مهریه (یا صداق): حق مادی زن بر مردی است که بواسطه ی یک عقد ازدواج صحیح او را به نکاح خویش درمی آورد. نه پدر و نه حتی نزدیک ترین کسان آن زن حق ندارند که بدون اجازه و رضایت زن چیزی از آن را برای خود بردارند. خداوند متعال می فرماید: {وآتوا النساء صدقاتهن نحله} [نساء: ۴] یعنی: «و مهر زنان را به عنوان هدیهاى از روى طیب خاطر به ایشان بدهید.» بدین معنی که مهریه ی زنان را که بر شما فرض است به آنان بدهید. همچنین خداوند متعال می فرماید: {فانکحوهن بإذن أهلهن وآتوهن أجورهن بالمعروف} [نساء: ۲۵] یعنی: «پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید.» مهریه باعث شادی و آرامش درونی زن شده، از طرفی نشانه ی عشق و صداقت مرد و روحیه و شور و شوق همکاری و مشارکت در زندگی زناشویی است.
در شریعت اسلام نه حداقل و نه حداکثری برای مهریه وضع نشده است. معیار اندازه ی مهریه بنیه و توان مالی مرد می باشد. بنابراین امکان دارد که مردی مهریه ی همسرش را یک (قنطار) رطل(۹۳/۴۴ کیلوگرم) طلا معین سازد. شاید قرآن کریم به مباح بودن آن در این آیه ی شریفه اشاره نموده باشد که می فرماید: {وإن أردتم استبدال زوج مکان زوج وآتیتم إحداهن قنطارًا فلا تأخذوا منه شیئًا أتأخذونه بهتانًا وإثمًا مبینًا} [نساء: ۲۰] یعنی: «و اگر خواستید همسرى [دیگر] به جاى همسر [پیشین خود] ستانید و به یکى از آنان قنطاری (مال فراوانى) داده باشید چیزى از او پس مگیرید آیا مىخواهید آن [مال] را به بهتان و گناه آشکار بگیرید.»
یک روز خلیفه ی مسلمانان حضرت عمر -رضی الله عنه- در خطبه ای برای مردم بیان می فرمود: “لا تزیدوا فی مهور النساء على أربعین أوقیه من فضه، فمن زاد أوقیه جعلت الزیاده فی بیت المال. فقالت امرأه: ما ذاک لک. قال: ولِمَ؟ فقالت: لأن الله تعالى یقول: {وآتیتم إحداهن قنطارًا} [نساء: ۲۰] فقال عمر: اللهم عفوًا، کل الناس أفقه من عمر.” یعنی: «مهریه ی زنان را بیش تر از چهل اوقیه (هر اوقیه معادل هفت مثقال می باشد) جواهر معین نسازید، و هر کس اوقیه ای بر آن بیافزاید باید مقدار اضاف را به بیت المال پر اخت نماید. یک زن گفت: نمی توانی چنین بگویی. حضرت عمر گفت: برای چه؟ آن زن پاسخ دا: برای آنکه خداوند متعال فرموده است: {وآتیتم إحداهن قنطارًا} یعنی: « و به یکى از آنان قنطاری (مال فراوانى) داده باشید». حضرت عمر رضی الله عنه گفت: بارالها! از من درگذر، همه از عمر داناترند.» [ابویعلی]
با اینحال دین اسلام بر آسان گرفتن مهریه تأکید نموده و خوش یمن ترین و بابرکت ترین زنان را کم مهریه ترین شان بر شمرده است. برای زن یا ولی او زیبنده نیست که مهریه ی سنگینی برای خواستگار تعیین نمایند که از او عهده ی پرداخت آن برنیاید. در عوض شرع راستین اسلام به سهل گیری در تعیین مهریه رهنمون گشته است تا جوانان را ازدواج ترغیب شده و جرأت اقدام به آن را بیابند و در نتیجه عفت پیشه نموده و زنان مسلمان نیز پاکدامن بمانند، نیز برای پیدایش خانواده که اسا یک جامعه می باشد. بالا بردن مهریه ها عواقب وخیمی را بدنبال دارد؛ از جمله افزایش تعداد دوشیزگان سالخورده و محرومیت آنان از ازدواج، از بین رفتن شانس جوانان برای ازدواج و در نتیجه موجب متلاشی شدن بنیان های اخلاقی جامعه و گسترش فساد و فحشا در آن می گردد.
حضرت عمر بن خطاب -رضی الله عنه- پیوسته به کاستن مهریه ها سفارش نموده و می فرمود: “لا تغالوا فی صداق النساء، فإنها لو کانت مکرمه فی الدنیا، أو تقوى عند الله، کان أولاکم وأحقکم بها محمد صلى الله علیه وسلم. ما أصْدَقَ امرأه من نسائه، ولا أُصْدِقَتْ امرأه من بناته أکثر من اثنتی عشره أوقیه.” یعنی: «در مهریه ی زنان زیاده روی نکیند. که اگر این عمل در دنیا باعث افزودن ارزش و کرامت تقوای الهی می گشت، از همه شما سزاوارتر و شایسته تر بدان محمد صلی الله علیه و سلم بود که نه برای زنان و نه دختران خویش مهریه ای بیش از بیست اوقیه تعیین ننمود. » [ابن ماجه]
پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم نیز بر کم بودن مهریه ها تأکید می فرمود. مهریه ی زنی را تنها بر آنچه مرد از قرآن حفظ داشت معین نمود. به این ترتیب که یک روز زنی نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده و گفت: یا رسول الله، من خودم را به تو هبه نمودم. آن حضرت صلی الله علیه و سلم مدت زیادی مکث فرموده و چیزی نگفتند. مردی بر خاست و گفت: یا رسول الله، چنانچه شما نیازی به او ندارید، او را به ازدواج من درآورید. پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمود: (هل عندک من شیء تُصْدقُهَا إیاه؟) یعنی: «آیا چیزی داری که به عنوان مهریه بدهی؟» گفت: چیزی جز همین ازار(لنگ یا چادر) ندارم. پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمود: (إن أعطیتها إزارک جلست لا إزار لک، فالتمس شیئًا) یعنی: «اگر ازارت را به او دهی، بدون ازار خواهی نشست. بگرد چیز دیگری پیدا کن.» گفت: چیزی نمی یابم. فرمود: (التمس ولو خاتمًا من حدید) یعنی: «ولو انگشتری آهنی را هم که باشد، جستجو نما.» آن مرد به دنبال آن گشت و چیزی نیافت. پیامبر صلى الله علیه و سلم به او فرمود: (هل معک من القرآن شیء؟) یعنی: «آیا چیزی از قرآن از حفظ داری؟» پاسخ داد: آری. فلان سوره و فلان سوره و فلان سوره. یک یک سوره ها را نام برد. پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمود:(قد زوجتکما بما معک من القرآن) یعنی: «شما دوتا را به آنچه قرآن را ازبر داری به ازدواج هم درآوردم.» [متفق علیه]
از زنان کسانی بوده اند که تنها به اسلام شوهرشان به عنوان مهریه اکتفا نموده اند. از حضرت انس -رضی الله عنه- روایت شده که ابوطلحه به خواستگاری ام سلیم -رضی الله عنها- رفت و ام سلیم گفت: قسم به خدا که چون تویی را نمی توان رد کرد. لیکن تو کافری و من مسلمان و برای من جایز نیست که با تو ازدواج نمایم. چنانچه اسلام را بپذیری همان مهریه ی من باشد و چیز دیگری از تو نمی خواهم. او نیز اسلام آورد و همان اسلام او مهریه ی ام سلیم قرارگرفت.
مهریه احکامی دارد که بر اساس زمان نزدیکی با عروس و تعیین و بیان مهریه ی زن فرق می کند، و به قرار زیر می باشد:
۱- مهریه ی تعیین شده با نزدیکی شرعی مرد با همسرش بر او واجب می شود، خداوند متعال می فرماید: {وإن أردتم استبدال زوج مکان زوج وآتیتم إحداهن قنطارًا فلا تأخذوا منه شیئًا أتأخذونه بهتانًا وإثمًا مبینًا. وکیف تأخذونه وقد أفضى بعضکم إلى بعض وأخذن منکم میثاقًا غلیظًا} [نساء: ۲۰-۲۱] یعنی: «و اگر خواستید همسرى [دیگر] به جاى همسر [پیشین خود] ستانید و به یکى از آنان قنطاری (مال فراوانى) داده باشید چیزى از او پس مگیرید آیا مىخواهید آن [مال] را به بهتان و گناه آشکار بگیرید، و چگونه آن [مهر] را مىستانید با آنکه از یکدیگر کام گرفتهاید و آنان از شما پیمانى استوار گرفتهاند.»
