زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار

بقلم: عادل حیدری

تاریخ اسلام در کنار صفحات درخشانش، مملو از زخم‌های عمیق و دردآور است، از حوادث تلخ سیره‌ی نبوی گرفته تا شهادت خلفای راشدین، از سقوط بغداد توسط مغول‌ها گرفته تا سقوط اندلس توسط صلیبیان، این زخم‌ها به اندازه‌ای عمیق بود که تاریخ نگاران در بیان آن با هزار و یک تردید روبرو شده، و آرزو می‌‌کردند ای کاش مادر آنان را نزاییده بود تا چنین حوادثی ببیند.
آنها با مرکبی مرکب از اشک و خون رخدادهای تلخ تاریخ را برای آیندگان جاودانه می‌کردند.

امام ابن أثیر رحمه الله در کتاب شهیرش “الکامل” در مورد هجوم مغول‌ها به ممالک اسلامی می‌نویسد:

“سپس سال ششصد و هفده هجری فرا رسید.

[ذکر هجوم تاتاریان به ممالک اسلامی] سال‌ها از ذکر این رویدادها رویگردان بودم، و از بازگو کردنش پرهیز داشتم، برای بیانش پایی پیش می‌گذاشتم و پای دیگر پس، چه کسی می‌تواند به سادگی قصه‌ی مرگ اسلام و مسلمانان را بنویسد؟! چه کسی برایش ساده است؟ ای کاش مادرم مرا نزاییده بود، ای کاش قبل از این حوادث می‌مردم و فراموش می‌شدم، اما برخی دوستان از من خواستند آنرا به رشته‌ی تحریر درآورم، و من همچنان از بازگو کردن آن خودداری می‌کردم، ولی در پایان دیدم سکوت سودی ندارد، لهذا می‌گویم: این نوشته‌های من قصه‌ی مصیبت بزرگی است که روزگار از آوردن نمونه‌ی آن عاجز و ناتوان است، فتنه‌ای فراگیر که بطور ویژه دامنگیر مسلمانان شد، اگر کسی بگوید: جهان از زمان خلقت آدم چنین مصیبتی به خود ندیده، راست می‌گوید، چرا که تاریخ نظیر این حادثه و حتی نزدیک به آن را نقل نکرده است.
بزرگترین حادثه‌ای که در تاریخ آمده قتل عام بنی اسرائیل در بیت المقدس و تخریب این مکان مبارک توسط بخت النصر است، اما واقعیت این است که بیت المقدس کجا و آنچه این ملعونان خراب کردند کجا؟ هر شهری که این‌ها خراب کردند چندین برابر بیت المقدس بود، و تعداد قربانیان این شهرها با بنی اسرائیل قابل مقایسه نیستند، بلکه قربانیان یک شهر ویران شده توسط این عده، از کل قربانیان بنی اسرائیل افزون‌تر است.

و چه بسا خلایق تا روز قیامت چنین حادثه‌ی تلخی نبینند، مگر یأجوج و مأجوج. اما دجال کسانی که پیروش می‌شوند را رها کرده و مخالفانش را می‌کشد، ولی این‌ها به هیچ کسی رحم نکردند، زنان و مردان و کودکان را کشتند، و شکم زنان باردار را دریدند، و جنین‌های در شکم را کشتند.
إنا لله و إنا إلیه راجعون، و لا حول و لاقوه إلا بالله العلی العظیم”.

و سعدی رحمه الله در مورد همین رویداد می‌فرماید:

” آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین
بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین

ای محمد گر قیامت می‌برآری سر ز خاک
سر برآور وین قیامت در میان خلق بین

نازنینان حرم را خون خلق بی‌دریغ
ز آستان بگذشت و ما را خون چشم از آستین

زینهار از دور گیتی، و انقلاب روزگار
در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین

دیده بردار ای که دیدی شوکت باب‌الحرم
قیصران روم سر بر خاک و خاقانان چین

خون فرزندان عم مصطفی شد ریخته
هم بر آن خاکی که سلطانان نهادندی جبین

وه که گر بر خون آن پاکان فرود آید مگس
تا قیامت در دهانش تلخ گردد انگبین

بعد از این آسایش از دنیا نشاید چشم داشت
قیر در انگشتری ماند چو برخیزد نگین

دجله خونابست ازین پس گر نهد سر در نشیب
خاک نخلستان بطحا را کند در خون عجین

روی دریا در هم آمد زین حدیث هولناک
می‌توان دانست بر رویش ز موج افتاده چین

گریه بیهودست و بیحاصل بود شستن به آب
آدمی را حسرت از دل و اسب را داغ از سرین

نوحه لایق نیست بر خاک شهیدان زانکه هست
کمترین دولت، ایشان را بهشت برترین

لیکن از روی مسلمانی و کوی مرحمت
مهربان را دل بسوزد بر فراق نازنین”

– ای کاش امام ابن أثیر و سعدی رحمهما الله زنده بودند، و توحش مدعیان پیروی از اهل بیت را در عراق و شام می‌دیدند، و می‌دانستند که خون آشام‌تر از مغول‌ها هم وجود دارند..
قبل از قیامت..
قبل از یأجوج و مأجوج.

اما جای نومیدی نیست،
از اوج اقتدار مغول‌ها در سال سقوط بغداد [۶۵۶ هجری] تا به خاک ذلت کشیده شدن آن‌ها در عین جالوت [۶۵۸ هجری] تنها دو سال بود.

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …