مدتی پیش می خواستم مطلبی درباره روند اصلاح دینی در صحنه فرهنگی ایران بنویسم، زیرا معتقدم که ما در شناخت و تعامل با این قضیه (با وجود اهمیت آن) کوتاهی کردهایم. و متأسفانه پژوهشگر در این باره با کمبود منابع مواجه میشودو چه بسا بارزترین پژوهش در این زمینه تنها کتاب…(نظریه السنه فی الفکر الإمامی الشیعی– التکوین والصیروره) تالیف پژوهشگر حیدر حب الله، و کتاب (المشهد الثقافی فی ایران- فلسفه الفقه و مقاصد الشریعه) تالیف پژوهشگر عبدالجبار رفاعی باشد، و هر پژوهشگری به این دو کتاب نیاز دارد.
صحبت کردن در مورد اصلاحات در ایران به معنی سخن در باره جریانها و روندهای گوناگونی است که تنها در هدف نهایی و اصلی به هم می رسند گرچه این هدف نهایی دارای روشهای مختلف و موضوعات و نتایج یا بازدههای متنوع باشند.
پژوهشگر در صحنه فرهنگی ایران تجارب و منابع فراوانی (از اصلاح داخلی شیعه) در دسترس دارد که به هیچ وجه با شیعیان کشورهای عربی قابل مقایسه نیست، و علت اساسی گسترش نقد و انتقاد در جامعه ایرانی این است که آنان میدانند در اقلیت نیستند، ولی چون شیعیان جهان عرب احساس میکنند که در اقلیت هستند و درهای انتقاد بر روی آنان بسته شده است و نیز میترسند اگر انتقاد کنند اوضاع را خراب تر میکنند از انتقاد خودداری میورزند. البته تلاش برای اصلاح مذهب شیعه در ایران متفاوت و گوناگون است برخی از منتقدین و اصلاح گران میخواهند کیفیت شناخت دین و اجتهادات را اصلاح کنند و برخی میخواهند احادیث و روایات را تصفیه کنند و برخی دیگر – چنانکه ذکر میشود- به شیوههای دیگر میخواهند آن را اصلاح نمایند.
روند خالص سازی میراث مذهبی
گروهی از بزرگان علمی ایران _ در صحنه میراث حدیثی _ معتقد هستند که باید کتابهای حدیثی، غربالگری و تصفیه شوند و تلاشهایی در این راه انجام دادهاند و برترین آنها مربوط به میرزا ابو الحسن شعرانی (وفات . ۱۹۷۳م ) است، وی کتاب ارزشمندی در این باره نوشتهاند.
ابو الحسن شعرانی: ایشان در کتاب ( المدخل الی عذب المنهل ) درباره اهمیت تصفیه احادیث و روایات– بخاطر حفظ و نگهداری مذهب شیعه – بحث کردهاند، و به این نتیجه رسیدهاند که یک پنجم از روایات موجود در کتابهای اهل تشیع به دروغ به ام امان نسبت داده شدهاند، لیکن گفتهاند که بیشتر این دروغها در غیر ابواب فقه هستند.
همچنین تلاش و کوشش شیخ محمد باقر بهبودی از جمله مهمترین این پروژهها است، ایشان هم اکنون استاد دانشگاه تهران، و از شاگردان خمینی و بروجردی و خویی، و متخصص در حدیث شناسی میباشد.
