شاید جاى تعجب باشد که چطور میشود در آن روزى که جانها گداز بُوَد، بتوان افلام جنسى را تماشا کرد، ولى این حقیقت هست، داستان واقعى پایین را بخوانید تا باور کنید.
پدر همراه یک شیخ و بقیه همراهان براى شستن متوفى پسر جوانش حاضر شده بودند تا اینکه آن جوان را شسته و دفن کنند. آن شیخ که مسئول شستن متوفى بود دستور داد تا آنرا از لباسش مجرد کنند ولى عورتش را با پارچه اى بپوشانند تا اینکه شروع به شستنش کنند. هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمال خونالودى افتاد که دست راست مرده را پیجانده بود ولى هنگامى که سراغ برداشتن آن دستمال رفتند پدر متوفى بر سر آنها داد و فریاد زد و شرط کرد که براى شستن پسرش هیچکس حق ندارد که آن دستمال را بردارد. شیخ مسئول درک کرد که یک رازى در آن دستمال نهفته هست ولى بهر حال براى شستن آن مرده بایست آن دستمال برداشته شود، پس در خفاء به همکارانش گفت که هنگام شستن آب زیادى را روى آن دستمال بریزید تا خودبخود از جایش کنده شود. پس او را شستند و آب زیادى را بر روى دست پیچیده شده ریختند و بمحض اینکه آن دستمال شل شد آنرا از جایش بر کند. پدر پس از اینکه دید آنها دستمال را برداشتند بر سر آنها پرخاش کرد و داد و فریاد کشید ولى پس از مدتى به گریه افتاد و به آنها گفت که حقیقت را براىیشان بازگو خواهد کرد تا درس عبرتى باشد براى دیگران.
او گفت که دیشب هنگامى که پسرم وارد خانه شد، من و مادرش که در حال شام خوردن بودیم به او تعارف کردیم که همراه ما بیاید و شام میل کند ولى با عصبانیت جواب داد که من میروم توى اتاقم و به نوکر خانه بگویید که غذایم را توى اتاقم بیاورد. سپس رفت توى اتاقش و در را قفل کرد. نوکر غذاىش را آماده کرد و رفت که غذا را نزد او ببرد ولى هر چه در میزد کسى در را باز نمیکرد. من و مادرش نگران شدیم و ما نیز هر چند در میزدیم او در را باز نمیکرد. بسیار نگران شدیم و فهمیدیم که حتما اتفاقى افتاده است، پس قفل در را شکستیم و وارد اتاقش شدیم، ولى منظره اى که دیدم مرا بسیار مبحوت کرد و اى کاش آنرا ندیده بودم !
پسر در حال تماشاى تلفزیون و در حالى که ریموت تلفزیون در دست داشت فوت کرده بود، ولى مصیبت بد تر از آن این بود که او در حال تماشاى فیلم مبتذل و جنسى جان خود را از دست داده بود. من رفتم که ریموت را از دستش بردارم ولى هر چه سعى کردم نتوانستم تا اینکه فهمیدم اصلا ممکن نیست. پس براى حفظ آبروى خودم و پسرم، چاقویى آوردم که دستش را ببرم، ولى پس از اینکه کمى آنرا بریدم بسیار خون از آن جارى میشد و رحمت و شفقت پدریم سبب شد که ادامه ندهم، ولى تا آنجاییکه توانستم اطراف ریموت که خارج از کف دستش بود را بریدم ولى قسمتى از آن همانطور که الآن میبینید هنوز در دستش باقى است و نمیشود دستش را باز کرد و آنرا بیرون آورد.
سپس آنها مرده را شستند و با همان ریموت انرا دفن کردند تا روز قیامت !
انتهاى داستان
===============
پیامبر صلى الله علیه و سلم در حدیث صحیح فرموده است که: “یبعث المرء على ما مات علیه” یعنى: “هر شخصى بر همان حالتى که مرده باشد (در روز قیامت) بر میخیزد.”
پس خودتان قضاوت کنید که این جوان در روز قیامت در چه حال و احوالى برمیخیزد ! بدون شک در حال تماشا کردن آن فیلم مبتذل، ولى با گریه و زارى نه با لذت جنسى ! مگر اینکه خداوند از روى لطف و رحمتش او را مغفرت و ستر کند.
خداوندا، همه گناهان ما را مغفرت و ستر کن و ما را از سوء خاتمه نجات بده، آمین.