چنانچه شوهر قبل از نزدیکی کردن فوت نماید، و قبلاً بر روی مهریه اتفاق نظر پیدا کرده اند، باز هم مهریه ی تعیین شده بر مرد واجب می آید. در حالتی که مرد با زن نزدیکی نموده و سپس به هر دلیلی عقد ازدواج آن ها باطل گردد، پرداخت تمام مهریه بر مرد واجب می شود. بصره بن اکثم دوشیزه ای را نکاح کرد ولی فهمید که او آبستن است. موضوع را به پیامبر صلى الله علیه و سلم اطلاع داد، آن حضرت صلی الله علیه و سلم به او فرمود: (لها الصداق بما استحلْلت من فرجها) یعنی: «مهریه حق اوست بخاطر آنکه شرمگاهش را بر خویش حلال کردی.»، سپس میان آن دو جدایی افکند. [ابوداود]
۲- چنانچه مردی زنی را عقد نموده و مهریه اش را مشخص کند ولی پیش از آنکه با وی نزدیکی نماید او را طلاق دهد، نصف مهریه اش برای او لازم می شود. گرچه برای هر مرد و زنی مستحب است که به خاطر ارتباط و عاطفه ای که میانشان بوده است از همه یا بخشی از حق خویش بگذرند. خداوند متعال مى فرماید: {وإن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن وقد فرضتم لهن فریضه فنصف ما فرضتم إلا أن یعفون أو یعفو الذی بیده عقده النکاح وإن تعفوا أقرب للتقوى ولا تنسوا الفضل بینکم إن الله بما تعملون بصیر} [بقره: ۲۳۷] یعنی: «و اگر پیش از آنکه با آنان نزدیکى کنید طلاقشان گفتید در حالى که براى آنان مهرى معین کردهاید پس نصف آنچه را تعیین نمودهاید [به آنان بدهید] مگر اینکه آنان (یعنی زنان) خود ببخشند یا کسى که پیوند نکاح به دست اوست (یعنی شوهر) ببخشد و گذشت کردن شما به تقوا نزدیکتر است و در میان یکدیگر بزرگوارى را فراموش مکنید زیرا خداوند به آنچه انجام مىدهید بیناست.»
۳- اما چنانچه مردی زنی را عقد نموده و قبل از نزدیکی با او طلاقش دهد و مهریه ای برایش مشخص ننموده باشد، دادن مهریه بر او واجب نمی گردد بلکه بر او لازم است که در عوض آن و برای تسکین درد جدایی اش او را بهره ای (متعه) از مالش بدهد. خداوند متعال مى فرماید: {لا جناح علیکم إن طلقتم النساء ما لم تمسوهن أو تفرضوا لهن فریضه ومتعوهن على الموسع قدره وعلى المقتر قدره متاعًا بالمعروف حقًا على المحسنین} [بقره: ۲۳۶] یعنی: «اگر زنان را مادامى که با آنان نزدیکى نکرده و بر ایشان مهرى [نیز] معین نکردهاید طلاق گویید بر شما گناهى نیست و آنان را به طور پسندیده به نوعى بهرهمند کنید توانگر به اندازه [توان] خود و تنگدست به اندازه [وسع] خود [این کارى است] شایسته نیکوکاران.»
متعه (بهره): حد معینی برای این متعه وجود نداشته و به فقر یا غنای مرد بستگی دارد.
۴- اگر مردی با همسرش نزدیکی نموده و میزان مشخصی برای مهریه تعیین نکرده باشد، برای زن مهر مثل واجب می گردد و آن برابر مهریه ی دیگر زن های مانند وی می باشد.
اگر مردی زنی را عقد کرد ولی با او نزدیکی ننموده باشد و بر میزان مهریه توافقی صورت نگرفته باشد، و آنگاه فوت نماید، مهر مثل و میراث برای زن واجب شده و مهر مثل در مذهب حنفی و شافعی بر اساس آنچه در خانواده ی پدری زن به زنان فامیل، از قبیل خواهر یا عمه ی وی، می دهند تعیین می شود و البته با رعایت مطابقت ظاهری و زیبایی، بکارت، سطح تحصیلات، اخلاق و دینداری آن ها و سایر خصوصیاتی که در کل در مورد زنان مدنظر می باشد. در مذهب مالکی: مطابقت خصوصیات اگرچه با زنان غیر فامیل. در مذهب امام احمد دو روایت وجود دارد: نخست به اعتبار خانواده ی در ی و دوم بر اساس اعتبار دادن به خانواده ی مادری زن در این زمینه.
