شبهات حادثه ی اِفک و شأن نزول آیات سوره نور [آیه ی ۱۱ الی ۲۰]
ادعای شیعه:
در قرآن از گروه تهمت زنندگان با کلمه «عصبه» یاد کرده است. «راغب» در «مفردات» معناى آن را جماعتى مى داند که همکارى دارند. عبد اللّه بن ابىّ و مسطح و حمنه نه با هم نسبتى داشتند و نه از یک قبیله بودند و نه همه جزء منافقین به حساب مى آمدند و نه همه از انصار بودند و نه همه از قریش؛ بنابراین بعید است که بتوان آنها را در تحت یک مجموعه جمع نمود تا عنوان «عصبه» بر آنها صادق باشد و مناسب اصطلاح عرب مخصوصا کلام فصیح خداوند نیست که این چنین لغت «عصبه» را استعمال کرده باشد.
پاسخ اهل سنت:
بعضی از صحابه در نشر تهمت به عایشه، با منافقین همصدا شدند، پس در این موضوع؛ فقط در این موضوع ؛برای مدت محدودی گروه واحدی را تشکیل دادند و البته توبه کردند و شیعه نمیدانم چرا بیخود بالا و پایین میپرد و نمیدانم که چه چیز را میخواهد ثابت کند ؟
ادعای شیعه:
ترمذی مى گوید که بعد از نزول آیات افک، رسول خدا ( صلى الله علیه وآله وسلم ) بر ۳ نفر یعنی حسان و حمنه و مسطح، حد قذف جارى کرد .
عایشه می گوید زمانی که آیه در برائت من نازل شد رسول خدا منبر رفت و ماجرا را یاد کرد و آیه را خواند پس زمانی که از منبر پایین آمد امر کرد آن دو مرد و یک زن را آوردند و بر آنها حد جاری کرد.
الف ـ سنن ترمذى، ج ۵، ص ۱۷، ابو داود در حدیثِ بعد، اسامى آن سه نفر را مطابق آنچه که در متن گذشت مى نویسد . سؤال ما این است که در کدام حدیث، غیر از همین حدیث عایشه، آمده است که رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) بر افراد مذکور حد خدا را جارى کرده باشد؟ از این گذشته مگر نه این است که حد هنگامى جارى مى شود که در حضور حاکم شرع گواهى دهند؟ پس چطور بر حسان و مسطح و حمنه حد جاری شد با اینکه به اقرار اهل سنت در این زمینه دو شاهد عادل وجود نداشته است به عنوان مثال ایشان می گویند که مسطح تنها در حضور مادرش این قضیه را مطرح کرده بود.
پاسخ اهل سنت:
اگر حدیث از یک کانال هم روایت شود، درصورتیکه راویان ثقه باشند ؛ بر آن حدیث خرده نمیگیریم
اما اینکه آن سه نفر چرا بدون شاهد، مجازات شدند، برای این بود که خودشان منکر گناه خود نشدند، زیرا که مومن بودند
و منافقین منکر شدند و چون رسول الله صلی الله علیه وسلم شاهد نداشت آنها را شلاق نزد.
ادعای شیعه:
عایشه در ماجرای افک نقل کرد که من چون لاغر و سبک بودم وقتی هودج رابرداشتند متوجه نشدند که من در آن نیستم و جامانده ام و در نقلهای دیگر معارض با آن وجود دارد که حاکی از چاق بودن وی هنگام ازداوج با رسول خدا است.
از عایشه نقل شده است که گفت : زمانی که تصمیم گرفتند که من با پیامبر ازدواج کنم مرا با خیار و رطب چاق کردند پس آنقدر چاق شدم که مردم از چاقی من تعجب کردند.
الاحاد و المثانی ضحاک ج ۵ ص ۳۹۷٫.
این دو چگونه با هم سازگار است ابتدای ازدواج با رسول خدا اینقدر چاق باشد و بعد از مدتی اینگونه لاغر که نبودن او در هودج احساس نشود ؛ مگر اینکه العیاذ بالله بگویید رسول خدا او را آنقدر سختی داده که اینقدر لاغر شده است!.
پاسخ اهل سنت:
بفرضی که این روایت درست باشد باز شیعه طرفی نمیبندد
زیرا عایشه در آن وقت ( جنگ مریسیع )فقط ۱۴ سال داشت یک زن ۱۴ ساله مگر چقدر وزن دارد ؟ آنهم در شرایط آن زمان که فقط دستشویی رفتن، نیم ساعت زمان میخواست و سفر با شتر بهترین وسیله برای لاغر شدن بود و اینکه در وقت ازدواج چاق شد دلیل نمیشود که شما آن چاقیی را در نظر بگیرید که امروز در دور بر خود میبینید، چاق شد یعنی به نسبت لاغری سابق چاق شد.
و در هودج؛ در وقت برگشت از جنگ؛ حتما اموال غنیمت دشمن نابود شده هم بود، و عایشه عادت نداشت با حمل کنندگان کجاوه سخن بگوید، و پس جز قلب بیمارشما، هیچ چیز غیر عادی، در این میان نیست.
در یکی از سایت ها،یکی نوشته بود که زنگوله گردن شتران، در وقت حرکت کاروان،صدا میکند،عایشه چرا متوجه آن همه صدا نشد؟
البته آن شخص مجرم ( بر خلاف آیت الله قزوینی که منکر کل قضیه است ) نتیجه گرفته بود که عایشه خودش، عمدا خود را برای زنا کاری پنهان کرده بود، که البته چنین سخنی کفر است. و جواب این است که برای قضای حاجت به مکان دوری رفته بود و در وقت اطراق کاروان، همه جا را سکوت فرا نمیگیرد و و مردم اینطرف و آنطرف میروند، و ایضا در وقت رفتن، همه شترها همزمان برای حرکت بلند نمیشوند و عایشه هرگز گمان نمیکرد که چنین اشتباهی رخ دهد و او جا بماند،
بعد حالا عایشه اگر خود را پنهان کرد، دیگران چرا متوجه غیبت او نشدند؟
پس این واقعه، مثل گم شدن یوسف علیه السلام، یک حادثه الهی بود.