بنابر آموزه های قرآن کریم و فرمایشات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ایمان شش رکن دارد که عبارتند از:
۱٫ ایمان به خداوند
۲٫ ایمان به پیامبران
۳٫ ایمان به کتابهای آسمانی
۴٫ ایمان به فرشتگان
۵٫ ایمان به قیامت
۶٫ ایمان به قضا و قدر
ما در این سلسله از مقالات به نقد و بررسی بینش مذهب تشیع در مورد ارکان ششگانه ایمان می پردازیم.
شیعه و توحید (۱)
ابتدا در رابطه با رکن اول یعنی ایمان به خداوند نخست توحید ربوبیت و سپس توحید الوهیت را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
توحید ربوبیت
اهل علم در تعریف توحید ربوبیت گفته اند: توحید ربوبیت یعنی یگانه و منفرد دانستن خداوند متعال در تحقق بخشیدن به آنچه که صورت پذیرفتن آن تنها به اراده و قدرت الهى امکان پذیر است.
اموری همچون آفرینش مخلوقات، روزی رساندن به آنها، اداره کردن امور هستی، زندگی بخشیدن و بازپس گرفتن آن را می توان در این مقام به عنوان مثال نام برد[۱].
خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن مجید در مورد توحید ربوبیت سخن رانده است. در سوره اعراف آیه ۵۴ معبود بر حق می فرماید:﴿أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ﴾. [الأعراف / ۵۴ ]. «(ای مردم ) بدانید که آفرینش و فرمانروایی از آن خداوند می باشد. منزه و بلند مرتبه است خداوند که خالق و پادشاه عالمیان است».
بسیاری از آیات قرآن مجید بیانگر این مطلب هستند که مشرکین با وجود انحرافات عظیم خود در مورد توحید الوهیت، اما به وحدانیت خداوند متعال در صفات ربوبیت ایمان داشته و در این رابطه مرتکب شرک نمی شده اند.
خداوند متعال می فرماید:﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾ [الزخرف / ۸۷]. «اگر از مشرکین بپرسی چه کسی آنها را آفریده است، یقیناً پاسخ خواهند داد: الله».
همچنین خداوندمتعال در سوره یونس آیه ۳۱ فرموده است: ﴿قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ﴾[یونس / ۳۱ ].
«(مشرکان را ) بگو کیست که از آسمان و زمین شما را روزی می رساند؟ و یا اینکه چه کسی مالک و آفریننده گوشها و چشمهای شما است ؟ و چه کسی است که جاندار را بی جان و بی جان را از جاندار می آفریند، و چه کسی است که امور هستی را اداره می کند؟ آنها پاسخ خواهند داد: الله. به آنها بگو: آیا از عقاب او نمی هراسید (که اینگونه در عباداتتان شرک می ورزید)؟».
آری ، مشرکین با وجود ایمان داشتن به توحید ربوبیت، همواره در توحید الوهیت و پرستش و عبادت خداوند دچار انحراف شده و در عبادات خود به خالق هستی شرک می ورزیدند. خداوند متعال در این رابطه می فرماید:﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ﴾ [یوسف /۱۰۶].« و بیشترین آنها به خداوند ایمان نمی آورند مگر اینکه در عین حال به او شرک می ورزند».
اکنون ما به ذکر برخی از انحرافات و گمراهیهایی که در مذهب تشیع در رابطه با توحید ربوبیت وجود دارد می پردازیم. از میان این انحرافات و گمراهیها ما به این مطالب اشاره خواهیم کرد:
۱- ائمه را رب و پروردگار دانستن:
مطمئناً این عنوان خواننده محترم را به تعجب و شگفتی وا می دارد، اما با مراجعه به آنچه در کتابهای تفسیر و حدیث مذهب تشیع نوشته شده، متوجه خواهیم شد این مسأله حقیقت تلخی است که بایستی آنرا پذیرفت.
در کتاب «مرآه الأنوار» روایتی دروغین از علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) نقل شده که ایشان گفته اند: «من همان رب و پروردگار زمین هستم که آنرا آرام نگاه می دارم»[۲].
ببینید گستاخی و خیره سری دجالان به کجا رسیده است. آیا رب و پروردگار زمین کسی جز خالق آن می باشد؟ و آیا امکان دارد علی ابن ابی طالب (رضی الله عنه) چنین سخن کفر آلود و ملحدانه ای بر زبان بیاورند؟ خداوند متعال می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ﴾ [فاطر /۴۱]. «خداوند آسمانها و زمین را از نابودی محفوظ نگاه می دارد. و اگر آنها رو به زوال نهند کسی جز او نمی تواند آنها را از زوال و نابودی باز دارد».