۵- چنانچه در عقد ازدواج چنین شرط گذاشته شود که مهریه ای در کار نباشد، عقد واقع شده و شرط باطل می گردد و زن همچنان حق مهریه ی امثال خویش را خواهد داشت و جمهور علما همین رأی را دارند.
۶- در صورتیکه زن مهریه اش را به او ببخشد یا خود زن، بواسطه ی عیب و ایرادی که مانع از بهره بردن از وی شود، باعث جدایی گردد آنگاه مهریه از او ساقط می شود.
۷- زن حق دارد پیشاپیش و هنگام عقد نکاح یا بعد از آن درخواست مهریه اش را نموده یا بخشی را بستاند و بقیه را بعداً بگیرد. شوهر باید بداند که مهریه دینی بر عهده ی اوست و شایسته است که آن را به محض استطاعت پرداخت کند و در هرکدام از مواقع فوت یا طلاق پرداخت آن واجب می شود.
حلقه ی نامزدی:
بسیار دیده می شود که خواستگار در حضور خانواده و نزدیکان، خود حلقه ی نامزدی را وارد انگشت عروس می کند، حال آنکه این کار غیر شرعی می باشد، چه مراسم عقد شرعى صورت بگیرد و چه صورت نگیرد که در اینصورت محرمش نیز بشمار نمیرود، و در اسلام چیزى بنام حلقه نامزدى وجود ندارد بلکه این عادت از کفار گرفته شده است که باید ترک شود.
جهیزیه و اثاث منزل:
مرد خودش مسئول تهیه ی منزل و فراهم ساختن اسباب و اثاثیه ی مناسب برای آن بوده و خانواده ی زن نیز بهتر است مرد را در به دوش گرفتن برخی خرجی ها یاری دهند، لیکن این کار بر آن ها لازم و واجب نبوده و انجام آن تنها بر اساس عشق و علاقه ی آنان نسبت به او و ایجاد پیوند دوستی با وی می باشد. از حضرت علی -رضی اللَّه عنه- روایت شده که می فرماید: (جهَّز رسول الله صلى الله علیه وسلم فاطمه فی خمیل (ثوب له وبر؛ کالقطیفه)، وقِرْبَه، ووساده حَشْوُها إذْخَر (نبات طیِّب الرائحه)._ یعنی: «رسول الله صلی الله علیه و سلم با فاطمه یک قطیفه (یک نوع چادر)، یک مشک(آب) و یک بالش که پر از الیاف کوم(نوعی گیاه خوشبو) بود، جهیزیه همراه ساخت.» [نسائی]
گاهی هم شوهر مهریه را به خانواده ی عروس می دهد تا آنان به تجهیز و مهیا ساختن منزل او به اسباب و لوازم خانگی با این مهریه و مقداری از پول خودشان بپردازند و در این حالت اسباب و جهاز منزل از آن خود زن بوده و شوهر با اجازه ی وی می تواند از آن ها استفاده نماید. اما چنانچه شوهر مهریه ی عروس را بپردازد و خود اقدام به آماده ساختن اسباب و لوازم منزل نماید، این اسباب و لوازم از آن وی خواهند بود و اگر هم هر دوی آنان در تهیه ی آن مشارکت نموده باشند، آنگاه هر دو به میزان مشارکتی که در فراهم ساختن آن اثاثیه داشته اند در تملک آن ها شریک می باشند.
در بعضی جوامع مرد با ولی زن بر سر تهیه ی اثاثیه ی منزل به شرط نپرداختن مهریه به زن در برابر آن جهیزیه توافق می نمایند. مانند اینست که او مهریه را به صورت اسباب و لوازم خانگی به عروس می دهد که در این حالت اسباب منزل جزو دارائی های و به جای مهریه ی وی زن محسوب می شود. گاهی نیز مسئولیت های به عهده گرفتن مخارج در هنگام ازدواج را بین دو طرف تقسیم می کنند که این وظیفه بر عهده ی زن نبوده و بر او لازم نیست لیکن در صورت توافق طرفین ایرادی ندارد.
ترجمه: مسعود