محمد باقر بهبودی:
بهبودی به طرح خالص سازی میراث مذهبی بسیار توجه کردهاند و کار بسیار بزرگ وشجاعانهای انجام دادهاند تاجایی که یکی از مهمترین منابع شیعه دوازدهگانه (اصول کافی کلینی) را مورد غربالگری قرار داده است و این کتاب را مورد نقد و بررسی قرار داده و احادیث دروغین و ضعیف را خارج کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تنها یک چهارم از احادیث آن (۴۴۲۸ حدیث از ۱۶۱۹۴) صحیح هستند، و نیز احادیث موجود در تفسیر المیزان علامه طباطبایی و ۴۵ جلد کتاب بحار الأنوار را مورد کنکاش قرار داده است. شایان ذکر است زمانی که بهبودی تصمیم گرفت نسخه فارسی کتاب (صحیح کافی) را چاپ کند صاحب چاپخانه، نام کتاب را – بخاطر فشار مراجع تقلید- به (زبده الکافی) تغییر داد. با توجه به گفته حجت الاسلام جعفر سبحانی در مصاحبه با روزنامه کیهان: آیت الله منتظری – یکی از مراجع شیعه و جانشین خمینی در آن زمان – به بهبودی دستور داد تمام نسخههای منتشره در بازار را – از جمله نسخه عربی را– جمع آوری نماید.
پژوهشگر حیدر حب الله در کتابش (نظریه اهل السنه) میگوید: بهبودی معتقد است چون کتابش را به اسم( صحیح کافی) نام گذاری کرده است مورد انتقاد و حمله قرار گرفته است، زیرا این نام: سبب پرسش و تردید مردم در باره صحت بسیاری از روایاتی میشود که عالمان و سخنوران آن را بازگو میکنند.
بهبودی در تشخیص مواردی که به نظرش در مذهب اهل بیت حقیقت نداشته است بسیار دقیق و صریح هستند، و با صراحت اعلام میدارد که پدیده دروغ و کذب در کتابهای اهل تشیع ریشه دوانیدهاند و به همین سبب تصمیم گرفت با روشی علمی با این قضیه مبارزه کند و روایات را تصفیه و استخراج نماید و برای توسعه این کار طرح و نقشهای از راویان دروغگو و ضعیف را تهیه کرد که شامل بر راویان مشهوری در زمینه روایت میگردید و حتی در اینکه کلینی صاحب اصول کافی باشد شک و تردید ایجاد کرد. همچنین قبلا در باره منابعی که مجلسی از آن حدیث نقل کرده است شک و تردید ایجاد کرد.
حیدر حب الله میگوید: تلاش و مبارزهای که بهبودی آن را در اوایل دهه هشتاد گذشته رهبری میکرد مورد حمله شدید و ددمنشانه قرار گرفت، تا جایی که منجر به پس رفت این گونه طرح و پروژهها گردید، و نزدیک بود چنین کارهایی به کلی نابود شود.
لازم است در این روند (تصفیه میراث مذهبی) به تلاش و طرح آیت الله محمد آصف محسنی قندهاری افغانی (متولد ۱۹۳۶م ) اشاره شود. او یکی از چهره های برجسته شیعه در این عصر است، او تحصیلات خود را در ایران و عراق تمام کرده است و یکی از چهرههای برجسته سیاسی – بخصوص پس از سقوط طالبان- در افغانستان است. و آنچه حائز اهمیت است او متخصص در شناخت راویان حدیث است.
محمد آصف پس از تألیف کتاب (مشرعه بحار الانوار) در سال ۲۰۰۰ میلادی توفان بزرگی به راه انداخت، او این کتاب را به عنوان طرحی تحقیقی انتخاب کرد زیرا میدانست: که این کتاب منبع اصلی خطیبان و سخنورانی است که در ساخت افکار عمومی شیعیان نقش اساسی دارند. ایشان انتقادهای زیادی از این کتاب کردهاند و معتقد است بیشتر روایات آن نامعتبر میباشد.
محمد آصف تمام روایتهای غیر معتبر– در فقه، عقیده، سیاست و غیره – را از بحار الانوار استخراج کرده است و این کار، او را واداشت تا خطوط قرمزی ترسیم و در برخی نظرات و آرای فقهی موجوده شک و تردید ایجاد کند همچنین از سهل انگاری علما و طلاب در متداول شدن روایات منسوب به اهل بیت در بین آنان انتقاد کرد و این کار را علت عقب ماندگی و نافرمانی مسلمانان دانست.
سر و صدایی که محسنی براه انداخته بود نسبتا مشابهت زیادی به سر و صدایی داشت که پس از بهبودی رخ داده بود، که احتمالا این کار به قلمرو حوزهها باز میگردد که در برابر این پروژهها کمتر حساسیت نشان میدهند و یا دست کم عقلانی تر با این قضایا برخورد میکنند.
در همان چهار چوب- تصفیه میراث مذهبی- میتوان به تلاش و طرح آیت الله نعمتالله صالحی نجف آبادی اشاره کرد که سهم به سزایی در این زمینه داشته است. ایشان دانشمند دینی معاصر از خطه اصفهان است. زمانی که کتاب (الشهید الخالد) را در دهه هفتاد گذشته منتشر کرد و گفت: امام حسین – بر خلاف افکار عمومی شیعه- از شهادت در کربلا آگاهی نداشته است غوغای بزرگی برپا کرد و مورد انتقاد و حملات شدیدی قرار گرفت که مهمترین آنها کتاب (الملحمه الحسینیه ) مرتضی مطهری بود.
نجف آبادى: او در سال ۲۰۰۳ میلادی کتاب ( احادیث موهوم در مجمع البیان) را به زبان فارسی به چاپ رساند و چهار مقاله را در زمینه تفسیر منتشر نمود، و در همان سال دوبار تجدید چاپ شد.
نجف آبادی قصد داشت با انتخاب گسترده ترین تفسیر (مجمع البیان) شیعه: میراث مذهبی را تصفیه وخالص سازی کنند، و با جدیت تمام – برای رسیدن به اهدافش- در بکار گیری و آشکار کردن ضعفهای آن تلاش کردند تا جایی که باصراحت برخی روایات مهم و مشهور شیعیان مانند حدیث (کساء) در کتاب مفاتیح الجنان – هرچند هم معتقد بود که این حدیث (صحیح مستفیض) است – را ضعیف قلمداد کند.
باید در این راه( تصفیه میراث مذهبی) به افراد دیگری مانند: آیت الله ابوالفضل برقعی (۱۹۹۲م ) اشاره کرد که در این راه تلاش فراوانی داشتهاند، او احادیث اصول کافی را در کتاب (عرض أخبار الاصول علی القرآن و العقول) از لحاظ متن و سند مورد نقد و بررسی قرار دادهاند. گرچه برقعی در این کتاب بیشتر قصد داشتند – احادیث اصول کافی را از لحاظ متن و موافقت با قرآن و سنت ثابت و عقل مورد نقد و بررسی قرار دهند- اما اجازه ندادند نسخه فارسی آن مانند بقیه تألیفاتش چاپ گردد، ولی عبدالرحیم ملا زاده بلوچی آن را بنام ( کسر الصنم ) به عربی برگرداند و استقبال چشم گیری از آن شد. و انشاءالله به زودی زحمات و کوششهای برقعی و آیت الله محمد موسوی اصفهانی در زمینههای دیگر را ذکر خواهیم کرد.
روند اصلاحات در ادوات شناخت دین:
تلاش برای اصلاح اندیشه دینی در نزد گروهی دیگر از ایرانیان شکل تازهای به خود گرفت، و جماعتی از فقها و اصلاح گران در صحنه حاضر شده و اعلام کردند: باید روش آرا و اجتهادات در نصوص دینی – به عنوان مقدمه اساسی برای شناخت معرفت دینی – اصلاح شود. البته تلاش در این راه در مذهب شیعه چیز تازهای نیست بلکه مذهب شیعه پیش از ظهور چنین طرحهایی شاهد رویدادهای مشابه آن بوده است و بارزترین آن حرکت اصولیان در مشروعیت (باز بودن باب اجتهاد و قبول کردن عقل) به عنوان یکی از ادله شرعی در دهههای گذشته می باشد.
