سلفی ها متهم به واپس گرایی و بازگرداندن امت به عقب، و متهم به تشدد دینی و عدم پذیرفتن پیشرفتِ مادّی و فرهنگ اروپایی و مدرنِ مدنی هستند، چه جوابی دارید؟
تمام این گفته ها نادرست و گمان هایی بی پایه و اساس است. سلفیت هرگز با پیشرفت در تعارض نیست. باید گفت: سلفیت که در پاکی و صفایش همان تعبیرِ دیگرِ اسلام است، با نگاه خاص خود به پیشرفت و تمدن می نگرد.
دشمنان سلفیت وقتی خواستند با این دعوت رودررو شوند و آن را زشت جلوه دهند، با یک تقارن میان تعداد افراد دعوت و بقیه ی مسلمین، آنان را اندک خواندند. از آن جا که عوام امت اسلامی غوطه ور در بدعت ها و منکراتی بودند که سلفی ها آن را به شدت انکار می کردند، برآن شدند تا این گفتار مغرضانه نسبت به سلفیت را در میان امت انتشار دهند. گفتند: این دعوت، دعوتی متشدّد و سخت گیر است که باری بر دوش مردم می نهد که توان حمل آن را ندارند. اندیشه ای نوپاست که به واپس گرایی فرا می خواند و پیشرفت کنونی را منکِر است ووو.
بر زبان آوردن واژه ای تشدّد و بازگشت به عقب و عقب ماندگی بر زبان عوام و غیر عوام بسیار راحت است. و می توان با آن به صورتِ خاص برای گروهِ سلفی و به صورت عام نسبت به تلاش برای عملِ به اسلام، تنفر و انزجار ایجاد کرد. از این رو نویسندگان و روزنامه نگاران لائیک و جناح چپ، این کلیدواژه های مغرضانه را برای زشت نشان دادن چهره ی سلفیت به صورت خاص، و برای حرکت های اسلامی به صورت عام، به کار گرفتند.
باید به این مسئله توجه داشت که اسلام پیشرفت را آنگونه که در بین مردم شایع است، تفسیر نمی کند. اسلام به انسان که دارای جنبه ی مادی و معنوی است به عنوان یک کیان و حقیقت متکامل می نگرد. اما تمدن غربی در بعد مادی و علوم تجربی پیشرفت کرده است و بالعکس، در بعد روحی دچار انحطاط و شکست شده است.
رشد و شکوفایی در اسلام، پیشرفتی اخلاقی است که در تمام ابعادِ حیات، اسبابِ عمران و آبادیِ مادی را به کار می گیرد. اگر به رخدادهای گذشته و معاصر تاریخ نگاهی بیندازیم، در خواهیم یافت که ملّت های ما زیر فشار استعمار غربی اروپایی، مشکلات و مصائب فراوانی را تجربه کرده اند.
همیشه شاهد برخورد دوگانه ای بوده ایم که دول غرب با خودشان و با ملت های شکست خورده و مستعمره داشته اند. تنها عامل این برخورد دوگانه، فقدانِ اصولِ اخلاقی و ارزش های روحیِ تمدن غربی بوده است.
ارتباط و پیوند با عقیده ی اسلامیِ صحیح، یعنی دور انداختن نمونه ی فعلی تمدن غربی. و این به معنای نادیده گرفتن پیشرفت علمی غرب نیست. چرا که میان بهره گیری از نتایج علمیِ تمدنِ غربی و میان پذیرش عناصر تمدن غرب و بینش های عقیدتی و نظریات فلسفیِ این تمدن در زندگی، تفاوت بسیاری است.
چون در بحث های علمی و اکتشافات، وطن و تابعیت و ملّیت، معنایی ندارد. این فقط نتیجه ی زحماتِ بشری با ملیّت ها و کشورهای مختلف است. در گذشته ما مسلمانان در پیشرفت علمی برای تمام بشریت، شرکت داشته و تلاش بسیار زیاد و غیر قابل انکاری را عرضه داشته ایم.
مشکل ما با تمدنِ غربی نهفته در اختلاف ریشه ای ما با آنان در اصول بنیادینی است که شامل عقیده ی توحید و ایمان به الله متعال می شود. و نیز در یکتا دانستن الله متعال در توحید الوهیت، ربوبیت، حقیقت و ماهیّت انسان، هدف از آفرینش او و بیان نتیجه ی کارش در آخرت است. هم چنین اختلاف ما با آنان بر سر وسایلی است که انسان برای پیمودنِ بهترین راه های ممکن در زندگی و برای ترقّی، آن را به کار می گیرد.
بر امت اسلامی است که مزین به ویژگی هایی باشد که او را از دیگر امت ها جدا سازد. و با پایبندی به عقاید و شریعت اسلامی خود، امتی بسازد که قبل از تولیدات مادی، در عقاید و ارزش ها و سلوکش پیشرو بوده و مقام اوّل را احراز نماید.