من ایوا ماریا از کشور آلمان هستم. قبل از اینکه مسلمان شوم از نظر عقیدتی به هیچ دین و مذهبی وابسته نبودم. چون از نظر من دیانت مسیحی شامل اموری بود که غیر واقعی مینمود، و مشکلاتی که ما در این جهان با آن دست و پنجه نرم میکنیم، خیلی فراتر از آن است که توسط دین مسیحیت حل شود. بعلاوه در مسیحیت ارتباطی که بین خدا و انسان وجود دارد، یک ارتباط سربسته است که هیچ ربطی به امور مردم و جامعه ندارد. مثلاً در مورد امور مالی یا حقوق کارگران یا در مورد هر امری که بشر برای آن قانونی وضع کرده است، در دیانت مسیحی از آنها حتی نامی برده نشده است. در مورد عبادت باید بگویم خدایی که در مسیحیت عبادت میشود، خیلی به انسان شبیه است! یعنی آن چنان صفات انسانی به این معبود نسبت دادهاند که لقب خالق عالم هستی و آفریدگار ما انسانها بر او منطبق نیست. کما اینکه چهرۀ حضرت عیسی به عنوان کسی که صفات انسان و خالق در او جمع است، به طور کلی از نظر من که مسیحی بودم غیر قابل قبول بود. این افکار را تا هنگامی که با آن جوان مسلمان که بعدها به عنوان همسر و شوهر در کنارم قرار گرفت، با خود به همراه داشتم. ما همیشه در مورد نظام سرمایهداری با هم بحث و گفتگو داشتیم. آن هنگام با شورش دانشجویان که بر علیه نظام سرمایهداری به راه انداخته بودند، مصادف شده بود. بعدها که تحقیقات بیشتری بر روی دین اسلام انجام دادم، متوجه شدم اسلام در مورد تمام مشکلات بشری راه حلهایی دارد. مشکلاتی همچون سوءاستفاده کردن از دیگران یا قوانین عمومی که دول دموکرات و غیر دموکرات غربی وضع کرده بودند یا مشاکلی از قبیل ثروتهای باد آورده، اقتصاد و خیلی موضوعات دیگر که دین اسلام به نوعی برای آنها راه حلها وراهکارهایی دارد. وچقدر خوشحال شدم هنگامی که فهمیدم اسلام، انسان را به صورت مخلوقی که همزمان هم دارای روح و هم دارای جسم میباشد، به شمار میآورد. همچنین ارتباطی که بین خالق و مخلوق در دین اسلام وجود دارد، خیلی برایم جالب بود؛ چون این ارتباط بدون هیچ واسطهای انجام میپذیرد.
شوهرم در فهم بهتر مفاهیم اسلامی خیلی به من کمک میکرد. او میگفت در اسلام دین از سیاست جدا نیست و این از نظر من درست است، چون یک دین جهانی همچون اسلام نمیتواند محصور بر ایمان و اعتقادات افراد باشد، بلکه بر همۀ جوانب زندگی انسانها احاطه دارد. در واقع این صفاتی است که دین اسلام را متمایز از سایر ادیان کرده است. و یا اینکه عبادت در اسلام فقط در مساجد نمیباشد، بلکه در زندگی روزمرۀ خود میتوانیم عادتها را به عبادت تبدیل کنیم. این چیزهایی بود که خیلی از آن شگفتزده شده بودم. بعد از آنکه معلوماتم در مورد دین اسلام افزایش یافت و توانستم درک صحیحی از اسلام داشته باشم، به سوی نور اسلام قدم برداشتم ومسلمان شدم. بعد از آن نیز از حرکت نه ایستادهام و به جمع آوری اطلاعت در مورد دین اسلام میپردازم. البته در این راه با بسیاری از مشکلات و سختیها مواجه شدم، و شاید اولین دستاندازی که جلوی راهم قرار گرفت و من در ابتدا آنرا به اشتباه، دخالت در آزادیهای فردی پنداشتم، مسئله لباس زنان مسلمان بود که اوایل کمی برایم مشکل بود تا خود را با این طرز لباس پوشیدن و حجاب منطبق کنم. طی تحقیقاتی که انجام دادم این فقط من نبودم که این مشکل را داشتم، بلکه سایر زنان آلمانیی که مسلمان میشدند، نیز این مشکل را داشتند. علاوه بر این، گرمای هوا، تمسخر دیگران و عبارتهای تحقیرآمیز دیگران نیز مزید بر علت میشد.اما ما تمام این مسائل را تحمل میکردیم و با صبر پیشه کردن اجر خود را از خداوند میخواستیم. بعدها لطف و کرم الهی شامل حال من شد و من توانستم نه تنها بر علومخود بیفزایم، بلکه با اطرافیان نیز به بحث و مناظره بپردازم بدون اینکه حجب و حیای خود را از دست بدهم. بعد از آن با مجموعهای از دختران مسلمان آشنا شدم که تأثیر زیادی روی من داشتند. دوستیایی که بین آنها جریان داشت، در هیچ گروه یا مجموعۀ دیگری تجربه نکرده بودم. بعد از پیوستن به این گروه احساس خوشبختی و بیداری میکردم و دیگر قانع شده بودم که تصمیم درستی در مورد اسلام آوردنم گرفتهام. در واقع این باعث شده بود تمام مشکلاتی را که در گذشته پیش پای من قرار گرفته بودند ، فراموش کنم. هماکنون این گروه به گروه بزرگتری تبدیل شده که شامل مسلمانان آلمانی و دارای زیر مجموعههایی از سایر مسلمانان کشورهای دیگر نیز میباشد. من نیز افتخار آن را دارم تا در این مجموعه عضو باشم. تمام سعی و تلاش ما این است که بتوانیم اسلام واقعی را در زندگیمان پیدا کنیم و در سایۀ آن زندگی کنیم. هماینک هر هفته جلساتی برگذار میشود تا سطح دانش خانوادهها و فرزندانشان را که در این جلسات حضور مییابند افزایش یابد.
ترجمه: شفیق شمس