اما اصلاحات و نظریات دکتر محمد مجتهد شبستری- در زمینه اصلاح شیوه شناخت دین- از بارزترین این کارها در دوران اخیر است. شبستری (متولد ۱۹۳۶م) استاد فلسفه در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دارای رتبه اجتهاد و در جامعه دینی شناخته شده است. او ابتدا تحصیلات دینی را در قم شروع نمود سپس فلسفه او را وسوسه کرد و در نزد خمینی و علامه طباطبایی(مفسر) آن را فرا گرفت. پیش از انقلاب او در مرکز اسلامی هامبورگ آلمان کار میکرد و این فرصت برایش فراهم شد تا در فلسفه اروپا و عالم ربانی مسیحیان تحقیق و بررسی کند. شبستری با آغاز انقلاب با سیاست درگیر شد و در سال ۱۹۷۹ میلادی به عنوان معاون مجلس ایران برگزیده شد، اما در نیمه دهه هشتاد تمام کارهای سیاسی را رها کرد و تلاش و کوشش خود را در خدمت به فرهنگ دینی محدود نمود، در این مدت ابتکاری تازه در باره معنای ایمان و تعامل با متون مذهبی ارائه داد.
ایشان روش و ابزار شناخت دین را مورد نقد و بررسی قرار دادند و مردم را به درک متن و نصوص (قرآن و سنت) در پرتو مقولههای هرمونتیکی (شاخهای از فلسفه است که مربوط به تأویل مبادی متون مقدس است) فراخواند.
در نهایت شبستری به این نتیجه رسید که متون دینی تاریخ دارند و باید تاریخ آن در ضمن بحث ذکر شود، همچنین یک نص دینی به اعتبار چند تاریخ معانی گوناگونی دارد و باید سخنور (مترجم): تاریخ دقیق صدور نص و مقصود از آن و شرایط مخاطبان و معنای پنهان و مخفی آن را در ضمن شناخت معنای اصلی- که معانی جزئی به آن باز میگردد – بشناسد تا به معنای واقعی و صحیح دست یابد. اما شبستری پس از بیان وظیفه سخنور (مترجم) میگوید: ما نمی توانیم با صراحت و قاطعیت بگوییم: معنای نص این است و بس و میخواهد با این کار ثابت کند: که پارتیشن اصطلاحی معروف – که کلام را برسه قسم تقسیم کرده است: ۱- ظاهر ۲- نص ۳- مجمل- باطل و اشتباه است.
انتقادات شبستری در ظاهر با سیاست حکومت ایران تعارضی ندارد اما حقیقت چیز دیگری است بخصوص در قبال (جمهوریت انقلاب اسلامی) که در بینش مذهبی بر اساس منهج و روش استدلالی معینی پایه گذاری شده است و افکار شبستری این بینش را تهدید میکند و یا به عبارتی دیگر سعی میکند آن را تغییر دهد.
جایگاه و موقعیت شبستری آنگاه آشکار میشود که میدانیم او یکی از نزدیکان محمد خاتمى (رئیس جمهور سابق) ایران است و با توجه به اظهارات برخی از صاحب نظران، او مهمترین سمبلی است که روشنفکران مذهبی شیعه – مستقل از حکومت ایران – پیرامونش گرد میآیند.
احمدی نژاد پس از رسیدن به قدرت (در چهار سال گذشته) شبستری را از تدریس در دانشگاه تهران منع کرد و جناح محافظه کار نیز روز به روز او را – به جرم اخلال – تحت فشار قرار دادند و احمد خاتمى (عضو مجلس خبرگان – و برادر رئیس جمهور سابق) در دوران انتخابات اخیر از سکوت جناح اصلاح طلب در قبال شبستری به تندی انتقاد کرد زیرا او در عصمت پیامبر و امامان _ در حالی که این بینش یکی از ستونهای مهم عقیدتی شیعه است_ تردید و شک ایجادکرده بود.
