سلسله خانواده ی خوشبخت – خانه های موفق

نمونه های جاودانی از خانه و خانواده های مسلمان و موفق هستند که حیات و زندگانی سعادتمند و آرامی در آن موج می زند… آن ها خانه هایی هستند که بر تقوای و طاعت خداوند متعال بنا گشته و بر ارکان و پایه های صحیحی از انتخاب نیکو، تربیت فرزندان پایه ریزی شده است و در آن هرکس می داند چه بر عهده دارد و آن را به جا می آورد و چه حقوقی را دارد و آن ها را می گیرد یا از آن ها درمی گذرد. تعدادی از این خانه های نیکو در این جا ذکر شده اند:
۱- بیت نبوی:

پیامبر صلى الله علیه و سلم حضرت خدیجه -رضی الله عنها- را که پنجاه سال سن داشت به نکاح خویش درآورد و با او زندگی سعادتمند و آرامی را سپری نمود. پیامبر صلی الله علیه و سلم حتی پس از وفات حضرت خدیجه او را در دل می خواست و بر عهد و پیمان خویش با وی می ماند تا روزی که خود نیز از دنیا رحلت نمود. حضرت خدیجه رضی الله عنها بهترین نمونه ی یک زن مسلمان و درستکار بود که بهتر از هر زن دیگری به شوهرش خدمت نموده و یاری رسانیده است.
از جمله هنگامی که پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم پیش از بعثت چندین سال در ماه رمضان برای تأمل و تدبر در مورد جهان هستی خلوت می گزید، حضرت خدیجه رضی الله عنها هرگز از دوری و هجران او بی تابی نمی کرد، بلکه آن را با کمال میل می پذیرفت و برای آن حضرت صلی الله علیه و سلم آب و غذا به غار می برد.
آن زمان که بر پیامبر صلی الله علیه وسلم وحی نازل شد به سوی حضرت  خدیجه رضی الله عنها شتافت، در حالیکه می فرمود: (زملونی، زملونی) یعنی: «مرابپوشانید، مرا بپوشانید!» و تمام بدنش می لرزید. او نیز آن حضرت صلی الله علیه و سلم را پوشانیده و به او رسیدگی نمود تا آنگاه که لرزشش فروکش نمود. سپس برایش تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده است، و چنین فرمود که من نسبت به جان خود، احساس خطر می کنم. حضرت خدیجه رضی الله عنها او را آرام ساخت و تمام تلاشش را بکار بست تا از رنج و دشواری وی بکاهد. او تمام نیرویش را جمع نمود و گفت: خداوند هرگز تو را ضایع و نابود نخواهد کرد، زیرا شما پای بند صله رحم هستی، مستمندان را کمک می کنی، از مهمانان پذیرایی می نمایی و در راه حق، مشکلات را تحمل می کنی. [بخاری] خدیجه رضی الله عنها به همین مقدار اکتفا ننموده و برای آرام کردن او به تحقیق و جستجوی توضیح و تفسیر ماجرا شتافت و جریان را برای پسرعمویش ورقه بن نوفل  که یک راهب و عابد مسیحی بود عرضه کرد و گفت: پسرعمو! از برادرزاده ات بشنو. وقتی ماجرا را برای او تعریف کرد ورقه او را باخبر ساخت که او همان کسی است که پیش تر بر موسی و عیسی وحی فرومی آورد و به پیغمبری آن حضرت صلی الله علیه و سلم مژده داد.
