۶) إعلام: در این روش تحمل حدیث، شیخ به شاگرد خویش اعلام میکند که مثلا این حدیث یا کتاب جزو سماع یا روایتش از فلانی است، بدون آنکه تصریح به اجازهی روایت آن را داده باشد. و صیغهی روایت حدیث از این طریق بصورت «أعلمنی فلان» یا «أعلمنی شیخی».
علما در جواز روایت از این طریق اختلاف دارند؛ بسیاری از اصحاب اهل حدیث و فقه و اصول و علمای ظاهریه و غیر آنها آن را جایز دانستهاند، همچنین قاضی عیاض در (الإلماع) نیز این رأی را پذیرفته است، زیرا اعتراف شیخ به شاگرد به اینکه حدیث جزو سماع و روایتش است، بمانند آنست که حدیثی را با لفظ و قرائت خویش برای شاگرد خوانده باشد هرچند که به او اجازه نداده است. (الإملاع، ص۱۰۷-۱۰۸).
و گفتهاند: مجرد اعلام شیخ، مانند این است که شیخ رضایت به تحمل و ادای حدیث توسط شاگردش داده است، پس اجازهی روایت بطور ضمنی فهمیده میشود، هرچند که شیخ به آن تصریح نکرده باشد، از این رو بسیاری از محدثان روایت نمودن را از اعلامی که شیخ به صراحت در آن شاگرد را از روایت منع کرده باشد ممنوع کردهاند، مانند اینکه شیخ بگوید: «این شنیدهها یا مرویات من است، اما تو را از روایت باز میدارم». یا «بر تو جایز نمیدانم» یا «اما آن را از من نقل مکن».
بنظر میرسد صحیح آن باشد که ابن صلاح و نووی گفتهاند: آنچه که بیشتر از چندین تن از محدثین و نیز امام غزالی به آن تصریح نمودهاند، عدم جواز روایت از این طریق است، زیرا شیخ به شاگرد جواز روایت را نداده است، هرچند که به او گفته حدیث جزو شنیدههایش است.. بجز اینکه بر شاگرد واجب است که اگر سند حدیث صحیح باشد به آنچه شیخ به او خبر داده عمل نماید. (علوم الحدیث، ص۱۶۶).
(نگاه کنید به: لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص۳۴۹ – علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۷۷).