نام زکریا در قرآن ۸ بار آمده است، در سورههای آل عمران، مریم، انعام و انبیاء. اما داستان او به صورت مفصل در سوره های آل عمران و مریم آمده است. سورهی مریم از ابتدای سوره تا آیهی ۱۵ اختصاص به داستان او دارد.
{کهیعص (١) ذِکرُ رَحْمَهِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیا (٢) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیا}[۲] (مریم: ۳-۱).
او به طور قطع از پیغمبران بنی اسرائیل و از نسل سلیمان پسر داود بوده و نَسَبش به یعقوب موسوم به اسرائیل میرسد. زکریا جزو پیغمبرانی است که ایمان به آنها به تفصیل واجب است.
نسب زکریا علیه السلام
تاریخ نویسان نسب متصل و موثقی برای او ذکر نکردهاند، اما حافظ ابن عساکر در کتاب تاریخش نسبی طویلی برای او ذکر کرده که مکوّن از ۱۴ پدر است و به سلیمان میرسد که آن را بصورت موجز در اینجا میآوریم: «زکریا پسر دان بن مسلم پسر صدوق پسر حشبان… تا به رحبعام پسر سلیمان پسر داود» میرسد.
شیخ عبدالوهاب نجار در کتاب قصص الأنبیاء میگوید: زکریای دیگری غیر از پدر یحیی وجود داشته که داستان او در قرآن نیامده او زکریا پسر برخیا بوده است و این زکریا صاحب یکی از کتابهای قانونی مورد اعتماد نصاری میباشد. در زمان داریوس، سه قرن قبل از تولد مسیح میزیسته است. او در فصل سوم کتابش از ولایت عمر پسر خطاب و غلبهی او بر بیتالمقدس که سوار بر الاغ وارد آن میشود سخن به میان آورده است. مسیحیان این روایت به ظهور مسیح تأویل میکنند ولی یهود او را به مسیح منتظر یعنی مسیح دجال تفسیر میکنند… [۳]
رسالت وی در چه زمانی بوده است؟
کمی قبل از میلاد حضرت مسیح علیه السلام خداوند متعال حضرت زکریا را به عنوان پیغمبر در میان بنی اسرائیل برانگیخت او بنی اسرائیلیها را به سوی خداوند دعوت کرد و از خشم و عذاب خدا بیم داد. او در زمانی مبعوث گردید که فسق و فجور به شدت رواج پیدا کرده منکرات و معاصی به صورت فراوان رواج یافته بود و موج شدیدی از بیاخلاقی و لاابالیگری و طغیان مادی بر بنی اسرائیلیها حاکم گشته بود. تا آنجا که خدا و روز آخرت را به کلی فراموش و پادشاهان ستمگر و خونآشام در زمین فساد به راه میانداختند و مرتکب جرم و جنایاتی میشدند که بدن از شدت آن به لرزه در می آمد.
احترام انبیاء را میشکستند و قداست دین را بد میکردند، دین آنها چیزی بود که شیطان از راه وسوسه بر قلب آنها القا میکرد. عبادتشان برآوردن خواستههای شیطانی نفس و تبعیت از هوا و هوس بود. بر انبیاء و صالحان مسلط گشته و خون آنها را میریختند. مجرمترین این حکام (هیرودس) حاکم فلسطین بود که دستور قتل یحیی را صادر کرد و سرِ او را در حالی که خون از آن میچکید روی طبقی به نزدش آوردند و این عمل را در راستای جلب رضایت و برآوردن معشوقهاش انجام داد چنانکه توضیح خواهیم داد.