با ترازو و مقیاس عجیبی اصحاب رسول خدا مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، اگر در کاری از کارها با علی باشند بهترین مردم خواهند بود، و اگر در کنار مخالفان علی باشند یا بهتر بگوییم در جهتی که علی مى خواهند نباشند مرتد و منفعت طلب و منافق هستند!
اگر بگویند ما به خاطر آن به ارتداد و بازگشت به عقب آنها حکم کردیم چون که نص خلافت علی را انکار کردند، به آنها می گوییم آیا مگر شیعه اثنا عشری نمی گویند که حدیث غدیر متواتر است، و صدها صحابه آن را روایت کرده اند؟ پس کجا آن را انکار کردند؟
وقتی من با زبان خودم می گویم که پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- به علی گفت: «هر کس من مولا و دوست او هستم علی مولا و دوست اوست»، کجا نص را انکار کرده ام؟!
اگر بگویند که آنها معنی و مفهوم نص را انکار کردند، به شیعه گفته مى شود: چه کسی گفته که تفسیری که شما از این حدیث ارائه می دهید حق و درست است؟! آیا شما از اصحاب پیامبر خدا که در آن وقت بودند و با گوشهای خودشان حدیث را شنیدند عاقلتر هستید و بهتر می فهمید؟! یا اینکه شما زبان عربی را از آنها بهتر می فهمید بنابراین چیزی از حدیث فهمیده اند که آنها آن را نفهمیده اند[۵]!.
(۱۶۲) ما با دو گروه مواجه هستیم. گروهی به کتاب خدا طعنه می زند و ادعا مى کند که قرآن تحریف شده است، در رأس این گروه نوری طبرسی مولف کتاب المستدرک است که یکی از اصول هشتگانه حدیث شیعه اثنا عشری مى باشد، و کتابی دیگر تالیف کرده به نام «فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الأرباب»، او در این کتاب درباره تحریف شدن قرآن می گوید: «و از دلایل تحریف شدن قرآن این است که در بعضی بندها و پاراگرافها تا حد اعجاز فصیح و شیواست و بعضی دیگر از جملات و پاراگرافهای آن سخیف و بیمعنا هستند»[۶]!.
و سید عدنان بحرانی می گوید: «اخبار و روایات بیشماری که از حد تواتر گذشته است در این مورد آمده است، و بعد از آن که تحریف شدن قرآن و تغییر آن چیزی است که هر دو گروه آن را می گویند و از امور مسلّم نزد اصحاب و تابعین است و بلکه فرقه اهل حق به تحریف شدن قرآن اجماع کرده اند و یکی از ضروریات مذهبشان مى باشد، و روایات زیادی در این مورد آمده است، نیازی به ذکر روایات نیست»[۷]. و یوسف بحرانی می گوید: «این روایات به صراحت و روشنی بر آنچه ما انتخاب نمودهایم و بر وضاحت آنچه گفتیم دلالت می کنند، اگر این روایات زیاد مورد عیبجویی قرار بگیرند پس همه روایات شریعت را می توان عیبجویی کرد، چون اصول و طرق و راویان و مشایخ و ناقلان یکی هستند، و سوگند به جانم اگر بگوییم قرآن تحریف نشده و در آن تغییر نیامده است پس گمان ما نسبت به حاکمان ستمگر نیک است، و گویا می گوییم که آنها در امامت کبری خیانت نکرده اند، با اینکه خیانت آنها در امانت دیگری ظاهر است، خیانتی که ضرر آن برای دین به مراتب بیشتر است»[۸].
این گروه به وضوح می گویند که قرآن تحریف شده است و به آن طعنه می زنند! و گروهی دیگر (که اصحاب پیامبر خدا هستند)؛ گناهشان که شیعه اثناعشری هرگز آن را نمی بخشد این است که آنها به جای علی ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کرده اند!