روزنامه الاخبار لبنان (روز چهارشنبه فوریه ۲۵ / ۲۰۰۹) نقل میکند که: احمد خاتمى از جناح اصلاح طلب درخواست کرد موضع خود را در برابر توهین به پیامبر و اهل بیت (به زعم او) صراحتا اعلام دارند و تأکید کرد که سکوت آنان معادل کفر است و اشاره کرد که سخن شبستری (که میگوید: باور به ولایت مطلقه فقیه شرک است) مخالف بدیهیات مذهب تشیع و دیدگاه دانشمندان در طول تاریخ میباشد و به نوعی صاحبان این ایدهها با متهمان به براندازی نظام اسلامی در (کودتای نرم) همراهی میکنند. و هم زمان با این، صدها نفر از طلاب و بسیجیان در پردیس دانشگاه اصفهان جمع شدند و به سخنان شبستری اعتراض وآن را محکوم کردند و از دولت درخواست کردند: اتحادیه دانشجویی اصلاح طلبان را منحل و از فعالیتهای سیاسی آنان جلوگیری کند.
دکتر عبدالکریم سروش: همچنین یکی از برجسته ترین طرح های (اصلاح شناخت دین) که در این اواخر ایران شاهد آن بوده است طرح و نظریه دکتر عبدالکریم سروش است که به نظریه (قبض و بسط تئوریک شریعت یا نسبی بودن شناخت دین) مشهور است.
نام واقعی دکتر سروش، حسن حاج فرج دباغ است است او در سال ۱۹۴۵میلادی در تهران بدنیا آمد و در سال ۱۹۶۸ میلادی دکترای داروسازی از دانشگاه تهران را دریافت کرد، سپس در سال ۱۹۷۲ میلادی برای ادامه تحصیل در رشته شیمی تحلیلی به انگلستان مسافرت کرد و در آنجا تصمیم گرفت رشته تحصیلی را تغییر دهد لذا در رشته فلسفه علم در دانشگاه لندن به تحصیل ادامه داد و در تئوری های فلسفه غرب و تحولات آن پیشرفت و تخصص پیدا کرد.
سروش در سال ۱۹۷۹ میلادی – پس ازپیروزی انقلاب- با پیشنهاد خمینی به ایران بازگشت تا عضوکمیته انقلاب فرهنگی شود، سپس به مجمع علمی فلسفه و حکمت در تهران– به عنوان پژوهشگری بی نظیر – منتقل شد و در آنجا به عنوان عضو هیئت علمی برگزیده شد.
سروش در آغاز دهه هشتاد به عنوان یکی از برجسته ترین نویسندگان در ایران برگزیده شد، او در وهله اول تئوری های مارکسیستی و فلسفه علم را مورد نقد وبررسی قرار داد. و کتاب های : ۱- علم چیست، فلسفه چیست؟ ۲- (مطالعه انتقادی کتاب شهید محمد باقر صدر – اسلامی برای برون یابی) از مهم ترین آثار آن دوره میباشد.
سروش پس از نیمه دوم دهه هشتاد به نقد و بررسی اوضاع دینی ایران پرداخت و این کار او جنجال بزرگی برپا کرد و در سال ۱۹۸۹ میلادی مجموعه مقالاتی به نام (قبض و بسط تئوریک شریعت) در روزنامه کیهان بیرون میداد که این کار جرقهای برای شعلهور شدن یکی از مهمترین جنگهای فکری پس از پیروزی انقلاب بود. همچنین بر اثر اظهارات و سخنرانی او جریانی مخالف (شکافی بزرگ) در صحنه فرهنگی ایران بوجود آمد و خواهان اصلاح وتغییر اوضاع سیاسی کشور شدند.
خوانندگان آثار دکتر سروش میدانند که او در ته دل به عرفان و تصوف باور و اعتقاد داشتهاند و مقالات مذکور (قبض و بسط تئوریک شریعت) که اصطلاحی عارفانه است دلیل بر آن است همچنین بجای پرداختن به فلسفه شناختی به اصلاح مفهوم شناخت دین پرداختند.