این دلایل و غیر آن، حجّت و دلیلی کافی میشوند برای اعتبارِ سد ذرایع به عنوان دلیلی از ادلّهی احکام و هم کسانی که سد ذرایع را اصلی از اصول شریعت ندانستهاند، در برخی از اجتهادات خود، به مقتضای آن عمل کردهاند به این اعتبار که داخل در یک اصل یا یک قاعده دیگر است.
از جمله، ظاهریه قایل به بطلانِ فروختنِ سلاح به کسی شدهاند که در مورد دشمنیِ وی نسبت به افرادِ در اَمان یقین وجود دارد؛ نیز، بیع انگور به کسی را که یقین وجود دارد که از آن برای ساخت شراب استفاده میشود باطل دانستهاند، زیرا (به اعتقاد آنان) این کار از قبیل همکاری در گناه است و این هم جایز نیست، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائده: ۲]، «در راه نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه گناه و تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی نکنید»[۱].
حنفیه، قایل به ارثبردن زنی شدهاند که جهت محرومشدن وی از ارث طلاق داده شده است، به این دلیل که آن را مذهب صحابیای میدانند که مخالفی برای وی شناخته نشده است و نمونههای دیگر.
بنابراین -چنان که گفته میشود- تنها مالکیه نیستند که به این اصل عمل میکنند، بلکه مالکیه فقط بیشتر از دیگران به این اصل عمل کردهاند و قرافیِ مالکی در این باره میگوید: «علما اجماع دارند که ذرایع سه دسته هستند؛ اول: آنچه که به اجماع معتبر است، مانند کندنِ چاه در راههای مسلمانان و ریختن سم در غذاهای آنان و ناسزاگویی به بتها نزد کسی که میدانیم در این حالت به خدا ناسزا میگوید. دوم: آنچه که به اجماع لغو است، مانند کاشت انگور که نمیتوان آن را منع کرد به این خاطر که خوف درستکردن شراب از آن وجود دارد. سوم: آنچه که در مورد آن اختلاف وجود دارد، مانند بیوعِ آجال که ما ذریعه را در آنها معتبر میدانیم، اما دیگران در این باره با ما مخالف هستند. بنابراین، حاصل قضیه آن است که ما بیشتر از دیگران قایل به سد ذرایع هستیم، نه آن که این قایلشدن مختص به ما باشد»[۲].
لکن با این وجود، فقط مالکیه و حنابله سد ذرایع را به عنوان اصلِ مستقلی از اصول احکام قبول دارند و به همین دلیل، بیشتر از بقیه هم به آن عمل کردهاند و بیشتر از بقیه احکام خود را بر این اصل بنا کردهاند.
[۱]– المحلی ۹/ ۳۴۸٫
[۲]– تنقیح الفصول، قرافی، ص ۲۰۰ به نقل از پاورقی کتاب امام مالک، تألیف استاد ما ابوزهره.