خیر و سعادت انسان در داشتن مال و زن و مقام و کاخ و دیگر زیباییهای دنیا خلاصه نمیشود. چه بسیارند کسانی که از تمامی امکانات دنیا برخوردارند، اما با وجود آن در زندگی خود، احساس دلتنگی و مشقت میکنند. این بیانگر آن است که اینها نه تنها سعادت واقعی را به دنبال ندارند، بلکه عدم استفادۀ صحیح از امکانات و نعمتهای دنیوی مایۀ شقاوت انسان میشود و اگر به ظاهر هم نفعی دربر داشته باشند، در مقایسه با نعمتهای آخرت حقیر و کمارزش به نظر میآیند.
امام ابن حزم رحمه الله میگوید: «در جستجوی هدف و مقصدی برآمدم که نزد تمام مردم پسندیده باشد، متوجه شدم که آن مقصد فقط یکی است، آن هم عبارت از زدودن نگرانی و اضطراب درونی است. وقتی با دقت نگریستم متوجه شدم که مردم در در پیداکردن راه علاج و مداوای آن یکسان نیستند و انسانها با وجود اختلاف خواستها و مطالباتشان و متفاوتبودن تصمیماتشان، همگی یک هدف را دنبال میکنند و آن زدودن اضطراب و نگرانی درونی است. اما بعضی برای رسیدن به هدف فوق به بیراهه رفته و برخی نیز تقریباً به راه راست رفتهاند، و بالآخره بعضی دیگر به راه صواب رسیده و آن را در پیش گرفته و ادامه دادهاند، دستۀ سوم بسیار کم هستند و به ندرت موفق به پیمودن این راه میشوند»([۱]).
امام به ابن حزم پس از جستجوی راههای برطرفکردن اضطراب و نگرانی به ارائه راه حلی پرداخته که خود بدان رسیده و میگوید: «راهی را جستجو کردم که انسان را در برطرفکردن اضطراب روحی و روانی یاری دهد. سپس به این نتیجه رسیدم که کوشش برای جهان آخرت و توجه به سوی خداوند عزّ وجل یگانه راهی است که اضطراب درونی را زدوده و آن را محو و نابود میکند»([۲]). این آرامش با تزکیه و تربیت نفس به دست میآید، و این که انسان برای آبادکردن سرای آخرت خویش تلاش کند و به «تخلیه» و «تحلیۀ» نفس خود بپردازد، و با فطرت خدادادی خود همدم و همراه شود.
چنانچه پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید:
«مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلاَّ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ»([۳]).
«هر بچهای که متولد میشود بر فطرف خدادادیش به دنیا میآید».
یعنی غم و نگرانی و اضطراب درونی جزو فطرت او نبوده و فطرت هر انسانی در ذات خود از هرگونه لغزش و انحرافی دور است، پیدایش این همه غم و اندوه دلهره و اضطراب، و این همه سرگردانی و نگرانی، معلول انحراف انسانها از جادۀ فطرت و شاهراه شریعت است. زیرا اگر انسان برخلاف فطرت خدادادی خودش گام برداشت و از آن هدف اصلی که بهر آن آفریده شده است منحرف شد، بدون شک گرفتار اضطراب و نگرانی و دلهرههای پیاپی میشود.
عابد حرمین شریفین؛ فضیل بن عیاض رسیدن به این درجه از اطمینان و آرامش را «حلاوت ایمانی» نام نهاده و به عنوان یکی از راههای تزکیۀ نفس برشمرده است، وی میگوید: «شیرینی و حلاوت ایمان بر دلهای شما حرام است، تا وقتی که در دنیا زهد را پیشه نکنید»([۴]). به خاطر چشیدن مزۀ این حلاوت است که یکی از صالحان میگوید: اگر «شاهان لذت و شیرینی حال ما را میفهمیدند با شمشیر بر سر آن با ما میجنگیدند».