حضرت خدیجه -رضی الله عنها- نخستین کسی بود که به دعوت شوهرش حضرت مصطفى صلى الله علیه و سلم ایمان آورد. خدیجه رضی الله عنها درد و رنجی را که آنحضرت صلی الله علیه و سلم از مردم می دید تسکین می داد و تصدیق و پشتیبانی خویش را از او دریغ نمی کرد و به او یادآوری می کرد که خداوند یار و مددکار اوست. حضرت پیامبر صلى الله علیه و سلم را قوت قلب داده و همراهی می نمود، و از درد هایش می کاست و تا سال سوم قبل از هجرت که دار فانی را وداع گفت با تمام مال و توان خویش او را حمایت می کرد.
یکی از مهم ترین مواردی که درباره ی حضرت خدیجه رضی الله عنها یاد می شود ایستادگی او، در سال هایی که قریش پیامبر صلی الله علیه و سلم و یارانش را تحت آزار و اذیت قرارداده و آنان را مورد تحریم قرار داده بودند، است که او در این شرایط دشوار یار و غم خوار شوهرش بود و چنانچه می خواست به راحتی می توانست خود از آن حصار خارج شود؛ چرا که حضرت خدیجه رضی الله عنها بانویی صاحب نفوذ بوده و از درجه و موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بود و درصورت انجام اینکار هم، عذر موجهی داشت، زیرا سن و سال زیادی از او می گذشت.
پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم حضرت خدیجه -رضی الله عنها- را بسیار دوست می داشت و این دوستی و محبت وی حتی تا پس از وفات وی نیز ادامه می یافت، چنانکه بسیار از وی یاد می کرد و نزدیکان او را مورد احترام و تقدیر قرار می داد و با دوستان وی نیک رفتار می کرد.
یک روز آنحضرت صلى الله علیه و سلم نزد حضرت عایشه رضی الله عنها از او یاد کرد و حضرت عایشه رضی الله عنها بر سر غیرت آمد و گفت: مگر جز پیرزنی بود که خداوند آن را برایت با کسی بهتر از او معاوضه نمود؟ پیامبر صلى الله علیه و سلم ناراحت شد و فرمود: (لا والله ما أبدلنی خیرًا منها، آمنت بی حین کفر الناس، وصدقتنی إذ کذبنی الناس، وواستنی بمالها إذ حرمنی الناس، ورزقنی منها الولد دون غیرها من النساء) یعنی: « قسم به خدا که خداوند بهتر از اویی را به من ارزانی نداشته است؛ او آنگاه که مردم کفر ورزیدند به من ایمان آورد، وقتی سخنانم را دروغ پنداشتند مرا باور کرد، با مال و ثروت خود مرا یاری داد وقتی دیگران آن را از من دور داشتند، و خداوند در میان دیگر زنان تنها از او مرا فرزند عطا فرموده است.» حضرت عایشه -رضی الله عنها- با خود گفت: بعد از این دیگر هرگز از او یاد نخواهم کرد. [احمد] اینگونه بود که حضرت خدیجه رضی الله عنها لیاقت رضایت پروردگارش را از خویش کسب نمود همانطور که پیامبر صلى الله علیه و سلم از او راضی بود و به بهترین پاداش ها دست یافت.

