عنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رضی الله عنه قَالَ: دَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و سلم، فَإِذَا حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَ السَّارِیَتَیْنِ، فَقَالَ: «مَا هَذَا الْحَبْلُ»؟ قَالُوا: هَذَا حَبْلٌ لِزَیْنَبَ، فَإِذَا فَتَرَتْ تَعَلَّقَتْ بِهِ. فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و سلم : «لا، حُلُّوهُ، لِیُصَلِّ أَحَدُکُمْ نَشَاطَهُ، فَإِذَا فَتَرَ فَلْیَقْعُدْ». (بخارى:۱۱۵۰)
انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: روزی، رسول الله صلی الله علیه و سلم رضی الله عنه وارد مسجد شد. ناگهان چشمش به ریسمانی افتاد که میان دو ستون مسجد، بسته شده است. فرمود: «این ریسمان، چیست»؟ مردم گفتند: آنرا زینب رضی الله عنها بسته است. هر وقت، از خواندن نماز، خسته میشود، آن را می گیرد و(به کمک آن، به نماز، ادامه میدهد). رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:« خیر. (نیازی نیست) آن را باز کنید. تا زمانیکه شما بانشاط هستید، نماز بخوانید. و هرگاه، خسته شدید، بنشینید».