اطاعت از پیامبر
در کتاب مشکاه المصابیح واقعهای ذکرشده که نمونهای بارز و آشکار از اطاعت پیامبر به شمار میرود. و آن ایـن کـه امیـر معاویه با رومیان معاهده صلحی برقرار کرده بود، در زمان صلح، امیر معاویه سپاهیان اسلام را بر مرزهای روم مستقرساخت، به قصد آن که به مجرد تمام شدن مدت معاهده و آتش بس فوراً حمله کند، زیرا رومیان فکر میکنند که معاهده به تازگی به پایان رسیده و مسلمین به این زودی نمیتوانند خود را به اینجا برسانند و آمادگی دفاعی کامل ندارند و بدین ترتیب کشورشان به آسانی اشغال خواهد شد. چنان که به محض تمام شدن مدت معاهده، سپاه اسلام به روم حمله برد، رومیان تاب مقاومت این حمله غافلگیرانه را نداشتند، لذا مجبور به عقب نشینی شدند، اما در همین وقت که سپاه اسلام به قلب روم پیشروی میکرد، ناگاه یکی از اصحاب، به نام عمرو بن عسبه فریاد الله اکبر سر داد و گفت:
«وفاء لا غدر».
«به عهد خود وفا کنید و از نیرنگ بپرهیزید».
امیر معاویه از او پرسید که موضوع چیست؟ در جواب گفت: از رسول اکرم شنیدهام که میفرمود:
«هرگاه میان دو گروه پیمانی برقرار گردد هیچ یک از طرفین حق ندارد که قبل از پایان مدت بدون اطلاع طرف مقابل تغییری ایجاد کند».
منظور حضرت عمرو بن عبسه این بود که به دلیل این حدیث در زمان آتش بس و معاهده، نه تنها جنگ ناجایز است بلکه مقدمات آن نیز ناجایز و حرام است.
هنگامی که امیر معاویه این حدیث سید دو جهان را شنید فوراً دستور داد که نیرویش خاک دشمن را ترک کند. چنانکه تمام قوا از خاک دشمن خارج و منطقه فتح شده را تخلیه کردند(۱).
شاید در میان هیچ ملتی، چنین نمونه شگفت انگیزی از وفای به عهد وجود نداشته باشد که در عین حالی که نیروها سر گرم فتح و پیروزی باشند، فقط با شنیدن یک جمله، تمام منطقه را تخلیه و فرد فرد لشکر بدون چون و چرا عقب نشینی کنند. نیز یک بارحضرت ابو مریم ازدی خدمت وی حاضر شد ایشان علت حضور او را پرسیدند، در جواب گفت: حدیثی شنیدهام میخواهم آن را برایت بازگو کنم و آن این که رسول خدا میفرمود: هرکسی را که خداوند متولی امری از امور مسلمین گردانید و او میان خود و مردم مانع ایجاد کرد، خداوند نیز با او این گونه رفتار خواهد کرد. حضرت ابو مریم ازدی بیان میکند، به محض این که حضرت معاویه این حدیث را از من شنید فوراً فردی را موظف کرد که در میان آحاد جامعه تحقیق و جستجو کند و نیازهای آنان را برایش بازگو نماید(۲).
۱ – مشکوه المصابیح: باب الأمان ص ۳۴۷ به روایت ابوداود و ترمذی.
۲ – حافظ ابن کثیر: البدایه والنهایه ج ۸ ص ۱۲۶.