از ابوهریره -رضی الله عنه- روایت شده که می گوید: جبریل نزد پیامبر صلى الله علیه و سلم آمد و گفت: ای رسول خدا! او خدیجه است که با ظرفی از خورش یا غذا و یا آب می آید. پس هنگامی که نزد تو آمد، از طرف پرودگارش و از طرف من به او سلام برسان و او را به خانه ای در بهشت بشارت بده که از مروارید میان تهی، ساخته شده است و هیچگونه خستگی و سر و صدایی در آن، وجود ندارد._[متفق علیه] این نشانگر شأن و منزلت هر زن مسلمانی است که درپی سعادت و آسایش شوهر خود و کاستن از درد و رنج های وی باشد تا او را راضی نموده و رضایت خداوند عزوجل را کسب کند. تمام همسران آنحضرت صلی الله علیه وسلم مانند حضرت خدیجه -رضی الله عنها- بودند. پیامبر صلى الله علیه و سلم نیز با همسرانش نیک رفتار بود و با همه ی آنان با محبت و صمیمیت برخورد می نمود، آهسته و بردبار بود و جز برای ضرورت سخن نمی گفت، عادل بود و یکی از همسران را بر دیگر در نفقه و خرج و مخارج برتری نمی داد، مژده بخش بود و نه بیزارکننده و همیشه اگر بین دو چیز حق انتخاب داشت، آسان ترین آن ها را چنانچه ناروا نمی بود برمی گزید.
رسول خدا صلى الله علیه و سلم هرگز از هیچ غذایی عیب نمی گرفت، اگر دوست داشت می خورد و اگر دوست نداشت آن را نمی خورد. معمولاً نان و روغن میل می نمود و اگر چیزی برای خوردن نمی یافت، می گفت: من روزه ام. در خدمت اهل و عیالش بود؛ شیر گوسفندان را می دوشید، نعلینش را وصله می زد، لباس را پینه می دوخت، خانه را می روفت و کالای خود را از بازار به خانه حمل می کرد، و در کل نمونه ای کامل از یک مرد مسلمان در برخورد با همسرش بود.
همسران رسول خدا صلى الله علیه و سلم زنانی عابد و فرمانبردار بودند که سختی های روزگار و رنج های دعوت دینی را با آنحضرت صلی الله علیه و سلم تحمل نموده و زندگی شان چنان بود که با مقدار غذایی که گرسنگی را برطرف کند و آن ها را زنده نگه دارد می ساختند. یکبار به فقر و تنگدستی خویش و اینکه آنان همسران رهبر و سرور این امت صلى الله علیه و سلم بودند نظری افکنده و دلهایشان هوای کمی رفاه و راحتی کرد. وقتی که پیامبر صلى الله علیه و سلم از موضوع آن ها آگاه شد یک ماه از آنان کناره گیری کرد؛ تا آنکه خداوند متعال آیاتی را درباره ی ایشان نازل فرمود.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: {یا أیها النبی قل لأزواجک إن کنتن تردن الحیاه الدنیا وزینتها فتعالین أمتعکن وأسرحکن سراحًا جمیلاً. وإن کنتن تردن الله ورسوله والدار الآخره فإن الله أعد للمحسنات منکن أجرًا عظیمًا} [احزاب: ۲۸-۲۹] یعنی: «اى پیامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنیا و زینت آن هستید بیایید تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها کنم. و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتید پس به راستى خدا براى نیکوکاران شما پاداش بزرگى آماده گردانیده است.» رسول الله صلى الله علیه و سلم آنان را ماندن در حالتی که در آن بودند و پاداش آن بهشت می باشد و طلاق مخیر ساخت ولی همگی خدا و رسول او و آخرت را برگزیدند… به این ترتیب بازایستادن در برابر اوامر و نواهی خداوند متعال به زندگی زوجین سعادت و آرامش و اطمینان می بخشد و هدف اصلی همانا رضایت خدا و رسولش می باشد.