گروه اول که به کتاب خدا طعنه می زند علمای شیعه آنها معذور قرار مى دهند، و آخرین چیزی که در مورد آنها می گویند این است که: (اشتباه کرده اند)، (اجتهاد نموده و تاویل کرده اند و ما با آنها موافق نیستیم)، ای کاش می دانستم که از کجای مسئله محفوظ بودن کتاب خدا یا تحریف شدن آن محل اجتهاد است؟! و سخن این جنایتکار چه اجتهادی است که می گوید: (در قرآن آیات سخیف و بی معنایی هست)! سوگند به خدا که چنین سخن و باوری مصیبت بسیار بزرگی است.
و اینک به عنوان مثال دیدگاه یکی از علمای شیعه اثناعشری را در مورد کسانی که معتقد به تحریف قرآن هستند را ارائه می دهیم، سید علی میلانی – یکی از علمای بزرگ معاصر شیعیان – در کتابش «عدم تحریف القرآن» ص ۳۴ با دفاع از نوری طبرسی می گوید: «میرزا نوری از محدثان بزرگ است، و ما به میرزا نوری احترام می گذاریم و او فردی از علمای بزرگ ماست و نمى توانیم کوچکترین توهینی به او بکنیم و این جایز نیست و حرام است، او محدث بزرگی از علمای ماست»!![۹].
«از چیزی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است، و جز خدا از اولیاء و سرپرستان دیگری پیروی مکنید».
در این آیه به صراحت بیان شده که جز از پیامبر از کسی نباید پیروی کرد، و امامت برای آن است که امام فرمانهای الهی که به ما رسیده را اجرا کند، نه اینکه دین جدیدی برای مردم بیاورد و به گونه دینی که پیامبر آورده و مردم آن را شناختهاند نباشد، و علی -رضی الله عنه- وقتی به این فراخوانده شد که بیا تا قرآن بین ما داوری کند، او پذیرفت و گفت که داور قرار دادن قرآن حق و لازم است، اگر علی درست گفته پس او همان چیزی را گفته که ما به آن معتقدیم، و اگر سخن نادرستی گفته، بدانید که علی سخن نادرست نمی گوید، و اگر روی آوردن به قرآن و داور قرار دادن قرآن در حضور امام جایز نمی بود علی می گفت: چگونه میخواهید که قرآن بین من و شما داوری کند و حال آن که من امام هستم و سخنان پیامبر را به شما می رسانم؟ اگر شیعیان بگویند وقتی پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- وفات یافت باید امامی باشد که دین را به مردم برساند. می گوییم این سخن باطل و ادعای بدون دلیلی است، و آنچه اهل زمین به آن احتیاج دارند این است که سخنان پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- به آنها برسد، و آنان که در حضور پیامبر هستند و آنان که حضور ندارند و کسانی که بعد از پیامبر می آیند همه به صورت یکسان به بیان و توضیح پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- نیاز دارند چون پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- اگر سخنی نگوید و توضیحی ندهد امری از امور دین روشن نمى شود. پس منظور از پیامبر سخن جاودان اوست که باید به همه اهل زمین رسانده شود. و همچنین اگر طبق گفته آنها همیشه و همواره باید امامی باشد، پس آنها در مورد کسانی که در گوشه و کناره جهان از امام دور هستند و آن را ندیده اند چه می گویند؛ زیرا همه مردم جهان زن، مرد، فقیر، ضعیف، مریض و کسی که مشغول کار و زندگی اش هست نمی توانند امام را ببینند، پس باید سخنان امام به آنها رسانده شود، و وقتی رساندن سخنان امام ضروری است، رساندن سخنان پیامبر اولی است و باید قبل از دیگران از او اطاعت کرد، و آنها نمی توانند به این پاسخ دهند[۱۰].
(۱۶۴) شیعیان روایات ثابت و صحیحی دارند که مجموعهای از دروغگویانی را که دین شیعه براساس و پایه روایت های آنان استوار است مذمت و لعنت می کنند و هر فرد را به طور مشخص لعنت و مذمت وارد شده درباره آنها را نمیپذیرند چون اگر آن را قبول کنند جزو اهل سنت خواهند شد بنابراین برای رویارویی با این مذمت به تقیه پناه بردهاند، یعنی آنها زیرکانه سخن امام را رد می کنند، و وقتی که در مذهب شیعه منکر سخن امام کافر است، پس بنابراین آنها از دین کاملاً بیرون می آیند!