سعادت آخرت، وابسته به سعادت دنیاست و فرد عاقل، باید بداند که این زندگی با زندگی آخرت، مرتبط است و هر دو، یک زندگی هستند؛ یک زندگی، آشکار است و امروز، و دیگری پنهان است و فردا.
برخی گمان میبرند که فقط در این دنیا زندگی میکنند. از اینرو ثروت اندوزی نموده و به زندگی فانی و زودگذر چسبیدهاند، اما ناگهان مرگ فرا میرسد و آنها را با آروزها و بلندپروازیهایشان به گور میبرد.
نروح ونغــدو لحـاجـاتـنا | وحاجه من عاش لا تنقضی |
«صبح و شام به دنبال نیازها و کارهایمان هستیم و نیاز و کارهای کسی که زنده هست، تمام نمیشود».
تمـوت مـع المرء حاجاته | وتبـقی لـه حـاجـه مـا بقی |
«نیازهای بنده، همراه او میمیرند و تا زمانی که بنده، زنده هست، نیازش باقی است».
أشاب الصغیر وأفنی الکبیـ | ــر کـر الغـداه ومر العشی |
«تکرار شب و روز، کودک را جوان کرد و بزرگسال را نابود گردانید».
إذا لیله أهرمت یومها | أتی بـعـد ذلک یوم فـتـی |
«وقتی شب، روزش را پیر میکند، بعد از آن، روز جوانی میآید».
از خودم و از مردمان پیرامون خودم تعجب میکنم؛ آروزهای طولانی، بلندپروازیهای بزرگ، خیال همیشه ماندن و چشم دوختنهای چرتآور، ما را به خود مشغول کرده است. اما مرگ، ناگهان و بیآنکه ما را خبر نماید، فرا میرسد. ﴿وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ﴾ [لقمان: ۳۴] «و هیچکس نمیداند که فردا چه بدست میآورد و هیچکس نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد».
سه حقیقت را به تو عرضه میکنم:
نخست: وقتی از پروردگارت و از احکام و کارها و تقدیر و قضای او و از روزی و استعدادهایت و آنچه داری راضی نباشی، چگونه میتوانی خاطری آسوده و راحت داشته باشی؟!
دوم: آیا شکر نعمتهایی را که از آن بهرهمند هستی، بجا آورده ای که اینک خواهان نعمت دیگری هستی؟ کسی که نمیتواند شکر کمی نعمت را بجا آورد، قطعاً شکر نعمت زیاد را به جا نخواهد آورد.
سوم: چرا از آنچه خداوند، به ما بخشیده، استفاده نمیکنیم؟ چرا نباید آن را رشد دهیم و بخوبی کار بگیریم و کاری کنیم که در زندگی ما سودمند ومفید باشد؟!
خصلتهای پسندیده و استعدادهای بزرگ در اذهان و وجود ما نهفته است؛ اما برای بسیاری از ما همانند معادن و گوهرهای باارزشی است که در دل خاک پنهان شدهاند و انسان ماهری پیدا نمیشود که آن را استخراج نماید و بشوید و تصفیه نماید تا بدرخشند و نور دهند و مردم، به ارزش آن پی ببرند.