امیرالمومنین علیبنابیطالب میگوید: «جایگاه صبر در ایمان همانند جایگاه سر در بدن است هر کسی صبر و شکیبایی نداشته باشد ایمان ندارد»[۱].
و صحابی بزرگوار عبداللهبنمسعود میگوید: «بار خدایا ایمان و یقین و فقه ما را افزوده بگردان»
و عبداللهبنعباس و ابوهریره و ابودرداء میگویند: «ایمان اضافه و کم میشود»
و امام رکیعبنجراح میگوید: «اهل سنت میگویند ایمان یعنی قول و عمل»
و امام اهل سنت احمدبنحنبل میگوید: «ایمان اضافه و کم میشود، و با عمل افزوده میوشد و با ترک عمل کاهش مییابد»
و امام شافعی میگوید: «ایمان عبارت است از قول و عمل، اضافه میشود و کاهش مییابد، با طاعت افزوده میشود و با گناه کاهش مییابد، سپس این آیه را تلاوت کرد: «»[۲].
و امام حسن بصری میگوید: «ایمان به آراستن و آرزو کردن نیست بلکه ایمان یعنی آنچه در دل جای گیرد و اعمال آن را تصدیق کنند»[۳].
و امام حافظ عبدالله الحمیدی میگوید: «ایمان عبارت است از قول و عمل و کم و زیاد میشود و هیچ قولی بدون عمل سودی ندارد و هیچ قولی بدون نیت فایدهای نخواهد داشت و هیچ قول و عمل و نیتی بدون مطابقت با سنت فایدهای ندارد»[۴].
و حافظ ابوعمربنعبدالبر میگوید: «همه فقهاء و محدثین اجماع کردهاند که ایمان یعنی قول و عمل و هیچ عملی بدون نیت اعتباری ندارد و ایمان از دیدگاه آنان با طاعت افزوده میشود با گناه کاهش مییابد و همه طاعات نزد آنها ایمان به شمار میآیند»[۵].
و همه صحابه کرام و تابعین و پیروانشان از محدثین و فقهاء و ائمه دین و پیروان آنها بر همین باور و اعتقاد بودهاند و هیچ کس از سلف و خلف با آنها مخالفت نکرده، مگر کسانی که در این مورد از حق منحرف شدهاند.
و خلاصه مفهوم ایمان از دیدگاه اهل سنت و الجماعت عبارت است از: آنچه در قلب جای بگیرد و زبان و عمل آن را تصدیق کند و ثمرات آن در جوارح فرد با انجام دادن فرامین خداوند و دوری کردن از آنچه نهی کرده، به وضوح نمایان شود، چون هر کسی همه آنچه را رسول اکرم صلی الله علیه و سلم از سوی خداوند آورده تصدیق کند و به آن اقرار نماید و به آن عمل کند، مومن گفته میشود و بندگان در ایمان برابر نیستند و هرگز در آن همگون نمیباشند بنابراین هر کسی با قلب تصدیق کند و با زبانش اقرار نماید و با اعضاء و جوارح خود به طاعات و واجباتی که خداوند به آن فرمان داده عمل نکند مستحق اسم ایمان نیست و هر کسی با زبانش اقرار کند و با جوارح عمل نماید و در قلب به آن باور نداشته باشد نیز مستحق اسم ایمان نمیباشد و هر کس عمل را از ایمان جدا بداند او مرجئی و بدعتگذار و گمراه است.
و اگر فرد مرتکب کار حرامی باشد که موجب کفر نمیگردد یا واجبی را ترک کند که ترک آن موجب کفر نمیشود اهل سنت صفت ایمان را از او سلب نمیکنند و او را از دایره ایمان خارج نمینمایند مگر آن که مرتکب کاری شود که از نواقص ایمان است و هر کسی از اهل قبله که مرتکب گناه کبیرهای شود از دایره ایمان خارج نمیشود و او در دنیا مومنی ناقصالایمان است، مومن است چون ایمان دارد و به علت گناه کبیرهاش فاسق به شمار میآید و در آخرت او تحت اراده خداوند است که اگر بخواهد او را از روی لطف و کرم خویش میبخشد و اگر بخواهد براساس عدل و حکمت خود او را عذاب میکند، چون ایمان از دیدگاه اهل سنت به لحاظ عمل و انجام واجبات تجزیه پذیر است و خداوند با اندکی از ایمان از روی لطف و کرم و رحمت خود کسانی را که به جهنم رفتهاند از آن بیرون میکند[۶].
[۱] .۳۶٫۳۵٫ ۳۸٫۳۷٫ همه این روایتها را لالکائی در کتاب ارزشمند خود «شرح اصول اعتقاد و اهل السنه والجماعه من الکتاب والسنه واجماع الصحابه والتابعین» ذکر کرده است.
[۲]– ن ک فتح الباری ج ۱ ص ۶۲ کتاب الایمان.
[۳]– «اقتضاء العلم العمل» از خطیب بغدادی ش ۵۶٫
[۴]– اصول السنه امام حمیدی، که در آخر سند او چاپ شده ج۲/۵۴۶٫
[۵]– التمهید ج۹/۲۳۸٫
[۶]– اما از لحاظ اعتقاد و باور و تصدیق آنچه از سوی خداوند آمده و پذیرفتن آن ـ از دیدگاه اهل سنت ـ ایمان یک حقیقت کلی با ارکان خود میباشد و مفهوم آن از این لحاظ تجزیه پذیر نیست، و فروع زیادی ذیل آن قرار دارد که به همه آن باید ایمان داشت، همانطور که خداوند فرمان داده است و انکار هر بخشی از آن و یا انکار مسئلهای از مسایل آن به معنی کفر ورزیدن به بقیه بخشها و مسایل آن است یعنی خروج از دایره ایمان به منجلاب کفر، اما وقتی که شرایط وجود داشته باشد و موانع منتفی باشند خداوند متعال میفرماید: ﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ [البقره: ۸۵].
چون ایمان و التزام به آنچه از سوی الله آمده باید کلی و بدون نقص باشد و ایمان در عناصر و ارکان و مفهوم خود تجزیه را قبول نمیکند و با شکسته شدن یک عنصر از عناصر ایمان، ایمان میشکند. پس هر کسی در یک مسئلهای از مسایل ایمان خرده بگیرد و یا گناه را حلال بداند و یه به آئینی از آئینهای اسلام اعتراض کند گویا به تمام ایمان اعتراض کرده است اما وقتی که این خردهگیری بدون شبهه و تاویل باشد و موانع منتفی باشند و شرایط فراهم باشد پس ایمان بخشهای پراکندهای نیست که بتوانیم به دلخواه خود بعضی از ارکان و عناصر آن را قبول کنیم و آنچه نمیخواهیم را ترک گوئیم و باز هم در دایره ایمان بمانیم. پس هر کسی سخنی بگوید یا کاری انجام دهد یا به چیزی معتقد باشد که دال بر انکار چیزی از عناصر ایمان یا از بخشهای آن یا از ارکان آن باشد، ایمان او نقص گردیده و از دایره اسلام خارج شده است، و او مرتدّ به شمار میآید هر چند بعضی از اجزای ایمان را انجام دهد اما حکم خروج او از دایره ایمان زمانی است که شرایط فراهم باشند و موانع منتفی باشند و چنین فردی اگر توبه نکند در دوزخ جاودانه خواهد بود.