۷) وصیت: یعنی شیخ، نزدیک زمان فوت یا به هنگام سفر کتابی را به شخصی وصیت میکند، که آن کتاب را خود شیخ روایت کرده است. و الفاظ ادای حدیث چنین است: «أوصی الیَّ فلان» یا «حدثنه فلان وصیه».
برخی از سلف روایت احادیث آن کتاب را برای فرد وصیت شده جایز دانستهاند، زیرا معتقد بودند که وصیت، نوعی إعلام و شبیه مناوله است. گویا شیخ با این وصیت خود، چیزی معین را به شاگرد مناوله کرده است و شاگرد را از مرویات خود آگاه کرده است، اما بدون الفاظ واضح. ولی ابن صلاح آن را منع کرده است و امام نووی نیز گفته: «صواب آنست که روایت از این طریق جایز نیست». البته باز کسانی که این روش را برای روایت حدیث جایز دانستهاند، اعتراف دارند که وصیت، ضعیفترین نوع تحمل حدیث و پایینتر از مناوله و اعلام است. ابن صلاح هیچگونه تشابهی بین وصیت، مناوله و اعلام نمیبیند و بر قائلان به تشابه ایراد میگیرد و میگوید: «گروهی روایت وصیت را جایز دانستهاند و استدلالشان اینست که وصیت، به اعلام یا مناوله شباهت دارد، اما این صحیح نیست، زیرا ما مستندا اجازهی روایت، به مجرد اعلام یا مناوله را قبلا ذکر کردیم و هیچ گونه تشابهی بین وصیت و آن دو راه تحمل حدیث وجود ندارد». (علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۸).
و بنظر میرسد رأی صحیح نیز عدم جواز باشد، زیرا شیخ به شخص وصیت کتاب را کرده است نه جواز روایت آن را!
(نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ۳۴۹ – تیسیر مصطلح الحدیث؛ دکتر محمود طحان، ص۱۴۳).