ریشه و خاستگاه دشنام و ناسزا
چنان که گفته شد ریشه ناسزاگویی را می بایست در عواطف و احساسات جست از این رو می توان اصلی ترین عامل را در دشنام گویی، خشم و غضب دانست؛ زیرا وقتی انسان از فردی ناراحت و خشمگین می شود و قصد آزار او را داشته باشد به او ناسزا و دشنام می دهد. دومین عامل و خاستگاه ناسزاگویی و دشنام و بددهانی، مسئله عادت است. هنگامی که انسان با فساق و فجار، اراذل و اوباش، افراد پست و فرومایه، مجالست و هم نشینی کند و با آنها رفیق و مأنوس گردد به تدریج روحیات، خلقیات و عبارات آن ها در او اثر می گذارد و از آن جا که سخنان عادی آن ها توأم با هرزه گویی و فحاشی به یکدیگر است به او هم سرایت می کند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری می سازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش بصورت امری عادی در می آید و بجائی می رسد که در شرایط معمولی بطور ناخودآگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری می شود و کمتر سخنی می گوید که چاشنی آن فحش و ناسزا نباشد.
راه درمان و معالجه بیماری دشنام گویی.
در روایات و اصول اسلامی راهکارهایی برای درمان این بیماری بیان شده است که عبارتند از:
– انسان از مقدمات پیدایش غضب اجتناب کند تا نسبت به مؤمنان به خشم نیاید.
– غضب خود را فرو نشاند و بر اعصاب خود مسلط شود.
– از معاشرت با اهل فسق و فساد پرهیز نماید تا بتواند زبان خود را از فحش باز دارد.
امیدوارم که الله ما را از جمله فحاشان قرار ندهد واگر الفاظی رکیکی در فرهنگ لغت روزانه ما وجود دارد خداوند به ما مدد برساند که ان الفاظ را فراموش کنیم تا شخصیت اسلامی ما حفظ گردد . آمین