این است سعادت دنیوی، و اما سعادت اخروی بدون شک عبارت است از بهشتی که پهنای آن به مساحت آسمانها و زمین است که برای زاهدان و راهروان راه فطرت و تقویپیشگان مهیا شده است، امروزه بسیاری از مردم تصور میکنند که به دستآوردن سعادت هردو سرا مشکل و غیر ممکن است، دلیل این تصور غلط این است که آنان سعادت را در امور دنیوی منحصر کرده و فکر میکنند که برخورداری از نعمتهای دنیوی عین سعادت است و فراموش کردهاند که بزرگترین سعادت دنیوی همانا احساس آرامش نفس و درون است.
چنانچه ابن حزم اشاره کرد، آرامش درونی تنها گمشدهای است که طالبان دنیا نیز به دنبال آن سرگردانند. آنان برای نیل به آن و زدودن اضطراب، هر راهی را پیموده و از هر وسیلهای استفاده کردهاند، ولی اضطراب و نگرانی آنان پیوسته بیشتر و بیشتر شده است و نتوانستهاند کاری مثبت انجام دهند؛ از فرط سرگردانی و محرومیت از پرتو نور ایمان، به مواد مخدر و مشروبات الکلی و بیبند و باری جنسی و تشکیل محافل و مجالس شرمآور، و حتی خودکشی دست میزنند تا شاید آن آرامش گمشده را بیابند، ولی بدان دست نیافته و نخواهند یافت، چون تنها راه رهایی از این اضطراب و رسیدن به آرامش واقعی همانا کوشش برای جهان آخرت است، راهی که همۀ انسانها استعداد و توانایی پیمودن آن را دارند. سلمه بن دینار این گفتار ابن حزم را با توضیحی بیشتر بیان کرده و میگوید: «اگر به دو چیز عمل نمائید به سعادت هردو جهان نایل خواهید شد». عرض کردند: «آن دو چیستند؟»، گفت: «تحمل آنچه خدا دوست دارد هرچند پیش تو مکروه باشد، و ترک آنچه پیش خدا مکروه است هرچند به نزد تو محبوب باشد»([۵]).
تنها در این صورت است که نفس استقامت و پایداری را به دست آورده و اضطراب و نگرانی آن برطرف میشود. نفس، همۀ عباداتی را که انجام میدهیم دوست ندارد، اما باید آن را ملزم سازیم و نفرت و بیزاری آن را از انجام اعمال نیکو زدوده و به او اجازۀ عناد و سرکشی ندهیم.
مبارزه با نفس و خاموشکردن شعلههای آن اساس تزکیه است، مالک بن دینار ( رحمه الله) میگوید: «خدا به آن بنده رحم کند که نفس خود را ملامت کند و به وی بگوید: »گر شما دارای چنین و چنان ارزش و اعتباری نیستید؟! پس چرا خواهشهای پست و حیوانی را مطرح میکنید؟ و آن را ملزم به تمسک به کتاب خدا کند و تحت نفود خود درآورد»([۶]). اگر بزرگان دین و پیشینیان ما تسلیم خواهشهای نفسانی میشدند، این همه نصایح ارزشمند را از ایشان به ارث نمیبردیم و در دلهای آنان نیز مانند دنیاپرستان اضطراب و پریشانی لانه میساخت و از آن جدا نمیشد، زیرا نفس تلاش برای کسب علم یا حفظ قرآن، یا روزهگرفتن را دوست ندارد، جهاد و هر امری را که موجب تقرب به حق شود، دوست ندارد. ولی آنان بر نفس خود چیره شدند و زمام آن را در دست گرفتند و راضی به بندگی آن نشدند، به همین علت سعادت هردو سرا را کسب کردند، ما نیز باید بدانیم که برای رسیدن به آن سعادت جاودان، جز ادامۀ راه آنان راهی وجود ندارد.
[۱]– الأخلاق والسیر: ۱۴٫
[۲]– الأخلاق والسیر: ۱۵٫
[۳]– صحیح مسلم: ۲۶۵۸٫
[۴]– سیر أعلام النبلاء: ۸ / ۴۳۵٫
[۵]– صفه الصفوه: ۲ / ۱۶۶٫
[۶]-محاسبۀ نفس: ۲۶٫