۲- خانه ی حضرت على و فاطمه -رضی الله عنهما-:
حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه برای خواستگاری حضرت فاطمه رضی الله عنها محبوب ترین دختران پیامبر صلى الله علیه و سلم نزد ایشان رفت. حضرت علی رضی الله عنه تنگدست بود و مال و ثروتی نداشت که زنان بدان رغبتی نشان دهند، ولی از لحاظ ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا بسیار ثروتمند بود. رسول خدا صلى الله علیه و سلم دخترش فاطمه را از علاقه ی علی برای ازدواج وی باخبر نمود و حضرت فاطمه رضی الله عنها به نشانه ی رضایت و قبول سکوت اختیار نمود. پیامبر صلى الله علیه و سلم نیز او را به ازدواج حضرت علی رضی الله عنه درآورد و مهریه ی دخترش زره علی -رضی الله عنهما- بود و حضرت علی رضی الله عنه به جز آن زره چیز دیگری نداشت، آن را هم پیامبر صلى الله علیه و سلم قبلاً به او هدیه کرده بود.
حضرت حمزه -رضی الله عنه- در تهیه ی مخارج این ازدواج مبارک سهمی به عهده گرفت و در شب عروسی گوسفدی را ذبح نموده و ولیمه ی عروسی را مهیا ساخت و صحابه را به آن دعوت نمود. سپس پیامبر صلى الله علیه و سلم برایشان بهترین دعایی را خواند که می شود در مبارکباد شب عروسی برای عروس و داماد خواند، و فرمود: (بارک الله لک، وبارک علیک، وجمع بینکما فی خیر) یعنی: « خداوند بر تو برکت دهد و بر تو برکت دهد و به خیر و نیکی پیوندتان دهد.» [ابوداود] حضرت فاطمه رضی الله عنها به شوهرش حضرت علی -رضی الله عنهما- خدمت می کرد و کارهای خانه را به عهده داشت. وقتی مشقت های زندگی شدت گرفت دلش می خواست کنیزی را برای کمک در کارهایش داشته باشد، ولی حضرت علی رضی الله عنه تنگدست بود و توان خرید خدکتکار یا اجاره ی آن را نداشت، بنابراین از پیامبر صلى الله علیه و سلم خواست تا خدمتکاری را به آنان بدهد. آنحضرت صلی الله علیه و سلم آنان را به بهترین توشه ها رهنمون ساخت و فرمود: (ألا أخبرکما بخیر مما سألتمانی؟) یعنی: «آیا شما را از چیزی بهتر از آنچه از من درخواست می کنید راهنمایی نکنم؟» گفتند: بلى یا رسول الله! آنحضرت صلى الله علیه و سلم فرمود: (کلمات علمنیهن جبریل: تسبحان دبر کل صلاه عشرًا، وتحمدان عشرًا، وتکبران عشرًا، وإذا أویتما إلى فراشکما: تسبحان ثلاثًا وثلاثین، وتحمدان ثلاثًا وثلاثین، وتکبران ثلاثًا وثلاثین) یعنی: «کلماتی است که جبرئیل به من آموخت: پس از هر نماز ده بار سبحان الله، ده بار الحمدلله و ده بار الله اکبر بگویید و زمانی که به بستر رفتید؛ سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمدلله و سی و سه بار الله اکبر بگویید.» [متفق علیه] حضرت علی -رضی الله عنه- کارهای خانه را میان مادرش فاطمه بنت اسد، و همسرش فاطمه بنت رسول الله -رضوان الله علیهما- تقسیم می نمود و به مادرش می گفت: فاطمه دختررسول الله اینکه آب بیاورد و دنبال احتیاجات منزل برود و کارهای داخل منزل، آسیاب کردن و خمیر گرفتن، برای تو باشد. یک روز میان حضرت علی و فاطمه -رضی الله عنهما- اختلافی پیش آمد و هنگامی که پیامبر صلى الله علیه و سلم به دیدار آنان رفت، فاطمه برخلاف همیشه ناخرسند یافت. از او علت را پرسید و او نیز جریان را بازگو نمود. در آن هنگام حضرت علی رضی الله عنه بیرون از خانه بود. پیامبر صلی الله علیه و سلم پیش او رفت و او را دید که در مسجد و بر خاک خوابیده است، به شوخی به او گفت: (قم یا أبا تراب) ِیعنی: «برخیز ای ابوتراب(پدر خاک)» _[طبرانی] و با او مزاح نمود و صفای زندگی مشترکشان را با پیچیده تر کردن مشکل مکدر ننمود و درعوض حضرت علی را  برای تداوم زندگی مشترک و حل مشکل فی مابین بدست خود آن ها به خانه اش برد. خداوند متعال به آن ها فرزندانی نیکوکار عطا فرمود، حضرت فاطمه ی زهرا رضی الله عنها صاحب حسن و حسین، ام کلثوم، و زینب و چندی دیگر از فرزندان شده و ذریه ی بسیار نیکو و شریف به بار آرود.

