سلطان صلاح الدین رحمه الله از همان شخصیتهای بلندپایۀ جهان اسلام هستند که جهان اسلام به وجود پرافتخارآفرین آنان افتخار میورزد. و جهان کفر تا به حال از نام این مجاهد بزرگ در وحشت میباشد. آری، شمشیر برندۀ این سردار رشید اسلام همیشه جهت سربلندی دین مبین اسلام بهکار گرفته شد، و برای محافظت از کیان اسلامی علیه متجاوزین صلیبی به مبارزه برخاست. اگر فراز و نشیبهای زندگانی این سردار رشید جهان اسلام مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، بدون تردید این همه مجاهدتها و کوششها و از خودگذشتگیها و ایثار و همدردی این انسان بزرگ هماکنون هم برای تاریکیهای زندگی ما حیثیت منارههای نور و درخشندگی را خواهند داشت. هدف اساسی سلطان بر این بود که صلیبیان را هرطور شده از سرزمین شام بیرون راند. اما بنابر برخی مصلحتهای داخلی و خارجی، بین اروپائیان و سلطان بهطور موقت قرارداد صلحی برقرار گردید. اما ریچارد پیوسته خودش را از این صلح کنار میکشید و از سوی دیگر تاراج نمودن کاروانهای تجاری مسلمین از مشغلههایش شده بود. در سال ۱۱۸۶م به یکی از کاروانان تجارتی مسلمین یورش برد و اموال آنان را سرقت نمود و تاجران را به اسارت درآورد. وقتی اسیران خواستار آزادی شدند بهعنوان تمسخر به آنان گفت: شما بر محمد (صلی الله علیه وسلم) ایمان آوردهاید، چرا به او نمیگوئید که بیاید و شما را از اسارت من نجات دهد. وقتی سلطان رحمه الله از این برخورد بیشرمانۀ و گستاخانۀ ریچارد آگاه گردید اینچنین گفت: اگر خدا بخواهد (ان شاء الله)، این انسان بیشرم و گستاخ را با دستهای خودم خواهم کشت. چنانچه در طی جنگهای صلیبی که اروپائیان شکست خوردند، پادشاه و شاهزادهاش اسیر گشتند و به محضر سلطان آورده شدند، بنابر قول لین پول در این جنگ پاتلیون و ریچارد نیز به اسارت درآمده بودند. چنانچه فرماندهان به اسارت درآمده را حسب مراتب در جایگاههای مخصوص نشانده شده بودند. هنگامیکه ریچارد سلطان صلاح الدین رحمه الله را مشاهده نمود، فوراً اعمال زشت و ننگین خویش و سوگند سلطان را به یاد آورد، خون در بدنش منجمد گردید، آرزوی یکی از فرماندهان عالیرتبۀ به اسارت درآمده بر این بود که سلطان ریچارد را مورد عفو قرار داده و آزاد نماید. اما سلطان اعمال زشت و ننگین وی را یکی بعد از دیگری برشمرد، و در نهایت ریچارد به سزای اعمال ننگینش رسید و سرش از بدن جدا گردید. وقتی آن فرمانده این وضعیت و عاقبت ریچارد را مشاهده کرد، بسیار وحشتزده شد. اما سلطان صلاح الدین رحمه الله به او گفت: مسلمانان بیجهت مردم را نمیکشند، اما ریچارد بهخاطر گستاخی بیش از حد و بهخاطر اهانت به ساحه مقدس رسول الله ج به قتل رسید[۱].
