ستایشِ حضرت علی از عمر بن الخطاب رضی الله عنهما
حضرت على فرمود: «[خداوند] سرزمینى را که فلانی از آنجا برخاسته است، برکت دهاد؛ کجىها را راست کرد و بیمارىها را علاج نمود، و سنت را بر پاداشت و فتنه را پشت سر افکند؛ پاکدامن و کمعیب از این جهان برفت. به نیکىهاى آن دست یافت و از بدىهایش دورى کرد؛ اطاعت خدا را به جا آورد، و از او ترسید؛ بار سفر بست و درگذشت؛ مرا در راههاى گوناگون رها کرد، که گمراهان در آن راه نمىیابند؛ و آنانکه راه یافتهاند، بر سرِ یقینِ خویش نمىمانند»[۷۰].
زمانی که عمر بن الخطاب درباره رفتن به نبرد روم با او مشورت مىکرد فرمود: «خداوند به پیروان این دین وعده داده و بر عهده گرفته که اسلام را سر بلند، و نقاط ضعفآنها را بر طرف سازد.آن کس که آنان را در آن هنگام که اندک بودند یارى کرد و در آن موقع که در اثر کمى نفرات نمىتوانستند از خود دفاع کنند از آنها دفاع نمود، همو زنده است؛ هرگز نمیمیرد. ولى تو اگر شخصاً به سوى دشمن حرکت کنى و مغلوب گردى، براى شهرهاى دوردست مسلمانان پناهى نمىماند [و اگر تو در میدان جنگ کشته شوى، پیش از آن که مردم با دیگرى بیعت کنند] کسى نیست که به او مراجعه کنند. پس مرد جنگآزمودهاى را به سوى آنها بفرست و گروهى را با او همراه ساز که مشکلات و سختیهاى جنگها را دیده و خیرخواه و نصیحتپذیرند. پس اگر خداوند پیروزى داد همان است که تو مىخواهى؛ و اگر نشد، تو مدافع مردم و پناه آنها خواهى بود»[۷۱].
زمانی که عمر-علیهما السلام- براى آنکه شخصاً به جنگ با ایرانیان برود با حضرت على÷ مشورت کرد، ایشان فرمود: «پیروزى و شکست در این امر [جهاد] بستگى به زیادی و کمى جمعیت ندارد؛ این دینخداست که آن را پیروز ساخت و سپاه اوست که آن را آماده و یارى کرد تا به آنجا رسید که باید برسد؛ و به هر جا که باید طلوع کند، طلوع نمود، از ناحیۀ خداوند به ما وعده پیروزى داده شده و میدانیم خداوند به وعدۀ خود جامه عمل خواهد پوشانید و سپاه خویش را یارى خواهد فرمود. موقعیت زمامدار، همچون ریسمانى است که مهرهها را در نظام مىکشد و آنها را جمع کرده و ارتباط مىبخشد؛ اگر ریسمان از هم بگسلد، مهرهها پراکنده میشوند و هر کدام به جایى خواهد افتاد و سپس هرگز نمیتوان همه را جمعآورى نمود و از نو نظام بخشید. عرب امروز گرچه از نظر تعداد کم، اما با پیوستگى به اسلام، فراوان است و با اتحاد و اجتماع و هماهنگى عزیز و قدرتمند است. بنابراین تو همچون محور آسیاب باش، و جامعه را بوسیلهاى مسلمانان عرب به گردش درآور و با همکارى آنها در نبرد، آتش جنگ را براى دشمنان شعلهور ساز؛ زیرا اگر شخصاً از این سرزمین خارج شوى، عرب از اطراف و اکناف سر از زیر بارِ فرمانت بیرون خواهند برد [و آن گاه خواهى یافت] که آن چه پشت سر گذاشتهاى مهمتر از آن است که در پیش رو دارى. اگر چشم عجمها فردا بر تو افتد خواهند گفت: این اساس و ریشۀ عرب است؛ اگر قطعش کنید راحت مىشوید، و این فکر آنها را در مبارزه با تو و طمع در نابودیت، حریصتر و سرسختتر خواهد ساخت»[۷۲].
همچنین فرمود: «او فرمانرواییِ امور مردم را به دست گرفت، پس آنان را سامان داد و خود پایمردی کرد تا دین استقرار یافت»[۷۳].
[۷۰]- خطبه ۲۲۸. [۷۱]- خطبه ۱۳۴. [۷۲]- خطبه ۱۴۶. [۷۳]- حکمت ۴۵۹. ابن ابی الحدید معتقد است که این فرد، عمر بن خطابس است؛ شرح نهج البلاغه، ۲۰/۲۱۸.