۳- حضرت عثمان بن عفان و نائله -رضی الله عنهما-:
در شب زفاف پدر نائله به او سفارش نمود که: دخترکم، تو پیش زنانی از قریش می روی که توان استفاده از عطر خوشبویی بیشتری از تو را دارند، ولی از من دو چیز را به یاد داشته باش: سرمه بکش و با آب خود را خوشبو و پاک نگه دار، تا بویی نیکو داشته باشی. وقتی در شب عروسی بر حضرت عثمان رضی الله عنه وارد شد، حضرت عثمان رضی الله عنه پهلوی او نشست و دستی بر سرش کشید و دعای برکت را خواند.
حضرت عثمان -رضی الله عنه- اهل روزه و نماز شب بسیار و غذا دادن به مسکینان بود و نائله نیز زنی صابر و شکیبا بود و او را به راستی و باور و یقین درست یاری می داد. وقتی که شورشیان، بر اثر مکر و حیله ی عبدالله بن سبأ یهودی که خود را مسلمان نشان می دادند، سر به شورش علیه حضرت عثمان -رضی الله عنه- برداشتند و خانه اش را محاصره کرده و درصدد قتل ایشان بودند، همسرش همراه وی ایستادگی شگرفی داشت؛ آنگاه که به داخل خانه ی ایشان هجوم آوردند، خود را بر روی همسرش انداخت تا ضربات شمشیر بر وی فرود آیند، یکی از آنان ضربه ی شمشیری را بر سرین وی وارد آورد، نائله گفت: گواهی می دهم که تو فاسقی بیش نیستی که برای خدا و رسولش خشم نگرفته ای. و اندکی از حضرت عثمان رضی الله عنه کنار افتاد و آن مرد با شمشیرش به سوی وی حمله ور شد، نائله دستش را پیش کشید تا از شوهرش دفاع کند و شمشیر دو انگشت وی را قطع کرد. بعد از شهادت حضرت عثمان -رضی الله عنه- مردان زیادی برای خواستگاری نائله -رضی الله عنها- رفتند ولی او همه ی آن ها را به خاطر وفایی که به حضرت عثمان رضی الله عنه داشت، رد می نمود.

