زینب بنت جحش رضی الله عنها [۱]
«ای پیامبر خدا! من با زنان دیگرت فرق دارم. زیرا آنها توسط پدر، یا برادر ودیگر اعضای خانواده شان به ازدواج تو در آمده اند، ولی مرا خداوند از فراز هفت آسمان به عقد شما در آورده است». قبل از ازدواج زینب بنت جحش به پیامبر صلی الله علیه وسلم.
زینب همیشه این نعمت خداوندی را که با هدایت آسمانی به عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم در آمده نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم یاد می کرد وهمچنین بر سایر زنان افتخار می کرد و می گفت: شماها را خانواده هایتان به عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم در آورده اند اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم در آورده است.
داستان زینب چیست؟ وچرا خداوند پیامبر صلی الله علیه وسلم را دستور داد تا با زینب ازدواج نماید؟ که چنین افتخار و شرافتی نصیب زینب گردد؟
پدر زینب، ((جحش)) ومادر وی ((امیمه)) دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر صلی الله علیه وسلم بود، زینب در زمان بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم دختری زیبا وجوان بود که با خانواده خود در مکه می زیست، اعضای خانواده اش به پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان آوردند و بعضی به حبشه هجرت کردند، در میان مهاجرین به سوی حبشه دو برادر زینب، عبدالله وعبیدالله نیز به چشم می خوردند و آل جحش مکه را ترک کرده واز دیار خود هجرت نموده، حمنه خواهر زینب با زیباترین جوان قریش واولین نماینده پیامبر صلی الله علیه وسلم در مدینه، مصعب بن عمیر ازدواج کرد، خواهر دیگر زینب ام حبیب بنت جحش با عبدالرحمن بن عوف که از اشراف قریش بود ازدواج نمود، فقط زینب باقی مانده بود او منتظر بود که با کسی ازدواج کند که در نسب وشرافت با او برابر باشد.
در یکی از روزها، پیامبر صلی الله علیه وسلم کسی را فرستاد تا زینب را برای غلام آزاد شده اش زید بن حارثه خواستگاری کند، پیامبر صلی الله علیه وسلم زید را دوست داشت و به او احترام می گذاشت زید را خدیجه در کودکی به محمد صلی الله علیه وسلم بخشیده بود وایشان زید را تربیت وپرورش داده بود اما خانواده زینب نپذیرفتند و پیامبر صلی الله علیه وسلم ام ایمن حبشی را به ازدواج زید در آورد که اسامه قهرمان مسلمین ازهمین مادر متولد شد.
روزها گذشت و پیامبر صلی الله علیه وسلم ازمکه به مدینه هجرت نمود وخداوند بر پیامبرش این آیه را نازل کرد:
﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً﴾ (الأحزاب: ۳۶).
((هیچ مرد وزن مؤمنی، در کاری که خدا وپیغمبرش داوری کرده باشند اختیاری از خود در آن ندارد هرکس هم از دستور خدا وپیغمبرش سرپیچی کند گرفتار گمراهی کاملا آشکاری می گردد)).
زینب وبرادرش دانستند که ازدواج فرزند حارثه با زینب قضای الهی وخواست پیامبر خداست، وزینب حاضر شد که به این ازدواج تن درهد. برادرش نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده معذرت خواست وگفت: ((آنچه می خواهی به من دستور بده)).
زینب به خاطر اجرای امر الهی با زید ازدواج کرد، اما احساس می کرد که شوهر مناسبی ندارد. دیری نگذشت اختلاف میان زینب و همسرش شروع شد وهرگاه که زید نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم از زینب شکایت می کرد، پیامبر صلی الله علیه وسلم او را سفارش می کرد که صبر کند و می گفت: مشکلی نیست اختلاف زن وشوهر چیز عادی وساده ای است.
ازدواج با پیامبر صلی الله علیه وسلم
خداوند به پیامبر صلی الله علیه وسلم وحی نمود که چون زینب با فردی که ازنظر مقام از او پایین تر است بخاطر رضای خدا وبر خلاف عادت عربها و میل باطنی ازدواج نموده است خداوند او را اکرام خواهد نمود وبه زودی شوهرش او را طلاق خواهد داد وبه عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم درخواهد آمد.
زید بار دیگر نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد واز دست زینب شکایت نمود پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: ((همسرت را نگاه دار)). اما ازدواج ادامه پیدا نکرد و زید، زینب بنت جحش را طلاق داد. واین آیه نازل شد:
﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً﴾ (الأحزاب: ۳۷).
(( (یادآور شو!) زمانی را که به کسی که خداوند بدو نعمت داده بود وتو نیز بدو لطف کرده بودی، می گفتی: همسرت را نگاه دار واز خدا بترس. تو چیزی را در دل پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می سازد، واز مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوار تر است که از او بترسی هنگامی که زید نیاز خود را بدو به پایان برد ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندگان خود نباشد بدانگاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند. فرمان خدا باید انجام بشود)).
زید پسر خوانده پیامبر صلی الله علیه وسلم بود وزینب همانند زن پسر پیامبر صلی الله علیه وسلم نامیده می شد چگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم از او خواستگاری کند؟ ودستور خدا هم بر این نازل شده است که زینب خواستگاری نماید؟! و چون وحی نازل شد پیامبر صلی الله علیه وسلم با لبخند گفت: چه کسی می رود وزینب را مژده می دهد که خداوند او را به ازدواج من درآورده است؟
سلمی خادم پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت و به زینب مژده داد که خداوند تو را به عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم در آورده است.
عایشه می گوید: وقتی خبرشدم، احساس می کردم که زینب زیباست و به دستور خداوند به عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم در آمده است، رشک می بردم و باخودم می گفتم، او با این چیزها بر ما افتخار خواهد کرد. ازدواج صورت پذیرفت وپیامبر صلی الله علیه وسلم گوسفندی سربرید واز صبح تا اینکه نصف روز گذشت مردم گروه گروه به خانه پیامبر صلی الله علیه وسلم می آمدند ونان وگوشت می خوردند وزینب با احترام وعزت وارد خانه پیامبر صلی الله علیه وسلم شد وبر زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم افتخار می کرد و می گفت: ((شماها را خانواده هایتان به عقد پیامبر صلی الله علیه وسلم در آورده اند اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به نکاح پیامبر صلی الله علیه وسلم در آورده است)).
غیرت هووهای زینب به جوش می آمد، عایشه می گوید: هیچ یک از زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم جز زینب با من رقابت نمی کرد. زینب در ضمن صلاح و پرهیزکاری زنی پرکار وزرنگ بود، او پوست ها را رنگ می کرد و می دوخت، ومعروف بود که او روزه دار وشب نشین است. با دستهایش کارهایی که خوب می دانست انجام می داد ودر راه خدا بر فقرا وبینوایان صدقه می نمود.
زندگی زینب بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم
بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم او همچنان پرهیزکار بود وبه فقرا و مستمندان کمک می نمود در مورد سخاوت ونیکوکاری زینب گفته اند:
وقتی عمر رضی الله عنه مبلغی را که برای هر یک از زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم درنظر گرفته بود برای زینب فرستاد، سهمیه زینب دوازده هزار درهم بود، چون این مبلغ را به خانه زینب آوردند، زینب نتوانست به سوی این مال نگاه کند ونه آن را دست زد وخود را پوشاند وگفت: خدا رحم کند بر عمر این درهم ها را بریزید وروی آن پارچه ای بیندازید. بعد به برزه بنت رافع گفت: دست را دراز کن واین مبلغ را بگیر وبه بنی فلان… وفلان بده وهمچنان اسامی بسیار از یتیمان وبیوه ها و نیازمندان را برای برزه می گرفت تا اینکه زیر پارچه مقدار خیلی کم باقی ماند، برزه گفت: ای ام المؤمنین سوگند به خدا که ما هم حقی در این مال داشتیم. زینب گفت: زیر پارچه چقدر باقی مانده است؟ و دستهایش را به آسمان بلند کرده وبا تضرع گفت: بارخدایا از این سال به بعد من برای گرفتن بخشش عمر زنده نباشم، بار خدایا درسال آینده این مال را نصیب من مگردان زیرا مال فتنه است.
عمر از دعای زینب خبر شد وگفت: این زن خوبی است. وبعد هزار درهم فرستاد تا این مبلغ صرف خودش نماید، اما بازهم زینب آن را میان فقرا تقسیم کرد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته بود: «از همه شما زنهایم کسی زودتر به من ملحق خواهد شد که بیشتر سخاوت کند». وزینب همچنان که در عهد پیامبر صلی الله علیه وسلم سخاوت می نمود بعد از وفات او نیز اموال خود را در راه خدا خرج می کرد تا اینکه اولین زن از زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم بود که وفات کرد وبه شوهرش پیوست.
وقتی زینب درگذشت دو نفر از خانواده اش در قبر او ایستاده واو را دفن کردند.
عمر رضی الله عنه با چهار تکبیر بر او نماز خواند[۲]. ام المؤمنین در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
رحمت خدا بر ام المؤمنین زینب که ازهمه همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم سخاوتمند تربود، باد.
——————————————————————————–
[۱] مهم ترین مراجع سیرت ام المؤمنین زینب بنت حجش عبارتند از: المعرفه والتاریخ ج ۲ ص ۷۲۲، ج ۳ ص ۲۳۳، أسد الغابه ج ۶ ص ۱۲۵، ۱۲۷ – ترجمه ۶۹۴۷ – شذرات الذهب ۱/۱۷۱ – صفه الصفوه ج ۲ ص ۴۶ – عیون الأثر ج ۲ ص ۳۸۲ – الحلیه ج ۳ ص ۴۱۱ – البدایه والنهایه ۷/۱۰۴ – تاریخ الطبری ۲/۸۹، ۱۱۳، ۲۲۶ – الکامل لابن الاثیر ج ۲/۱۷۷، ۱۹۷٫٫٫، تاریخ الاسلام ذهبی، الخلفاء ص ۲۱۱ – تفسیر القرطبی ۱۴٫ ۱۸۷ – ودیگر کتابهای حدیث وسیرت. [۲] طبقات ابن سعد ج ۹/۱۱۱٫