اکنون به ذکر مثال دیگری می پردازیم. در سوره کهف آیه ۱۱۰ خداوند متعال مى فرماید: ﴿وَلا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَداً﴾. ﴿و در عبادت و پرستش رب و پروردگار خود، شرک نورزد».
در کتاب تفسیر عیاشی در مورد آین آیه گفته شده: مراد این است که شخص درمورد مسأله خلافت در برابر امیرالمؤمنین علی (-علیه السلام-) سر تسلیم فرود آورد و أحدی را با ایشان شریک نگرداند»[۳].
همانگونه که معانی واضح و آشکار این آیات بر آن دلالت دارند مراد از کلمه «رب» در این آیات خداوند متعال بوده و تفسیر کردن این کلمه به امام نمی تواند چیزی جز گمراهی و ضلالت باشد.
این گمراهیها و ضلالت ها به جایی رسیده که در یکی از روایات مصادر شیعه در مورد قصه اسراء و معراج پیامبر (صلى الله علیه وسلم) گفته شده: «از رسول الله صلی علیه و آله پرسیده شد خداوند در شب معراج به چه زبان و لغتی با شما سخن گفتند؟ رسول الله صلی الله علیه و آله پاسخ دادند: به لغت و زبان علی بن ابی طالب. این مسأله چنان مرا به شگفتی و تعجب وا داشت که از خداوند متعال پرسیدم: این شما بودید که با من سخن گفتید یا علی ابن ابی طالب؟»[۴].
شکی نیست که شناعت و قبح این گمراهیها بهترین برهان و دلیل بر بطلان آنها است.
۲- دنیا و آخرت را از آن امام دانستن:
کلینی یکی از ابواب کتاب خود را اینگونه نامیده است: «زمین از آن امام می باشد»[۵]. او در این باب حدیثی دروغین به این مضمون روایت کرده است: «ابوبصیر می گوید: ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: آیا نمی دانی که دنیا و آخرت از آن امام هستند و تحت تصرف و حکم او قرار دارند؟»[۶].
آیا این اعتقاد باطل، شرک ورزیدن صریح در توحید ربوبیت محسوب نمی گردد؟ شرکی که حتی ابوجهل و ابولهب نیز آنرا قبول نداشته اند. قرآن مجید در مورد این مسأله فرموده است:﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [البقره :۱۰۷]. «آیا نمی دانی مالکیت و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؟»
و در آیه دیگری معبود بر حق فرموده است: الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ﴾. [الفرقان /۲]. «آنکس که فرمانرایی و مالکیت آسمانها و زمین از آن او است. و هرگز فرزندی نداشته و شریکی در فرمانرایی و پادشاهی ندارد».
و در سوره نجم معبود بر حق فرموده است: ﴿فَلِلَّهِ الْآخِرَهُ وَالْأُولَى﴾ [النجم /۲۵]. « دنیا و آخرت از آن خداوند است». آیا می توان در قلب کسیکه به این اعتقادات باطل ایمان داشته باشد کوچکترین اثری از توحید و یکتاپرستی یافت؟
آری، فرمانروایی و مالکیت تام دنیا و آخرت از آن خداوند متعال می باشد. و هیچکس نمی تواند ادعا کند خداوند این فرمانراویی و یا قسمتی از آنرا به احدی از مخلوقات خود واگذار کرده است. چون هیچ دلیل و برهانی برای اثبات این ادعا وجود ندارد و پیروان هر مذهب و فرقه ای می توانند در مورد پیشوایان و رهبران خویش چنین ادعای پوچ و بی اساسی داشته باشند.
۳- اعتقاد داشتن به حلول خداوند در ائمه:
در یکی از روایات مذهب تشیع در رابطه با این اعتقاد فاسد و ملحدانه گفته شده: «ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: آنگاه خداوند دست راست خود را بر ما کشید و نورالهی در وجود ما حلول کرد»[۷]. و در روایت دیگری گفته شده: « … اما خداوند ذات ما را با ذات خود در هم آمیخت»[۸]. ایمان داشتن به چنین اعتقاد باطلی نقش بسیار بزرگی در متصف دانستن ائمه به برخی از صفات ربوبیت و در نتیجه پرستش و عبادت کردن آنها داشته است. ما اگر به کتابهای حدیث مذهب تشیع مراجعه کنیم و نگاهی به آنچه در باب معجزات ائمه نوشته شده بیافکنیم خواهیم دید در بسیاری از روایات، انجام دادن اموری به ائمه نسبت داده شده که اینگونه امور را کسی جز خداوند متعال نمی تواند انجام دهد.. بعنوان مثال یکی از این روایات، علی ابن ابی طالب را قادر به زنده کردن مردگان معرفی می کند. در این روایت گفته شده: «جوانی از قبیله بنی مخزوم نزد علی بن ابی طالب -علیه السلام- آمده و به ایشان می گوید: ای دایی من! برادرم چند روز پیش فوت کرد و این حادثه ناگوار مرا بسیار غمگین و افسرده ساخته است. علی بن ابی طالب -علیه السلام- در جواب خطاب به جوان فرمودند: آیا می خواهی برادرت را بار دیگر ببینی؟ جوان که بسیار خوشحال گشته است پاسخ مثبت می دهد. علی ابن ابی طالب -علیه السلام- خطاب به جوان می فرماید: قبر او را به من نشان ده. هنگامیکه علی -علیه السلام- و جوان به قبر می رسند ایشان زیر لب سخنی گفته و با پای خود چند ضربه به قبر میزنند. با این عمل ناگهان مرده از قبر بر خاسته و به زبان فارسی سخنانی بر زبان می راند. امیرالمؤمنین -علیه السلام- از او می پرسند: مگر تو عرب نبودی؟ مرد پاسخ می دهد: بله، اما چون من پیرو فلانی و فلانی[۹] بودم، پس از مرگ زبانم به فارسی تغیر یافت»[۱۰].
اینگونه روایات همانگونه که قبلاً نیز گفتیم چنان بی پایه و اساس و مضحک هستند که برای اثبات بطلان آنها هیچ احتیاجی به ذکر دلیل و برهان نیست.
۴- اعتقاد داشتن به اینکه ائمه می توانند هر چه را بخواهند حلال و یا حرام گردانند:
ما می دانیم یکی از اصول توحید، ایمان داشتن به این است که تشریع یعنی حلال و حرام گردانیدن از خصوصیات و ویژگیهای معبود بر حق می باشد. و هیچ مخلوقی در این مسأله کوچکترین نقشی ندارد. خداوند متعال می فرماید:﴿أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ﴾ [الأعراف /۵۴ ].«بدانید که آفرینش و فرمانروایی از آن خداوند است.»حتی پیامبران نیز که برگزیده ترین افراد تاریخ بشریت بوده اند کوچکترین نقشی در تحلیل و تحریم نداشته اند، آنها فقط مبلغان شریعت الهی بوده اند.
معبود بر حق در سوره شوری آیه ۲۱ مشرکین را در رابطه با پذیرفتن تحلیل و تحریم رهبران و سردمداران خود مورد نکوهش و سرزنش قرار داده مى فرماید:﴿أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ﴾. [الشورى / ۲۱].«آیا (مشرکین) برای خود خدایانی (شایسته و لایق فرمانراویی) دارند که بدون اجازه الهی احکامی را برای آنها بنا نهاده اند؟». (مراد از استفهام و پرسش، گوشزد کردن مشرکین به باطل بودن این عمل آنها است).
اکنون بیایید ببینیم مذهب تشیع در مورد این مسأله چه اعتقادی دارد. بنابر روایاتی که در مراجع و مصادر مذهب تشیع نقل شده اند ائمه حق تشریع داشته و می توانند هر چه را بخواهند حلال و یا حرام گردانند. کلینی در کتاب خود این روایت را نقل کرده که: «خداوند متعال نخست محمد و علی و فاطمه علیهم السلام را آفرید و پس از گذشت هزار دهر سایر مخلوقات را خلق کرد و اطاعت از این سه تن را بر آنها واجب گردانید. به همین سبب این سه تن هر چه را بخواهند حلال و یا حرام می گردانند»[۱۱].
مجلسی در قسمتی از شرح این روایت مکذوبه می گوید: «… خداوند متعال اطاعت از آنها را بر تمام خلائق حتی جمادات زمین و آسمان نیز واجب گردانید». بایستی دانست این اعتقاد باطل همان اعتقادی است که یهودیان و نصاری در مورد رهبران و پیشوایان مذهبی خود داشتند. خداوند متعال در این رابطه مى فرماید:﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ [التوبه / ۳۱ ].« یهود و نصاری پیشوایان خود را رب خویش قرار دادند».
روایتی در کتاب اصول کافی این آیه را تفسیر کرده و بیان داشته چگونه یهود و نصاری پیشوایان دینی خود را رب خویش قرارداده اند. در این روایت گفته شده: «ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: به خداوند سوگند پیشوایان مذهبی یهود و نصاری هرگز آنها را به عبادت کردن خود فرا نخواندند. و اگر اینکار را می کردند هرگز کسی سخن آنها را نمی پذیرفت. آنچه آنها انجام دادند این بود که حلال را بر مردم حرام و حرام را بر آنها حلال گردانیدند»[۱۲].