۴- حضرت زبـیر و أسماء دختر ابوبکر -رضی الله عنهم-:
اسماء درباره ی ازدواجش با حضرت زبیر رضی الله عنه چنین می گوید: زبیر درحالی مرا تزویج نمود که بر روی زمین جز اسبش هیچ مال و منالی نداشت. من به اسب هایش علف می دادم، کارهای سختش را به عهده گرفته و مسئولیت بسیاری از کارهایش به عهده ی من بود، هسته ها را آرد می کردم، آب می آوردم، خمیر می گرفتم ولی در پختن نان زیاد مهارت نداشتم و زنان همسایه ی انصار من برایم نان می پختند و زنان صمیمی بودند و هسته ها را از زمینی که پیامبر رسول الله صلى الله علیه و سلم به وی بخشیده بود بر روی سرم حمل می کردم… [مسلم]

حضرت زبیر در مورد خانواده اش بسیار غیرتی بود، همسرش نیز او را ارج می نهاد. حضرت اسماء از ابتدای زندگی خود با حضرت زبیر رضی الله عنهما می کوشید تا با نداری شوهرش بسازد، و در خرج و مخارج روزانه نهایت صرفه جویی را به خرج می داد. یکبار اسماء -رضی الله عنها- از رسول خدا صلى الله علیه و سلم پرسید: یا رسول الله، در خانه ام جز آنچه زیبر برایم با خود می آورد چیزی ندارم، آیا گناهی بر من هست که از آنچه او می آورد مقدار اندکی را انفاق نمایم؟ آنحضرت صلى الله علیه و سلم فرمود: (ارضخی ما استطعت، ولا توکی فیوکی الله علیک (أی لا تبخلی فیضیق الله علیک) یعنی: « به اندازه ی توان خود، انفاق کن. دستت را محکم نگیر( برای اینکه انفاق نکنی)  تا خداوند بر تو سخت نگیرد.» [متفق علیه] حضرت زبیر با وجود اسماء زن دیگری را تزویج نمود و ازدواج مجدد وی هیچ تأثیری بر آرامش زندگی آنان نداشت. چرا که زن درستکار می داند که شوهرش حق آن را دارد که تا چهار زن را به همسری بگیرد.
خداوند متعال به آن ها فرزندانی به نام های: عبد الله و عروه و منذر عطا فرمود. حضرت اسماء رضی الله عنها تا روزی که حضرت زبیر رضی الله عنه در سال سی و شش هجری از دنیا رفت به وی وفادار ماند، و شاهد فوت پسرش عبدالله نیز بود و در سال هفتاد و سه هجری در حالی به ملاقات خدای خویش رفت که زنی بسیار صابر و شکرگذار بود.

۵- خانه ی حضرت عمر بن عبدالعزیز و فاطمه دختر عبد الملک:
عمر بن عبدالعزیز مردی زیباروی، دوستدار رفاه و وفور نعمت بود و بسیار به خانواده اش بذل و بخشش می نمود و آنان را گرامی می داشت. زمانیکه عهده دار امر خلافت شد اندکی همسرش را نگهداشت و او را بین ماندن با او و تحمل دشواری های کار خلافت و طلاق اختیار بخشید، همسرش نیز ترجیح داد تا در هر حال و وضعی که باشد با او بماند.
همسرش فاطمه تمام طلاهایی را که داشت به بیت المال بخشید. گاهی عمر بن عبدالعزیز نزد او می آمد از او می خواست که به او پول قرض بدهد. یکبار که می خواست درهمی را از وی قرض بگیرد تا با آن مقداری انگور برای وی بخرد، ولی متوجه شد که او پولی ندارد و فاطمه به او گفت: تو امیرالمؤمنین هستی، با اینحال در خزانه ات چیزی نیست تا بتوانی با آن مقداری انگور بخری؟ عمر بن عبدالعزیز پاسخ داد: اینگونه بهتر از آن است که فردا در دوزخ مجبور به چاره کردن بند و زنجیرها باشم.
یک روز همسرش فاطمه نزد او آمد و او در محل نماز خویش نشسته بود و دست بر روی خود نهاده و اشک هایش از گونه ها روان بود. به او گفت: ترا چه شده؟ گفت: وای بر تو ای فاطمه! من چه مسئولیت های گرانی که در این امت برعهده ندارم! به فقرای گرسنه، بیماران در حال مرگ، بچه های یتیم و دل شکسته، بیوه زن های تنها و بی کس، انسان های مظلوم و مورد خشم واقع شده، اشخاص غریب، اسیر، پیرمردان کهنسال، مردان عیال وار با فرزندان زیاد و دارائی اندک، و هزاران کس مانند ایشان در اقصی نقاط دنیا و سراسر کشور اندیشیدم و دانستم که پرودگار عزوجل در روز قیامت درباره ی همه ی آنان از من سؤال می کند و طرف دعوای من پیشاپیش آنان حضرت محمد صلى الله علیه و سلم است، ترسیدم از آنکه نتوانم عذر و دلیل خود را در دعوای او ثابت نمایم و دلم به حال خود سوخت و به گریه افتادم.
در پایان باید گفت، نمونه هایی که ذکر شد خانواده های مسلمانی بودند که با موازین اسلام منطبق گشته و در دین اسلام تمام امورات آن حکم و تسلط داشت و در حل تمام مشکلات خود را در همان می جستند و هم آن ها سرمشق های نیکوی ما برای راه یافتن در پرتو شعاع و تلألو نورشان می باشند.

ترجمه: مسعود

مقاله پیشنهادی

زن لباس و زینتش را آشکار نکند

الله می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ …