لازم است اشاره کنیم به اینکه بسیاری از علماء بزرگ صراحتاً بدون ترس، شجاعانه دعوت خود را ابرازمی کنند و بعضی دیگر از آنان زمانی که میبینند که در اثر این کار چه اذیت و آزار و فشار و سختی بربرادرانشان وارد شده است، میترسند که آنان نیز دچار این مصیبتها شوند و توانایی تحمل این سختیها را نداشته باشند، لذا نظر و اعتقاد خود را در این رابطه در جمعی که در افراد مخصوص و معتقد به این عقیده هستند، مطرح میکنند، در غیر این صورت سکوت اختیار میکنند.
همان طور که امام شوکانی میگوید: «در حقیقت این نوع سکوت، سکوت تقیّه (احتیاط، دور اندیشی) است، نه سکوت موافقت و رضایت ولی اینان با وجود تظاهر به سکوت درباره این موضوع، از گفتن حق که خداوند – تبارک و تعالی – ازآنان تعهد گرفته است، خودداری نمیکنند، بلکه درنوشتههای خود یا بصورت آشکار یا اشاره به این موضوع پرداخته و بسیاری از آنان نیز موضوع حرام بودن تقلید برای علما را تا نزدیک شدن فوت خود نگه داشته و آن را بعد از فوت خود به دنیا اعلام میدارند، همانطور که ادفویی ازاستاد خود امام ابن دقیق العید روایت کرده است. بعضی از این علماء موضوع مورد نظر را نزد کسانی از اهل علم، که مورد اعتماد واطمینان آنان هستند، بیان میکنند همیشه کسانی هستند که اعتقادات خود را نسل به نسل به همدیگر انتقال میدهند اگر چه اهل تقلید از این موضوع بیاطلاعند ولی از دیگران پنهان و مخفی نیست.[۱]