شبهات نقلی آن ها و رد این شبهات
این قسمت را به دو بخش تقسیم می کنیم:
بخش اول: شبهات قرآنی آن ها
بخش دوم: شبهاتی که از سنت ایجاد می کنند .
صوفیه به آیات و احادیث زیادی استدلال کرده و گمان می کنند که بر عقیده وحدت وجود دلالت می کند سپس ادعا می کنند که (ریشه) مذهبشان مانند درختی از نصوص شرعی آبیاری شده است یعنی از آن نصوص گرفته شده است و موافق مذهب اهل سنت و جماعت است .
جنید می گوید:دانستیم این [یعنی تصوف] مقید به قرآن و سنت است.
ابن عربی می گوید: خداوند تو را توفیق دهد بدان که شریعت راه و حجتی روشن و حجت و راه افراد خوشبخت است هرکس بر آن حرکت کند نجات می یابد و هرکس آن را ترک کند هلاک میشود.
و جیلی در مقدمه کتاب«الإنسان الکامل» که بیشتر تألیفات صوفیه به وحدت وجود تصریح کرده است می گوید:من در این کتاب هیچ چیزی را ننوشته ام مگر این که به وسیله کتاب خدا یا سنت رسولش تأیید شده باشد،… و بدان هر علمی که کتاب و سنت آن را تأیید نکند گمراهی است.
محمد امین کردی نقشبندی معاصر می گوید:همانا طریقت سادات نقشبندی همان اعتقاد اهل سنت و جماعت و طریقت و روش صحابه رضی الله عنهم است درست مانند اصل آن است نه چیزی بر آن افزوده و نه چیزی از آن کاسته اند.
ادعاهای صوفیه در مورد التزاماتشان به کتاب و سنت خیلی زیاد است اما ادعاهایی مردود و بیاعتبار است زیرا آیات و احادیثی که آن ها بدان استدلال می نمایند، تحریف می کنند و در این راه ،تحریف معانی آیات و احادیث، بر منهج باطنی حرکت می کنند و نصوص شرعیقرآن و سنت را بر غیر هدف و منظور آنآیات و حدیث قرار می دهند بلکه آن نصوص را دلیلی بر نقیض مرادشان قرار داده و برای آن ها معانی باطنی ذکر می کنند که از (اصول و قواعد) دین به ضرورت فساد آن معانی دانسته و درک می شود .
بلکه هیچ صوفی ای به دلیل شرعی صحیحی برای وحدت وجود استدلال نمی کند مگر آن که در دلیلش چیزی است که ادعایش را نقض می کند زیرا وحی خداوند حق است و عقیده وحدت وجود باطل ترین باطل ها می باشد و ممکن نیست که دلیل حق بر معنی باطل دلالت کند .
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مورد استدلال نصاری به قرآن که در باره معتقدان به وحدت وجود نیز صادق است می فرماید:تمام آن چه که از این آیات و غیر آن ها بدان استدلال و استناد می کنند حجتی بر علیه آن ها است نه به نفع آن ها و حال همه اهل گمراهی نیز چنین است که وقتی به چیزی از کتاب های خداوند و کلام پیامبرانش استدلال می کنند در خور آن دلیلی که به آن استناد می کنند چیزی است که بر فاسد بودن نظرشان دلالت می کند و این به خاطر عظمت کتاب های نازل شده خداوند و عظمت گفته های پیامبرانش است زیرا خداوند آن را هدایت و بیانی برای حق قرار داده است.
و از توجه و دقت در روش اهل بدعت در استدلال دانسته می شود که روش آن ها منضبط نیست بلکه روشی سیال است که هیچ حد و حدودی ندارد و به هر صورت هر منحرف و کافری تلاش میکند تا برای انحراف و کفرش بدان استدلال کند تا جایی که نحله و فرقه ای را که بدان ملتزم است به شریعت منسوب کند و این کار به پیروی و تبعیت از متشابهات و تحریف آن چه در شریعت خود را به آن آویزان می کنند و تمسک به اخبار واهی ، ممکن می شود.