وقتی ما در دعاهای قرآنی و همچنین ادعیه نقل شده از بزرگان دینی مینگریم همه دعاها بیپرده رو به خداست و تمام دعاهای قرآنی با رب، ربنا شروع میشود و هرگز نام هیچ رب و إله دیگری برده نشده در حالیکه پیامبران نیز به پیامبران قبل خود معتقد بوده و مقام آنها را بالا میدانستند. اما هرگز دست به دامان آنها نشدند و پیروان خود را نیز منع میکردند و تنها به الله رب العالمین متوسل شدند ﴿وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ﴾ [النساء: ۱۴۶]. حال پیروان آنها را چه شده که به آن پیامبران برای اجابت دعا روی میآورند نعوذ بالله ندای، یا مسیح! یا مریم! یا ابوالفضل و غیره سر میدهند. تمام ادعیه نقل شده از بزرگان دینی تنها انابه و صدا زدن خداست آنچنان که در انتهای قسمت دهم آمده است آنطور که بنده شخصاً تحقیق کردم حتی زرتشتها، سیکها یا همان هندوها و حتی در دور دستها مانند سرخپوستان آمریکا به یک خدای واحد اعتقاد دارند اما هرکدام برای کمک خواستن از آتش و مجسمهها و سمبلهای خداگونه یا توتمها توجیهاتی نمودهاند اما در حقیقت همه اوهام و خیالات باطل آنها بود که شیطان در دل آنها انداخت و نزد آنها زیبا جلوه نمود در حالیکه واقعاً زیبا نبودند و در ادیان الهی نیز شیطان و شیطانیان فعالیت نمودند و منجر به عزیرپرستی مسیح و مریم پرستی و غیره شدند که میبینیم. حال راه نجات چیست و وظیفه ما چه میباشد که در بخش بعد توضیح میدهیم. وصیت لقمان علیه السلام به فرزندش، وصیت یعقوب علیه السلام به فرزندانش و بالآخره وصیت تمام پیامبران و سرلوحه دعوت تمام انبیاء دعوت به توحید و یکتاپرستی و دوری از شرک و مظاهر آن بود و تا وقتی این دعوت داده نمیشد هیچ سخنی گفته نمیشد، پس والدین وصیت نهایی خویش را تقسیم مال و ترکه و میزان آن و حتی وصیت برای ساخت مسجد و مدرسه و غیره قرارندهند بلکه از آنها در نزد خودشان عهد بگیرندکه بعد از او تنها خدای یکتارا خالصانه پرستش کرده و تنها از او یاری بخواهند و همه عملشان برای او خالص گردد. چرا که این عمل تمام انبیاء و سنت تمام پیامبران بوده، و آمدن چنین مطلبی یعنی وصیت پیامبران برای فرزندانشان تنها دعوت توحید بوده و برای ما اسوه عملی و الگوی رفتاری میباشد و مقصد قرآن داستان نویسی نیست پس از این به بعد وظیفه و وصیت خود را بهتر میدانیم و انشاءالله چنین وصیتی مینمائیم. و زندگی این بزرگان تماماً در جهت ترویج حق که همان یکتاپرستی در تمام جوانب میباشد بود و من فکر میکنم تنها کار نه، بلکه وظیفهای که از این به بعد میتوانید انجام دهید تا همیشه احساس کامیابی و موفقیت کنید دعوت به سوی خدا آن همه به صورت یکتاپرستی واقعی است آنطور که در این کتاب گوشههایی از آن آمده در این صورت هیچگاه احساس شکست نمیکنید حتی اگر در محاوره ظاهراً شکست بخورید در حقیقت پیروز شده اید و خیلی زود احساس پیروزی میکنید و این حالت فقط در دعوت به توحید به انسانها دست میدهد و بس.
در خطبه پایانی نبی اکرم صلی الله علیه و سلم چنین آمده: «ای مردم بین خدا و هیچکس رابطه خویشاوندی نیست و هیچ رابطه دیگری هم که موجب جلب منفعت و دفع ضرر شود وجود ندارد جز عمل. بنگرید هیچکس ادعای گزاف نکند، هیچکس آرزوی خام در دل نپرورد قسم به خدایی که مرا به راستی برانگیخت چیزی جز عمل توام با رحمت خدا، سبب رستگاری نمیگردد من خودم هم اگر گناه کرده بودم سقوط میکردم»[۱]. در جایی دیگر از ایشان است: «آثاری که از کدورت بر قلبم ظاهر میشود و من در هر روز هفتاد بار از خداوند مغفرت میطلبم»[۲].
۱– شرح ابن ابی الحدید: ج ۲، ص ۸۶۳٫
۲- طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان: ج ۱۸، ذیل تفسیر سوره حمد.