ساختن بنا بر قبور و دیدگاه ائمه (رحمهم الله) (۷)

رفع اشکالات متاخرین شیعه بر روایت قسمت ششم ساختن بنا بر قبور

محمد بن سنان ابو جعفر زاهری:

این راوی نزد علمای شیعه مختلف فیه می باشد لیکن با توجه به دلایلی که ذکر می گردد ، قول ارجح ثقه بودنش می باشد.

محمد بن سنان ، جزو رواتی است که از او روایات زیادی در کتابهای شیعه نقل شده است. و این بر ثقه بودن این راوی دلالت دارد.

آقای محدث نوری می گوید: «اذا کثرت الرواه من الأجلّه الثقات عن أحد فدلالتها على‏ الوثاقه واضحه»،
یعنی : «هرگاه بزرگان ثقه از کسی زیاد روایت کنند ، پس این مدلول توثیقش می باشد.» ( خاتمه المستدرک، ج‏۷، ص ۹۹)

و در باره ی محمد بن سنان از قول ابوعمرو الکشی می نویسد: « قد روى‏ عنه الفضل بن شاذان ، و أبوه ، و یونس ، و محمّد بن عیسى‏ العبیدی ، و محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب ، و الحسن و الحسین ابنا سعید الأهوازیان ، و ابنا دندان، و أیوب بن‏ نوح ، و غیرهم من العدول و الثقات من أهل العلم ، انتهى‏.»، یعنی : «فضل بن شاذان و پدرش ، یونس ، محمد بن عیسی عبیدی ، محمد بن حسین بن ابی خطاب ، حسن و حسین پسران سعید اهوازی ، پسران دندان ، ایوب بن نوح و سایرین معتمد و عادل علماء از او روایت کردند.» :point_left:و در ادامه محمد نوری می گوید: « هذا نصّ فی أنّ روایه الأجلاء عن أحد تنافی القدح فیه، فإنّ ما ذکره دفاع عن محمّد بن سنان بروایه العدول من أهل العلم عنه، فیعلم أنّهم لا یجتمعون على‏ الروایه عن أحد إلّا عن الثقه السالم عن الطعن و القدح.»، یعنی : «این نص است در این که روایت بزرگان از کسی منافی قدح در اوست ولذا آنچه در مقام دفاع از محمد بن سنان باتوجه به روایت اهل علم عادل از او ، معلوم می شود که آنان بر روایت کسی جمع نمی گردند مگر از ثقه و سالم از طعن و قدح سالم باشد.»
(خاتمه المستدرک، ج‏۷، ص۱۰۰) ،

آقای جعفر سبحانی درباره ی محمد بن سنان می گوید:
«جاء فی اسناد کثیرٍ من روایات أهل البیت- علیهم السلام- تبلغ سبعمائه و سبعه و تسعین مورداً» ، یعنی : «در اسناد بسیاری از روایات اهل بیت (علیهم السلام) آمده که بالغ بر ۷۹۷ مورد است.» (موسوعه طبقات الفقهاء، ج‏۳، صص ۴۹۱ – ۴۹۲) ،

علامه خوئی درباره ی «محمد بن سنان » می گوید: «و کثره روایاته فی الأبواب المختلفه فی الفقه وثّقه المفید، و المجلسی، و ابن طاوس، و الحسن بن علی بن شعبه، و العلامه فی المختلف، و الشیخ الحر، و غیرهم، و روی الکشی له مدحا جلیلا یدل على جلالته، و أنه کان من أصحاب السر، و ما قیل فی تضعیفه إما محمول على غیره، أو لا ینافی وثاقته، کما یظهر من مراجعه ما قیل فی قدحه،و مدحه، مما یوجب الاطمئنان بوثاقته و جواز العمل بروایاته.»،
یعنی : «زیادی روایاتش در ابواب مختلف فقه ، مفید ، مجلسی ، ابن طاوس ، حسن بن علی بن شعبه ، علامه در “المختلف” ، شیخ حر و سایرین او را توثیق کردند. کشی مدحی عظیمی درباره ی او نقل کرده که دلالت بر عظمت وی است. او از اصحاب اسرار می باشد و آنچه در تضعیفش گفته شده یا بر غیر او حمل می گردد و یا منافاتی با وثقاتش ندارد همانطور که از مراجعت آنچه که در قدح ،و مدحش ظاهر می شود از این جهت موجب اطمینان به وثاقت وی و جواز عمل به روایتش می باشد.»
(فقه الشیعه، ج‏۱، صص ۱۸۰ -۱۸۱)

روایاتی که نقل کرده در غلوّ ائمه (علیهم السلام ) می باشد، لیکن چنین چیزی از او ثابت نشده است.

علامه محمد تقی مجلسی اول دراین باره می گوید: « ذکر شیخ فضلاء الشیعه، المفید رضی الله عنه توثیقه، و ذکر جماعه من الأصحاب ذمه، و یرجع جمیع الذموم إلى أنه کان یروی أخبارا تدل على جلاله الأئمه علیه السلام زائدا عن رتبتهم علیه السلام و ما رأینا له خبرا کذظلک و روى عنه جمیع فضلائنا المتقدمین، فبناء علیه سمیناه بالقوی تبعا لهم، و الظاهر جلالته‏» ، یعنی : «شیخِ بزرگِ شیعه ، مفید (رضی الله عنه) توثیق وی را ذکر کرده ، و گروهی از اصحاب ذمّ او را نقل کردند و همه ی این ذمّ ها به این بر می گردد که اخباری را روایت می کرد که دلالت بر جلالت و بزرگی ائمه (علیهم السلام) زائد بر مقام و درجه آنان (علیهم السلام بود) و ما خبری این چنینی از او ندیدیم. گروهی از بزرگان متقدم ما از او [احادیثی]روایت کردند و بر این مبنا به تبعیت از آنها و ظاهر جلالتش او را “قوی” نامیدیم».
( روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏۷، صص ۱۶۲ – ۱۶۳)

روایات محمد بن سنان از طریق «وجاده» بوده است، لیکن این سبب تضعیف نمی شود.

علامه مجلسی اول می گوید: «و فی الطریق محمد بن سنان و لا بأس به، لأنه أخذه الصدوق من کتابه، مع أن المفید و غیره ذکرا توثیقه، و الروایات عنه کثیره و اعتمد على روایاته ثقه الإسلام و الصدوق، و نهایه القدح فیه أنه کان یعمل بالوجاده و لا بأس بها مع تحقق انتساب الکتب إلى أصحابها کما ذکرنا فی الروایات فی المقدمه»، یعنی:

«و در طریق محمد بن سنان ، اشکالی بدان نیست؛زیرا صدوق از کتاب وی ان را اخذ نموده ، و با این وجود مفید و سایرین توثیقش را ذکر کردند و روایات از او بسیار است و ، ثقه الاسلام (کلینی) و صدوق بر روایاتش اعتماد نمودند و نهایت قدحی که در وی می باشد این است که به “وجاده” عمل می کرد و آن اشکالی ندارد با وجود تحقق نسبت این کتاب ها به صاحبانشان همانطور که روایاتی را در مقدمه نقل کردیم». ( روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص ۷۳ )

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …