خداوند متعال ازدواج را مایه ی آرامش و محبت قرار داده است. با اینحال گاهی میان زوجین بعضی مسائل پیش می آید که زلالی این روابط را تیره و تار می کند. خیلی اوقات دلایلی که باعث ایجاد اختلاف بین زن و شوهرمی گردد حقیر و پیش پا افتاده می باشد و می توان آن ها را به سادگی علاج نموده یا از پدیدآمدن آن ها پیش گیری کرد. بنابراین زن باید در مورد مسائلی که پیش می آید به خوبی بیاندیشد و به خاطر دلایل ناچیز برای درخواست طلاق و جدایی از شوهرش عجله نکند. پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم می فرماید: (أیما امرأه سألت زوجها الطلاق فی غیر ما بأس، فحرام علیها رائحه الجنه) یعنی: «هر زنی که بدون دلیل از شوهرش درخواست طلاق نماید بوی بهشت بر او حرام است.»_[احمد و ابوداود و ترمذی و ابن ماجه]
اما در برخی مواقع دلایل موجود برای طلاق دلایل محکمی هستند و باوجود تمام تلاش ها برای آشتی و کنارآمدن زوجین کار به جایی نمی رسد. در این شرایط هیچ راه حل منطقی به جز طلاق زن و شوهر و رفتن هرکدام به راه خودش برای این اختلاف و جدایی راه دیگری وجود ندارد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: {وإن یتفرقا یغن الله کلا من سعته} [نساء: ۱۳۰] یعنی: «و اگر آن دو از یکدیگر جدا شوند خداوند هر یک را از گشایش خود بىنیاز گرداند و خدا همواره گشایشگر حکیم است.» در این حالت طلاق بهترین شیوه برای پایان دادن به رابطه ی زوجیت میان دو نفر درصورت عدم امکان تداوم این رابطه می باشد. در این موقعیت رابطه ی صحیح و مشروع زن و شوهر بوسیله ی شوهر و با کلماتی مخصوص از هم می گسلد.
همچنین خداوند طلاق را به دست مرد سپرده است، بنابراین باید که رعایت موارد زیر را بکند:
– تلاش برای بازداشتن خانواده از فروپاشیدن و از هم گسستن آن. از آنجا که اگر طلاق در دستان زن می بود، با توجه به عاطفه و احساساتی که به داشتن آن معروف هستند، این عواطف به بی پروایی انجامیده و ارکان خانواده را دچار بی ثباتی می نماید. لکن مردان در واقع درنگ و تأمل بیشتری بوده و از انفعال و شتابزدگی بدور می باشند.
– طلاق پی آمدهای مالی زیر را بدنبال دارد:
پرداخت مهریه، نفقه و خرج و مخارج عده و متعه، مواردی هستند که باعث مرد را وادار به تأمل و درنگ کردن در وقوع طلاق می نماید، چنانچه علل مهم تری در بین نباشد. گذشته از این ها یک زن می تواند شرط داشتن حق طلاق را برای خود تعیین نماید همانطور که حق دارد ازدواج را درصورت دشوار و همراه عسر وحرج گشتن آن به شیوه های دیگری مانند خلع یا جداسازی به حکم دادگاه، چنانچه دلیل معقولی وجودداشته باشد، ازدواج را ملغی نماید.
شرع اسلام حد و حدودی را برای حق مرد در طلاق قرار داده است، از جمله:
۱- نباید طلاق به دلایل بی اهمیتی، که شرعاً معتبر نمی باشند، واقع شود. مرد باید بداند که در برابر خداوند مسئول سهل انگاری اش در استفاده از این حق می باشد و کار به همین آسانی هم نیست. پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (أبغض الحلال إلى الله الطلاق) یعنی: «ناخوشایندترین حلال ها نزد خداوند طلاق است.» [ابوداود – این روایت ضعیف است]
۲- طلاق بایستی در زمان پاکی زن که با وی جماع نشده باشد روی دهد. با این وصف چناچه مردی زنش را در دوران حیض و یا در پاکی او اما درحالیکه در آن دوره با وی نزدیکی کرده است طلاق دهد، به عقیده ی عده ای از علما طلاق واقع شده و فرد طلاق دهنده مرتکب گناه گشته است ولی عده ای دیگر از علما عقیده دارند که خیر طلاقی واقع نشده است.
۳- طلاق یکی یکی واقع شده و فرد بیش از طلاق را در یک مرحله و یکجا جمع ننموده و چنانچه شخصی زنش را در یک مجلس و یکجا سه طلاق دهد، برخی علما آن را سه طلاق به حساب آورده و گروهی دیگر عقیده دارند که در هر مرتبه بیش از یک طلاق واقع نمی شود.