بعد از اینکه سلطان صلاح الدین رحمه الله بیتالمقدس را فتح میکند، با اسیران صلیبی و دیگر مسیحیان برخورد انسانی و مسالمتآمیزی صورت میگیرد، حال آنکه در همینجا آنان با مسلمانان برخورد غیراخلاقی و غیرانسانی داشته و مسلمانان را با وضع فجیعی شکنجه داده بودند. لین پول با مشاهده کردن این برخوردهای بسیار بلند و عالی اخلاقی مسلمین، تحت تأثیر قرار گرفته چنین میگوید: وقتی به احسانات و برخوردهای شریفانۀ سلطان مینگرم، فوراً به یاد برخوردهای وحشیانه و غیرانسانی صلیبیان هنگام فتح بیتالمقدس میافتم. همان صلیبیانی که حضرت مسیح علیه السلام آنان را به رحم و شفقت توصیه نموده بود. در این مسئله تردیدی وجود ندارد که سلطان صلاح الدین شخصیتی عظیم و وارسته، با کمال و بیهمتائی بودهاند. بعد از فتح بیتالمقدس توسط مسلمین، جهان مسیحیت به ماتمکدهای مبدل شده بود. پاپ رهبر مسیحیان ضمن صدور اعلامیهای اعلام کرده بود: هر شخصی که در مقابل مسلمانان کشته شود همۀ گناهانش بخشیده خواهد شد، کشیشان و اسقفها همگی عزادار و البسۀ سیاه پوشیده بودند و با سخنرانیهای بسیار داغشان مردم را علیه مسلمین برانگیخته میکردند. در همین راستا کشورهای اروپائی اختلافات دیرینۀ خویش را فراموش نموده و علیه مسلمین جبهۀ متحدی را تشکیل دادند. کشیشان با صدور فتوائی اعلان نمودند: هر مسیحی که با مال و جان خویش علیه مسلمین به مبارزه برنخیزد از دائرۀ مسیحیت بیرون خواهد آمد. یهودیها هم با پرداخت مالیات در جبهههای علیه مسلمین به مبارزه برخاستند. روی هم رفته، ملتهای کفر علیه مسلمین جبهۀ متحدی را تشکیل دادند، اما با توجه به اینهمه امکانات، باز هم از نام سلطان رحمه الله در وحشت بودند. تا جائیکه مادران، فرزندانشان را از نام سلطان صلاح الدین رحمه الله وحشتزده مینمودند، برمبنای قول لین پول در این معرکه، رهبران کفر به حدی شرکت جسته بودند که قبل از آن در هیچ مراسمی تا این حد شرکت ننموده بودند. از سوی دیگر این سردار رشید اسلام سه سال مداوم در مقابل این جبهه متحد، مقاومت و مبارزه نمود و به دشمنان هیچگونه فرصتی نداد تا به اهداف شومشان برسند. تاریخ بیانگر این حقیقت است که در این جنگ سوم صلیبیها، جهان مسیحیت با همۀ توان و قوتش و امکانات تهاجمیاش وارد معرکه شده بود. خوشبختانه قدرت کفار نتوانست کاری از پیش ببرد.
سرانجام آنان با شکست سختی مواجه و با سرافکندگی به کشورهایشان بازگشتند. بعد از اینکه سلطان رحمه الله درگذشت، جهان اسلام در فراغ این مجاهد نستوه در غم و اندوه کامل فرو رفت. وقتی که ایشان را در آرامگاهشان گذاشتند، شمشیرشان را نیز کنارش نهادند، زیرا اکنون کسی باقی نمانده بود که بتواند حق شمشیر سلطان به جای آورد. هرچند سلطان رحمه الله در میان مردم نبود اما زندگی معنوی و مبارزاتشان، ارزندهترین الگو برای آیندهگان بود. گویا حالات روحی و معنوی و جاویدانشان، این پیام را برای آیندهگان به ارمغان گذاشتند: ای مسلمانان، اگر خواهان عظمت و سربلندی اسلام هستید، لازم است با نیروهای متحد دشمنان به مبارزه برخیزید، در اینصورت یقیناً اسلحههایتان کارآمد خواهد بود، آرزوها و ارادههایتان هرگز خسته نخواهد شد، نیرو و توان رزمی دشمن از هم خواهد پاشید، این درس هماکنون موجود است و در آینده نیز موجود و برای آیندهگان نوعی دستورالعمل خواهد بود[۲].
آیا در حال حاضر که مسلمانان در بدترین شرایط امنیتی و سیاسی قرار دارند، آیا امکان دارد که از سلالۀ انسانهای پاک و وارسته بار دیگر صلاح الدینی پا به عرصه مبارزه و ازخودگذشتگی گذاشته و از سر نو عزت و عظمت از دست رفتۀ مسلمین را بازگرداند و فلسفۀ عدالت اجتماعی را به عنوان ارزندهترین هدیۀ انسانیت به انسانها تقدیم دارد؟
[۱]– کتاب الروضتین ج ۲ ص ۸۱، ابن الأثیر ج ۱۱ ص ۲۰۲٫
[۲]– کتاب الروضتین ج ۲ ص ۲۱۹٫