بر جملۀ این مسأله می‌باشد، یعنی: قول قبر گرایان که : زندگی رسول الله  صلی الله علیه و سلم در قبرشان همچون زندگی دنیوی ایشان است، بنا بر این می‌توان به پیامبر استغاثه نمود.

پس رد آن و بیان پوچی‌اش از چند وجه می‌باشد:

اول: ادعای اینکه زندگی پیامبر  صلی الله علیه و سلم در قبرش مانند زندگی دنیوی است با این آیات تناقض شدید دارد:

﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣۴﴾ [الأنبیاء: ۳۴]. «و ما برای هیچ انسانی پیش از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم (و نه هم برای تو) پس آیا اگر تو بمیری، ایشان جاودانه می‌مانند؟!».

﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَهُ ٱلۡمَوۡتِۗ﴾ [الأنبیاء: ۳۵]. «هر نفسی چشنده مرگ است».

دوم: از امور روشن و معلوم شده اینست که زندگی پیامبر  صلی الله علیه و سلم در قبرش، مانند زندگی دنیوی (که ما و شما می‌دانیم) نیست که در آن روح با بدن ارتباط دائم دارد و کارسازی و تصرف در بدن می‌کند، و همراه او به خوراک و نوشیدنی و لباس و ازدواج و غیره نیاز دارد. بلکه زندگی پیامبر  صلی الله علیه و سلم زندگی برزخی است، و روح ایشان در رفیق اعلی (در درجه بلندی از جنت) می‌باشد و این چنین ارواح همۀ انبیاء† و ارواح در عالم برزخ از حیث جای قرار گرفتن‌شان در درجات متفاوت‌اند، و اصلا زندگی دنیا با زندگی برزخ قابل مقایسه نیست. چنان‌که زندگی جنین (طفل) در شکم مادرش با زندگی دنیا قابل مقایسه نیست، و نیز زندگی اخروی قابل مقایسه با زندگی دنیوی نمی‌باشد، پس قیاس یک زندگی بر زندگی دیگر از باطل‌ترین باطل‌هاست.

سوم: اگر رسول الله  صلی الله علیه و سلم در قبرشان زنده می‌بودند و درخواست‌ها را می‌شنیدند و جواب دعاها را می‌دادند، پس در بسیاری از مسائل شریعت و ایمانیات پاسخ سوالات را می‌دادند، و امتش را از بسیاری از مسائل که صحابه را درمانده کرده بود، راحت می‌نمودند، پس چگونه اختلاف و جنگ و قتل بین امتش را مشاهده می‌نماید و پاسخ نمی‌دهد و اشکالات‌شان را بر طرف نمی‌نماید؟! و چگونه این همه نزاعات پدید آمد و کسی به سوی قبر ایشان نرفت تا به او استغاثه کند و طلب ارشاد نماید، بر این اساس که – به قول شما – او زنده هست؟!. در حالی‌که امام بخاری از امیر المؤمنین عمر رضی الله عنه روایت کرده است که گفت: «دوست داشتم که رسول الله  صلی الله علیه و سلم از ما جدا نمی‌شدند (وفات نمی‌کردند) تا اینکه در مورد میراث جد (پدر کلان) و کلاله و باب‌هایی از ابواب ربا، به ما فتوا می‌دادند»[۱۱].

باز می‌پرسیم که صحابه را چه شده بود که وقتی قحط سالی می‌شد از عباس رضی الله عنه طلب دعای باران می‌نمودند در حالی‌که پیامبر  صلی الله علیه و سلم در نزدیک‌شان حی و زنده بودند (قرار گمان قبر گرایان)، چرا به سوی (قبر) او نیامدند و از او طلب دعای باران نکردند؟!.

و آیا این جز دلایلی صریح بر بطلان آنچه ادعا می‌دارند و می‌پندارند نیست؟!.

 

 

[۱]– احمد (۲/۵۲۷)، و ابو داود (۲/۲۱۸)، و اسحاق در مسندش (۱/۴۵۳)، و بیهقی در سنن (۵/۲۴۵) و غیر از آنان این حدیث را روایت کرده‌اند.

[۲]– صحیح مسلم، حدیث شماره (۲۳۷۵).

[۳]– مسند ابو یعلی (۶/۱۴۷)، و نگاه، المطالب العالیه تألیف ابن حجر (۳۵۳۵).

[۴]– احمد (۱/۳۸۷)، و نسائی در سنن کبری (۱/۳۸۰)، و در سنن صغری (۳/۴۳)، و ابن حبان در صحیح خود (۲/۱۳۴ به ترتیب ابن بلبان)، و حاکم در مستدرک (۲۴۵۶) و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند و حاکم گفته است: صحیح الإسناد است مگر امام بخاری و مسلم آن را روایت نکرده‌اند.

[۵]– ابو داود (۱/۸۸،۲۷۵)، و ابن ماجه (۱/۳۴۵،۵۲۴)، و نسائی در سنن کبری (۱/۵۱۹)، و ابن حبان در صحیح (۲/۱۳۲ به ترتیب ابن بلبان)، و حاکم در مستدرک (۱/۴۱۳) این حدیث را روایت کرده‌اند و حاکم گفته است: حدیث بنابر شرط بخاری صحیح است اما آن را روایت نکرده است.

[۶]– تخریج این حدیث قبلا ذکر شد.

[۷]– کتاب شعب الإیمان تألیف بیهقی (۷/۱۷)، و نگاه: تفسیر ابن کثیر (۳/۴۳۹) در تفسیر آیه (۵۲) از سوره روم.

[۸]– صحیح مسلم (۱۸۸۷).

[۹]– این حدیث را ابن حبان در صحیح خود (۵/۴۷ به ترتیب ابن بلبان) روایت کرده است.

[۱۰]– نگاه: کتاب علل دار قطنی (۷/۲۶۲).

[۱۱]– این حدیث را بخاری در صحیح خود (۵۵۸۸) روایت کرده است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …