ماجرای سوزاندن احادیث در زمان حضرت عمر
- حضرت عمر تمام احادیث اعم از جعلی و غیر جعلی را از میان برد و طبق روایات اصول کافی امامان هر چه میگویند از امام قبلی است تا برسد به پیامبر صلی الله علیه وسلم و چیزی از خودشان نمیگویند. آیا به این طریق، حضرت عمر، کمک بزرگی به شیعیان نکرد. زیرا لااقل میدانیم احادیثی که در دست ماست اگر جعلی باشد متعلق به قرن دوم است و نه دوران حضرت عمر و ابوبکر!.
- چرا حضرت عمر و ابوبکر قرآن، را که مهمتر بود جمعآوری کردند در حالیکه قدرت دستشان بود و کافی بود کاری نکنند و بنشینند تا قرآن خود به خود تحریف و نابود شود.(چون شما آنها را مغرض و معاند میدانید).
- چرا در قرآن بر لزوم یادداشت یا ثبت سخنان پیامبر صلی الله علیه وسلم (اگر اینقدر مهم است و حیاتی و…) اشارهای نشده در صورتیکه بر لزوم بلند حرف نزدن در حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم چندین آیه نازل میشود؟
- چرا فقط عبدالله بن عمرو بن عاص تنها کسی بوده که از رسول خدا اجازه نوشتن احادیث را داشته است؟ (روایات بحار را رها کن سخن من از روایات معتبر کتب قدیمی تاریخی و بدون تعصب است).
- به فرموده حضرت علی رسول خدا روزی خطبهای خواندند و فرمودند: دروغ بستن بر من بسیار شده است…. هر که عامدانه بر من دروغی بگوید باید که جایگاهش را در دوزخ بگیرد. (پس به تبع اولی پس از فوت ایشان بازار دروغ گویی و دروغ نویسی میتوانسته رایج باشد و برای حضرت عمر در آن شرایط و اوضاع چه چارهای جز این بوده؟).
- شیعه معتقد است که تمام صحابه پس از پیامبر صلی الله علیه وسلم مرتد شدند (به جز ۳ نفر) و همه حق علی را پایمال کردند و آیات قرآن که دال بر خلافت او بود را زیر پا گذاشتند و… پس چگونه در اینجا میگویند که هدف حضرت عمر از منع نوشتن احادیث یا گفتن حدیث در سایر بلاد، جلوگیری از نشر فضایل علی و احادیث منصوص خلافت او توسط صحابه بوده است؟! و آیا تا کنون تناقضی بالاتر از این در تحلیل تاریخ وجود داشته؟ عدهای آمدند و حق علی را غصب کردند و بقیه در مقابل این غصب خلافت، سکوت کردند و بعد همین عدهای که سکوت کرده بودند میخواستند فضایل علی را بنویسند یا نقل کنند ولی حضرت عمر مانع شد!!!!.
- ما میدانیم که خداوند در قرآن وعده حفظ قرآن را داده که قرآن نیز محفوظ ماند آیا نعوذ بالله خداوند نمیتوانست وعده حفظ احادیث را بدهد (گر چه بیشتر احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدد حافظه قوی اعراب باقی ماند باقی ماندن قرآن نیز بیشتر منوط به حفظ آن توسط اصحاب بود و نه کتابت آن زیرا در آن زمان کاغذ و به طور کلی انسانهای بیکاری و باسواد برای نسخه برداری بسیار کم بودهاند).
- در عربستان زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نه باسوادی بوده و نه وسایل نوشتن و کتابت. و حتی باقی ماندن قرآن که خداوند حفظ و بقای آنرا تضمین کرده (البته به دست اصحاب) خود نوعی معجزه است اکنون سخن از سوزاندن احادیث چه تصوری را در شنونده ایجاد میکند. جایی که قرآن به آن اهمیت و مثلا سوره توبه آن نه نوشته شده بوده و فقط یک نفر آنرا حفظ بوده دیگر چه کسانی احادیث را مکتوب کرده بودند. مسلماً اگر هم چنین موردی وجود داشته در سطحی بسیار اندک و محدود بوده که شیعه مانند همیشه در اینجا نیز دست به بزرگنمایی زده است.
- آیا تعجب آور نیست: ما در تاریخ میخوانیم که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم در جمع آوری یا عدم جمعآوری قرآن شک داشتهاند و ابوبکر و دیگران به اصرار بیش از حد حضرت عمر به این کار رضایت میدهند. حال این چه هیاهویی است که شیعه در این زمینه براه انداخته است! سوزاندن احادیث، حدیث یعنی سخن آیا سخن را میشود سوزاند! مطهری در کتاب سیری در امامت اعتراف میکند که (نقل حدیث در زمان حضرت عمر ممنوع نبوده بلکه کتابت آن ممنوع شده) که آن هم به خاطر عدم مخلوط شدن آن با آیات قرآن که به تازگی جمع آوری و مکتوب شده بوده است و اگر حضرت عمر چنین نکرده بود هم اکنون قرآنی که در دست ما بود با احادیث جعلی و غیر جعلی منسوب به پیامبر صلی الله علیه وسلم مخلوط شده بود. نکته جالب توجه دیگر اینکه در تمام روایات میبینیم گوینده یا راوی میگوید: شنیدم، گفت، و هیچ کجا سخن از خواندم و نوشتم نیست! این یعنی اینکه عرف جاری در عربستان و بین اعراب بر گفتن و شنیدن بوده و اعتماد آنها بر حافظه قوی خودشان. در نهایت اگر هم حدیثی توسط حضرت عمر جمع آوری میشد محال بود که شیعیان، احادیثی که زیر نظر حضرت عمر جمع آوری شده را قبول کنند زیرا برخی از علماء آنها تا همین اواخر در صحت قرآن جمع آوری شده توسط حضرت عمر و ابوبکر و عثمان نیز شک داشتند چه برسد به احادیث!.