استدلال ایشان بر جواز توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم و درخواست از الله به وسیله وی به قصههای بی اساس و بدون سند و به روایات اسرائیلی و مانند این چیزها که در آن توسل پیامبران به پیامبر ما صلی الله علیه و سلم ذکر شده است.
و در جواب این شبهات گفته میشود:
اول: اینکه این قصهها و حکایات در کتب حدیث معتمد وجود ندارد، و برای آنها سند معروفی وجود ندارد، و بسیاری از آنها مانند اسرئیلیات مرسل هستند[۱]، و بهترین حالاتش اینست که مسلمان شدگان اهل کتاب آن روایات را از کتابهایی بدون سند نقل کنند. (که این هم به آن هیچ اعتباری نمیبخشد).
زیرا اگر احادیث نبوی که به طور مرسل روایت شدهاند – باوجود قرب زمانی – مورد قبول واقع نمیگردد، پس از باب اولی احادیث مرسل دیگر انبیاء – باوجود بعد زمانی – پذیرفته نشود.
دوم: حکایاتی همانند همین حکایات از انبیاء در ضدیت با آنچه ذکر نمودهاند، نیز آمده است، مثلا امام بزار از عباس رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت نموده که داود علیه السلام گفت: «الهی! از تو به حق پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب مسألت دارم» به او گفته شد: «اما ابراهیم در آتش انداخته شد و به خاطر من صبر کرد و آن بلایی است که به تو نرسیده است، و اما اسحاق جانش را برای قربانی فدا نمود و به خاطر من صبر کرد و آن بلایی است که به تو نرسیده است، و اما یعقوب به دوری از یوسف مبتلا گردید و آ« هم مصیبتی است که به تو نرسیده است»[۲].
پس اگر اسرائیلیات حجت و دلیل باشد، در این روایت دلیلی بر بطلان سوال از الله به حق انبیاء است، و اگر اسرائیلیات حجت نباشد پس احتجاج به آنها هم صحیح نیست.
سوم: جای این فهم و استدلال قبر گرایان در فرهنگ مردمان خیر القرون (صحابه و تابعین و تابع تابعین) کجاست؟!.
و چرا ائمه مسلمین گاهی از این روایات چنین نفهمیدهاند؟!.
بدون شک اگر چنین کار و روشی مشروع میبود آنها بدان امر مینمودند، و به سوی آن فرا میخواندند، و چنین عملی را مستحب میداشتند، در حالیکه هر کدام از آنها از الله سوال میکردند و در دعایشان چیزهایی را که سبب اجابت دعا میگردد شامل میداشتند (مگر نیامده است که کسی از آنها به حق انبیاء توسل میجست).
پس این مردمان خیر القرون و ائمه اسلام چشان شده که به آنچه قبر پرستان بدان راه یافته و هدایت گشتهاند، ایشان هدایت نیافتند؟!!.
[۱]– مراد از اسرائیلیات: آن اخبار و حکایاتی است که از اهل کتاب نقل میشود. و مرسل: حدیثی را گویند که آن را تابعی به رسول الله ج نسبت دهد، و گاهی هم به هر حدیثی که سندش متصل نباشد اطلاق میشود. «مترجم».
[۲]– مسند البزار (۴/۱۳۳).