و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم با همسرش تا اینجا خلاصه نمی شود، بلکه دختر بچه هایی نزد عایشه می آمدند، و با او بازی می کردند، و رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگز با آن میهمانان برخورد (و بد اخلاقی) نکرد.
از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت:
«کُنْتُ أَلْعَبُ بِالْبَنَاتِ عِنْدَ النَّبِیِّ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- وَکَانَ لِی صَوَاحِبُ یَلْعَبْنَ مَعِی فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- إِذَا دَخَلَ یَتَقَمَّعْنَ مِنْهُ فَیُسَرِّبُهُنَّ إِلَیَّ فَیَلْعَبْنَ مَعِی» [بخاری: ۶۱۳۰؛ مسلم: ۲۴۴۰].
(من با دخترها نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم بازی می کردم، و دوستانی داشتم که با من بازی می کردند، هرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد می شد خود را از ایشان قایم می کردند، و رسول الله آنان را نزد من می آورد و با من بازی می کردند).
نووی می گوید: «و این نرم خویی و نیک رفتاری ایشان صلی الله علیه وسلم را می رساند» .
و ام المؤمنین عایشه با دختران بازی می کرد و اسباب بازی دارای اشکال مختلفی بود، و رسول الله صلی الله علیه وسلم با او شوخی می کرد و می خندید.
از عایشه رضی الله عنه روایت است که گفت:
«قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- مِنْ غَزْوَهِ تَبُوکَ أَوْ خَیْبَرَ وَفِى سَهْوَتِهَا سِتْرٌ فَهَبَّتْ رِیحٌ فَکَشَفَتْ نَاحِیَهَ السِّتْرِ عَنْ بَنَاتٍ لِعَائِشَهَ لُعَبٍ فَقَالَ «مَا هَذَا یَا عَائِشَهُ»، قَالَتْ بَنَاتِ، وَرَأَى بَیْنَهُنَّ فَرَسًا لَهُ جَنَاحَانِ مِنْ رِقَاعٍ فَقَالَ «مَا هَذَا الَّذِى أَرَى وَسْطَهُنَّ»، قَالَتْ فَرَسٌ، قَالَ «وَمَا هَذَا الَّذِى عَلَیْهِ»، قَالَتْ جَنَاحَانِ، قَالَ «فَرَسٌ لَهُ جَنَاحَانِ»، قَالَتْ أَمَا سَمِعْتَ أَنَّ لِسُلَیْمَانَ خَیْلاً لَهَا أَجْنِحَهٌ قَالَتْ فَضَحِکَ حَتَّى رَأَیْتُ نَوَاجِذَهُ» [ابوداود:۴۹۳۲؛ وآلبانی صحیح دانسته است].
(رسول الله صلی الله علیه وسلم از غزوه ی تبوک یا خیبر باز گشتند، و در طاقچه (خانه اش) پرده ای بود، که باد آن را کنار زد، و قسمتی از پرده از روی عروسک های اسباب بازی عایشه کنار رفت، فرمود: ای عایشه این چیست؟ گفت: دخترانم، وسط آن عروسک ها اسبی را مشاهده کرد که دو بال داشت، فرمود: وسط آنان چیست؟ گفت: اسب است، فرمود: و چه چیزی بر آن قرار دارد؟ گفت: دو بال، فرمود: اسبی که دو بال دارد!، گفت: آیا نشنیده ای که سلیمان اسبی داشت که بال داشت؟، ایشان خندیدند تا جایی که دندان آسیابشان نمایان گشت).
چقد این خنده رسول الله صلی الله علیه وسلم خوشحالی را وارد قلب همسرش نمود، و آن مزاح چقدر تأثیر خوبی بر احساسات همسرش داشت.
بلکه رسول الله صلی الله علیه وسلم مردان را به این کار تشویق کرده است، زیرا اسباب سازش را در زندگی مشترک فراهم می آورد، و سرور و خوشحالی را به قلب وارد می کند، زمانی که جابر بن عبد الله ازدواج کرد به او فرمود:
«هَلَّا جَارِیَهً تُلَاعِبُهَا وَتُلَاعِبُکَ وَتُضَاحِکُهَا وَتُضَاحِکُکَ» [بخاری: ۲۰۹۷؛ مسلم: ۷۱۵].
(آیا با دختری (بکر) ازدواج نکردی که با او بازی کنی و او با تو بازی کند، و او را بخندانی و تو را بخنداند).
و فرموده است:
«کل شیء لیس من ذکر الله عز وجل فهو لهو أو سهو إلا أربع خصال مشی الرجل بین الغرضین وتأدیبه فرسه وملاعبه أهله وتعلم السباحه» [طبرانی در الکبیر: ۱۷۸۵؛ صحیح الترغیب والترهیب: ۱۲۸۲].
(هر چیزی بغیر از ذکر الله لهو یا اشتباه است مگر چهار چیز: حرکت کردن شخص بین سیبل ها (ی تیر اندازی)، و پرورش اسبش، و بازی با همسرش، و آموزش شنا).
پس بازی کردن، و خندیدن میان زوجین قلب ها را پر از شادی می کند، و خانه را پر از انس و محبت؛ و رابطه ما بین زوجین را قوت می بخشد، و الفت و مودت و محبت عمیقی را بین زوجین بوجود می آورد.
«شوخی و مزاح، و بازی همسر را خوشبخت و خوشحال می کند» .
و عمر بن خطاب رضی الله عنه با وجود شدت و سختی و صلابتش می فرمود:
«ینبغی للرجل أن یکون فی أهله مثل الصبی فإذا التمس ما عنده وجد رجلا» [المجالسه وجواهر العلم: ۳/۴۳۰].
(شایسته است مرد در میان خانواده اش همانند بچه باشد، و زمانی که چیزی از او خواسته شد مانند مرد باشد).
و ثابت بن عبید می گوید:
«کان زید بن ثابت من أفکه الناس فی بیته، فإذا خرج، کان رجلاً من الرجال» [شرح السنه للبغوی: ۱۳/۱۸۳].
(زید بن ثابت در میان خانواده اش خوش طبع ترین افراد بود، و هر وقت که بیرون می رفت مانند سایر مردان بود).
و یک زن بادیه نشین همسرش که مرده را اینچنین توصیف می کند: «به الله قسم وقتی به خانه می آمد بسیار خنده می کرد، و وقتی بیرون می رفت بسیار ساکت بود، و اگر چیزی می یافت میخورد، و اگر چیزی نبود در خواست نمی کرد».