عبدالله بن خالق رحمه الله روایت میکند که در عهد خلافت هارون، رومیان بر مسلمانان حملهآور شدند و بسیاری از زنان مسلمان را اسیر نمودند، مردم به منصور بن عمار گفتند که مردم را علیه رومیان آماده (جهاد) کنید. یک روز در حالیکه برای مردم سخنرانی میکرد، نامهای به او تقدیم گردید، بعد از گشودن، نامه حامل این پیام بود: من زنی باحجاب و پردهنشین هستم، از برخورد غیرانسانی رومیان با زنان مسلمان مطلع گشتهام، متأسفانه کاری از دستم برنمیآید لیکن موهای سرم را به شما تقدیم میدارم، شاید مجاهدی بتواند با همینها پای اسبش را ببند و زمینۀ نجات من فراهم گردد.
عبدالله میگوید: وقتی این نامه در جمع حاضرین قرائت گردید، حاضرین در جلسه همگی شروع به گریه و زاری نمودند[۱].
[۱]– صفه الصفوه از ابن جوزی ج ۴ ص ۱۷۰٫