بنابر آنچه در این روایت ذکر گشته، گردن نهادن و پذیرفتن تحلیل و تحریمی که از جانب مخلوق باشد، نوعی عبادت کردن این مخلوق محسوب گشته و شرک در ربوبیت خداوند متعال می باشد.
این اعتقاد باطل، اعتقاد باطل دیگری نیز به دنبال داشته است که بر اساس آن بیان ساختن احکام شرعی و یا کتمان کردن آنها بستگی به خواست و اراده امام دارد. او اگر بخواهد می تواند احکام شرعی را از پیروان خود کتمان کند. در یکی از روایات شیعه در اینمورد گفته شده: «وشاء می گوید: از امام رضا -علیه السلام- در مورد تفسیر این آیه پرسیدم:﴿فَاسْأَلوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾ [النحل / ۴۳، الأنبیاء / ۷]. «اگر مسأله ای را نمیدانید، آنرا از علما و دانشمندان بپرسید».امام -علیه السلام- فرمودند: مراد از اهل ذکر ما هستیم. مردم بایستی حکم مسائل خود را از ما بپرسند.
من گفتم: شما سؤال شونده و ما سؤال کننده هستیم؟
ایشان فرمودند: بله.
من گفتم: آیا بر ما واجب است سؤالهای خود را از شما بپرسیم؟
ایشان فرمودند: بله.
من گفتم: آیا بر شما واجب است سؤالهای ما را پاسخ دهید؟
ایشان فرمودند: خیر، ما اگر خواستیم به سؤالهای شما پاسخ خواهیم داد و اگر نخواستیم از پاسخ دادن خودداری خواهیم کرد»[۱۳].
براستی که این روایت متضمن اهانتی بزرگ به اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) می باشد. خداوند متعال در مورد کسانیکه حق را کتمان می کنند فرموده است:﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾ [البقره /۱۵۹].
«آنانیکه آیات آشکار و هدایت کننده ای را که ما نازل ساخته و آنها را در کتاب برای مردم توضیح داده ایم، کتمان ساخته و از مردم پوشیده نگاه می دارند، خداوند و فرشتگان و مؤمنین آنها را مورد لعنت خود قرار می دهند».
خداوند متعال حتی به پیامبر (صلى الله علیه وسلم) نیز اجازه نداده که چیزی از احکام شرعی را از مردم کتمان کند. خداوند متعال خطاب به رسول الله (صلى الله علیه وسلم) مى فرماید:﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾ [المائده /۶۷].
« ای پیامبر آنچه که از پروردگارت بر تو نازل گشته را به مردم ابلاغ کن. و اگر چنین نکنی رسالت الهی را ابلاغ نکرده ای».
بایستی دانست به سبب همین اعتقاد فاسد و باطل است که در روایات مصادر شیعه گفته شده شیعیان تا قبل از زمان امام محمد باقر رحمت الله علیه از چگونه بجا آوردن برخی از عبادات بی خبر بوده و بسیاری از اصول و اساسیت دین را نمی دانستند. در یکی از این روایات که آنرا کلینی در کتاب خود روایت کرده گفته شده: «شیعیان تا قبل از زمان امام ابو جعفر (محمد باقر) -علیه السلام- کیفیت ادای مناسک حج را بلد نبوده و چیزی از حلال و حرام نمی دانستند، تا اینکه امام محمد باقر -علیه السلام- در زمان خویش کیفیت ادای حج و مسائل حلال و حرام را به شیعیان یاد دادند»[۱۴]. این روایت مکذوبه متضمن اهانتی بس عظیم به امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب و حسن بن علی و حسین بن علی و علی بن حسین رضی الله عنهم اجمعین می باشد.
مگر نه این است که شیعیان خود را هواداران و پیروان پروپاقرص این ائمه معرفی می کنند؟ آیا این ائمه حلال و حرام دین و کیفیت ادای ارکان اسلام را از پیروان پروپاقرص خود کتمان کرده بودند؟ خودتان ببینید چگونه تحت سرپوش حب آل بیت بزرگترین اهانتها را نثار اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) کرده اند.
۵- اعتقاد داشتن به اینکه حرکت ابرها و بوجود آمدن رعد و برق ناشی از اراده امام می باشد:
در مراجع مذهب تشیع روایاتی وجود دارند که بر اساس آنها شیعیان می پندارند برخی از امور هستی تحت اراده و مشیئت ائمه قرار دارند. در یکی از این روایات بوجود آمدن رعد و برق، ناشی از اراده و خواست امام دانسته شده است. در این روایت گفته شده: «سماعه بن مهران می گوید: نزد ابا عبدالله -علیه السلام- نشسته بودم که ناگهان صدای رعد و برق مهیبی شنیده شد. در این هنگام ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: این رعد و برق ناشی از اراده و خواست یار شما است. من پرسیدم: منظورتان از یار ما کیست؟ ایشان فرمودند: امیر المومنین -علیه السلام-»[۱۵].
گویا آنها این آیه کریمه را نشنیده و ندیده اند که در آن فرموده شده:﴿هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ﴾[الرعد :۱۲].
«او (خداوند متعال) است که برق را برای بیم دادن شما از خشم و غضب خویش و برای امید بستن تان به رحمتش به شما می نمایاند و ابرهای سنگین را بوجود می آورد».
دجالان چنان در ضلالت و گمراهی غوطه ور گشته و بصیرت خود را از دست داده اند که روایات جعلی و افسانه ای آنها، هر انسان عاقل و خردمندی را به حیرت و تعجب وا می دارد.
————————————————————————————-
پی نوشت:
[۱] برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد مسائل مربوط به این نوع از توحید می توان به این کتابها مراجعه کرد: مجموع فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه ۱۰ / ۳۳، شرح العقیده الطحاویه لابن ابی العز الحنفی ص ۱۷، تیسیر العزیز الحمید لسلیمان بن عبدالوهاب ص ۳۳، وسؤال وجواب فی أهم المهمات لعبدالرحمن بن سعدی ص ۵٫
[۲] مرآه الانوار لابی الحسن الشریف بن الموالی محمد طاهر البناطی الفتونی ص ۵۹، (مطبعه الافتاب، طهران ۱۳۷۴ هـ).
[۳] تفسیر العیاشی لمحمد بن مسعود العیاشی ۲/۳۵۳، (تصحیح وتعلیق: هاشم الرسولی المحلاتی، المکتبه العلمیه، طهران)، والبرهان ۲/۴۹۷ (چاپ سابق الذکر). وتفسیر الصافی ۳/۲۷۰ (چاپ سابق الذکر) .
[۴] کشف الغمه اللأربلی ۱/۱۰۶، (تعلیق: هاشم الرسولی، المطبعه العلمیه، قم ۱۳۸۱ هـ).
[۵] اصول الکافی للکلینی ۱/۴۰۷-۴۱۰، (تصحیح و تعلیق: علی اکبر الغفاری، دار الکتب الاسلامیه، طهران، الثالثه: ۱۳۸۸هـ).
[۶] اصول الکافی ۱/۴۰۹ (چاپ سابق الذکر).
[۷] اصول کافی ۱/۴۴۰ و۴۴۱ و۴۴۲ و۴۴۵، (چاپ سابق الذکر).
[۸] اصول کافی ۱/۴۴۰ و۴۴۱ و۴۴۲ و۴۴۵، (چاپ سابق الذکر).
[۹] مراد ابوبکر و عمر (رضی الله عنهما) می باشد.
[۱۰] اصول الکافی للکلینی ۱/۴۵۷، (چاپ سابق الذکر)، بحار الانوار للمجلسی ۴۱/۱۹۲ (احیاءالتراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه ۱۴۰۳ هـ)، بصائر الدرجات للصفار ص ۷۶، (المطبوع بالنجف ۱۳۷۰ هـ).
[۱] اصول الکافی للکلینی ۱/۴۴۱ (چاپ سابق الذکر)، بحار الانوار للمجلسی ۲۵/۳۴۰۴ (چاپ سابق الذکر).
[۱۲] اصول الکافی للکلینی ۱/۵۳٫ لازم به تذکر است در مراجع اهل سنت و جماعت نیز حدیثی به این مضمون از رسول الله (صلى الله علیه وسلم) روایت شده است. اما اهل علم این حدیث را ضعیف دانسته اند.
[۱۳] اصول الکافی للکلینی ۱/۲۱۰-۲۱۱ (چاپ سابق الذکر)، تفسیر القمی ۲/۶۸ (چاپ سابق الذکر) ، بحار الانوار للمجلسی ۲۳/۱۷۴ (چاپ سابق الذکر).
[۱۴] اصول الکافی للکلینی ۲/۲۰ (چاپ سابق الذکر).
[۱۵] الاختصاص للمفید ص ۳۲۷، (مؤسسه الاعلمی، بیروت ۱۴۰۲ هـ)، بحار الانوار للمجلسی ۲۷/۳۳ (چاپ سابق الذکر)