برای امام ابوحنیفه، شاگردان زیادی را میتوان نام برد؛ برخی از آنها به حضور ایشان شرفیاب شدند و مدت زمانی را در محضر امام زانوی تلمّذ زدند، و پس از آنکه با برنامه و روش فقهی استادشان آشنا شدند، به بلاد خویش آهنگ رفتن کردند (و مذهب استادشان را در بلاد خویش نشر دادند.)
و برخی دیگر نیز پیوسته در رکاب امام بودند و به نزد استاد خویش میماندند (و از ایشان استفادهی علمی و معنوی مینمودند.)
عدهای از علما و صاحبنظران اسلامی پیرامون شاگردانی که پیوسته ملازم امام ابوحنیفه بودند، میگویند: این گروه از شاگردان ۳۶ نفر بودند که ۲۸ تن از آنها صلاحیت قضاوت، ۶ تن لیاقت فتوا، و ۲ تن از آنها (یعنی امام ابویوسف و زفر)[۱] نیز صلاحیت تأدیب و تربیت قُضات و مفتیان را داشتند.
بدون تردید این شاگردان برجسته و شایستهی امام، در زمان حیات خود امام ابوحنیفه از چنان جایگاه و مقام علمی و فقهیای برخوردار بودند که اگر امور خطیر و بزرگ قضاوت، افتاء و آموزش و تأدیب قُضات به آنها سپرده میشد، از عهدهی آنها بخوبی برمیآمدند چرا که (به خاطر زحمات و خدمات بیوقفه و تلاش و کوششهای بیشائبهی استادشان)، لیاقت عهدهداری و تصدیگری این چنین کارهایی را داشتند.
و امام «محمد بن حسن شیبانی» بدین خاطر در جرگهی این شاگردان ذکر نشد چرا که وی در وقت وفات استادش (امام ابوحنیفه) فقط ۱۷ بهار از عمرش گذشته بود و از نظر عقلی و علمی در درجهای نبود که لیاقت عهدهداری قضاوت را داشته باشد. علاوه از این، در آن زمان نیز متداول و مرسوم بود که قُضات را در این سن و سال برای تصدیگری قضاوت انتخاب و گزینش نمینمودند.
ولی از اینها گذشته؛ در جلوتر (در بیوگرافی امام محمد) بیان خواهیم کرد که فقه امام ابوحنیفه، مدیون و مرهون خدمات و زحمات بیشائبهی «امام محمد بن حسن» است که با کتبش (کتب ظاهر الروایه و غیرظاهر الروایه)، مذهب استاد خویش را از خطر انقراض و فنا حفظ و صیانت نمود و آن را بعنوان مرجع و منبعی برای مردمان برجای گذاشت[۲] (و او بود که میراث فقهی احناف را پربار، و لوای فقاهت احناف را به اهتزاز درآورد، و او بود که در عمل تحقیقی و پژوهشی خود و در راستای تخریج احکام و ترجیح اقوال و مقایسه میان آراء، در جهت تصحیح بعضی و تضعیف دیگری و…، راه را برای رشد و بالندگی و ترقی و تکامل فقه احناف هموار ساخت.)
[۱]– زفر [به ضم زاء و فتح فاء]: زفر بن هذیل بصری. امام ابوحنیفه او را گرامی میداشت و در جلسات تدریس او را جانشین خویش مینمود. از وی کتابی نقل نشده است و شاید علتش این باشد که وی پس از وفات استادش (امام اعظم)، عمر زیادی برای تدوین فقه و نگارش کتب فقهی نکرد، چون که ایشان بعد از وفات استادش، به مدت هشت سال (۱۵۸ هـ. ق) زنده بود، در حالی که ابویوسف و محمد، هر کدام از آنها بیشتر از سی سال، بعد از وفات استادشان زندگی به سر بردند و در این مدت، فرصتهای زیادی برای تدوین و نگارش کتب فقهی داشتند.
[۲]– ابوحنیفه، تألیف: ابوزهره، ص ۱۹۶