نظر علمای اهل سنت در بارۀ صاحب مثنوی:
علامه بدر الدین عینی حنفی شارح صحیح بخاری وقتی به قونیه ترکیه سفر کرد با اصحاب فرقه مولویه دیدار نمود و از عقاید ضد قرآنی و عشق بازی های جلال الدین با شمس تبریزی و کتابش مثنوی اطلاع حاصل کرد. وی در کتاب تاریخ عقد الجمان در باره جلال الدین رومی این چنین می نگارد: “جلال الدین رومی کتابی بنام مثنوی تألیف نموده و در آن اموری را ذکر کرده که شریعت و سنت مطهر آنرا مردود می شمارد و به سبب این کتاب مردمان بسیاری گمراه شدند بویژه اهل روم. مردم چنان در حق جلال الدین غلو و افراط داشتند که آن عقاید سبب تکفیر فرقه مولویه و خروج شان از دین محمدی و شرع احمدی می گردد”. نگا: عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان ص ۱۲۹ حوادث سنه ۶۷۲هـ.
همچنان علامه تفتازانی در کتابش “رد بر اهل وحدت” می نگارد: جلال الدین رومی اهل وحدت و شمس تبریزی را خدای خود گرفته است چنانکه می گوید: “شمس من و خدای من! از تو به حق رسیده ام، ای حق حقگذار من”
اعتقادات باطل ملا جلال در کتاب مثنوی:
البته به کتاب مثنوی کسانی ارج می نهند و ستایش های اغراق آمیز و بی حد و حصر در مورد آن می کنند که از نگاه عقیده منحرفند، این کتاب ضد توحیدی و ضد اخلاقی را تا مرتبه کتابهای آسمانی بلند می برند و آنرا قرآن فارسی!! می خوانند.
مولوی در مقدمه مثنوی تعریف عصمت آمیزی از آن می کند و کتابش را “اصول اصول اصول الدین، فقه الله الاکبر، شرع الله الازهر ” می خواند….عنوانی که تنها شایسته کتب آسمانی است.
چرا مولوی مثنوی را اصول اصول دین و همردیف قرآن می داند؟
مولوی چون خود را شیخ و قطب و متصرف در کون می دانسته و شمس نیز به او می گفته: اکنون در عالم قطب تو هستی. نگا: مقالات شمس تبریزی ص ۲۳۹ لذا به خود اجازه می دهد که معصوم وار چنین ادعای مضحکه ای کند.
یاوه گویی و بی ادبی ملا جلال به موسی علیه السلام
ملا جلال در یک جا داستان موسی علیه السلام و کوه طور را بیان کرده و این حالات را با تصوف خویش تأویل کرده و نه تنها حضرت موسی بلکه کوه را هم صوفی معرفی می کند:
کوه طور از نور موسی شد به رقص
صوفی کامل شد و رست او ز نقص
چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز
جسم موسی هم کلوخی بود عزیز. نگا: مثنوی دفتر اول-۸۶۵
این اگر یاوه گویی نیست پس چیست؟ می گوید: کوه طور از نور موسی به رقص درآمد!! اما این جاهل ندانسته که آنچه در کوه واقع شد از تجلی پروردگار ذو الجلال بود نه موسی….
محو شدن جلال در شمس:
ملا جلال به اندازه یک صدم ستایش و تعریفی که از شمس کرده است در باره پیامبرص و صحابه به زبان نیاورده است؟؟
ملا جلال استاد رقص!!
کار اصلی ملاجلال خصوصا پس از ملاقات با شمس، شعر و ترانه و سماع و رقص بوده چنانکه مریدان وی نوشته اند که جلال سماع و رقص را بر نماز واجب ترجیح می داده است. نگا: مناقب العارفین از شمس الدین احمد افلاکی عارفی: ص ۳۲۸- و کتاب مولانا جلال الدین از جیهان أوقویوجو ص ۳۴۰٫
همچنان مریدان نوشته اند در دیدگاه مولوی آهنگ رباب صدای بهشت است!! نگاه: تنبیه الغافلین ص ۸۱- و مولانا جلال الدین از جیهان أوقویوجوص ۳۴۶ و ۳۴۷٫
مجالس اباحی ملا جلال
ملا جلال حتی دارای مجالس سماع زنانه نیز بوده و علاوه بر زنان طبقات مرفه، بین زنان طبقات پایین هم علاقه مندانی داشته که به خاطر او مجلس ترتیب می دادند و وقتی مولوی در مجلس آنان حاضر می شد گلبارانش می کردند و همراه او به رقص و سماع بر می خاستند؟؟ نگا: مولانا جلال الدین ص ۳۴۰- پله پله تا ملاقات خدا از عبدالحسین زرین کوب ص ۱۶۵٫
عدم رعایت عفت کلام:
حرف های رکیک وی چه در آثار و چه در زندگی روزمره او امری عادی بوده و این در حالیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم هرگز فحاش و فحش گوی نبوده اند.
به راستی کاربرد این همه لفظ رکیک و از آن بدتر آوردن مکرر نام اعضای جنسی مرد و زن!! در مثنوی چه علتی داشته؟؟؟
ما به دلیل رعایت عفت کلام فقط آدرس ابیات را ذکر می نماییم:
دفتر پنجم مثنوی (بیت)۳۳۹۰- مثنوی.دفتر پنجم.۸۵۷٫مثنوی دفتر پنجم.۱۴۲۰٫
دفتر پنجم.۲۴۹۷٫دفتر پنجم.۲۲۰۰٫دفتر پنجم.۳۳۳۴-دفتر دوم.۳۱۵۵ –
خواسته های نامشروع شمس تبریزی از ملا جلال:
در کتاب نفحات الانس عبد الرحمن جامی در شرح احوال ملا جلال می خوانیم که: روزی شمس از مولانا شاهدی زیبا روی التماس کرد. مولانا حرم خود را در دست گرفته در میان آورد و فرمود که: او خواهر جانی من است. [شمس]گفت: نازنین پسری می خواهم. [ملا] فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد و فرمود که: وی فرزند من است. [شمس گفت]: حالیا اگر قدری شراب دست می داد ذوقی می کردم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بر گردن خود بیاورد. نگا: نفحات الانس از عبدالرحمن جامی ص ۴۶۶.