ناگفته پیداست که شریعت دارای چنان سادگی و آسانی و تسامحی است که به بنده کمک مینماید تا به عبادت، بخشش و عمل صالح خود ادامه دهد. پیامبرمان محمد میخندید؛ ﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَکَ وَأَبۡکَىٰ ۴٣﴾ [النجم: ۴۳] آن حضرت ج شوخی میکرد، اما سخن حق و راست میگفت؛ او با عایشه مسابقۀ دو داد. هنگام موعظه، اصحاب را خوشحال میکرد و مختصر میگفت تا خسته نشوند و از سختگیری و تکلف نهی مینمود و میفرمود: «هرکس، دین را سخت بگیرد، دین بر او غالب خواهد شد»؛ در حدیث آمده است: «دین، محکم و استوار است؛ پس در آن با نرمی فرو روید». همچنین در حدیث آمده است: هر عبادتگزاری، تندی و سختی و نشاطی دارد و کسی که بر خود سخت بگیرد، بعد از مدت کوتاهی باز میماند؛ چون او، فقط وضعیت کنونیاش را در نظر گرفته و مواقع اضطراری و خستگی را در نظر نگرفته است. فرد عاقل، برای خود حداقلی از عمل را در نظر میگیرد و همواره به آن پایبند میماند. هرگاه سرحال باشد، به آن میافزاید و اگر بیحال و ناتوان شود، بر همان حداقل، پایبندی و مداومت میکند. همین است مفهوم روایتی که از یکی از اصحاب روایت شده که گفت: نفسها، گاهی به عملی روی میآورند و گاهی به آن پشت میکنند. پس وقتی که علاقه نشان میدهند وروی میآوردند، این را غنیمت بدانید و هرگاه پشت میکنند، رهایشان کنید.
افراد زیادی را دیدهام که پس از مدتی زیاده روی در انجام اعمال و عبادات، از عمل خود دست کشیده و در انجام عمل و عبادت، ضعیفتر از اول شدهاند. دین، در اصل برای خوشبختی بندگان آمده است: ﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ ٢﴾ [طه: ۲] «قرآن را برای آن بر تو نازل نکردهایم که در رنج و زحمت بیفتی».
خداوند متعال، کسانی را مورد نکوهش قرار داده که خود را به بیش از توان خود مکلف کرده و سپس از آنچه خود را بدان ملزم نمودهاند، عقب نشسته و از انجام آن باز ماندهاند: ﴿وَرَهۡبَانِیَّهً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا کَتَبۡنَٰهَا عَلَیۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَایَتِهَاۖ﴾ [الحدید: ۲۷] «رهبانیت سختی را پدید آوردند که ما، آن را بر آنان واجب نکرده بودیم؛ اما خودشان، آن را برای به دست آوردن خشنودی خدا پدید آورده بودند؛ ولی آنان، آنچنانکه باید، آن را مراعات نکردند».
برتری اسلام بر سایر ادیان، این است که اسلام دین فطرت و دینی میانه و معتدل میباشد و برای روح و جسم و دنیا و آخرت است و دینی آسان میباشد: ﴿ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُۚ﴾ [التوبه: ۳۶] «این، همان دین استوار است».
ابوسعید خدریس میگوید: بادیه نشینی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای پیامبر خدا! از میان مردم چه کسی از همه بهتر است؟ فرمود: «مؤمنی که با جان و مال خود در راه خدا جهاد میکند، سپس مردی که در درهای از درهها گوشه گیری انتخاب کرده و در آنجا پروردگارش را عبادت میکند».
و در روایتی آمده است: «از خدا میترسد و مردم را رها میکند تا به شر، گرفتار نشود».
از ابوسعیدس روایت است که گفت: از پیامبر ج شنیدم که فرمود: «نزدیک است که بهترین مال مسلمان، گوسفندانی باشد که آنها را در شکاف کوهها و جاهایی که باران میبارد، میچراند تا با دین خود از فتنه فرار کند». (بخاری)
عمرس گفت: «بهره خود را از گوشهگیری بگیرید». جنید، چه زیبا گفته است که: رنج گوشهنشینی، از مدارا به هنگام آمیختن با مردم بهتر است. خطابی میگوید: برای خوبی عزلت، همین کافی است که انسان از غیبت و از دیدن گناهی که توان رفع و جلوگیری آن را ندارد، دور میشود و رهایی مییابد.
حاکم، حدیثی از ابوذرس روایت کرده که میگوید: تنهایی، از همنشین بد بهتر است. (حدیث حسن)
خطابی در کتاب (العزله) بیان کرده که عزلت و اختلاط، با توجه به تفاوت متعلقات و امور مربوط به هریک، فرق میکنند. پس دلایلی که به اجتماع و گرد هم آمدن تشویق میکنند، بر آنچه متعلق به اطاعت از حکام مسلمانان و امور دین است، حمل میشود و دلایلی که به عزلت، تشویق میکنند، بر فاسد بودن حکام و فراگیر بودن فتنهها حمل میشوند. هرکس احساس کند که برای زندگی و حفاظت دینش میتواند تنها به خودش بسنده کند، بهتر است از اختلاط و همنشینی با مردم بپرهیزد. به شرط اینکه بر نماز جماعت پایبند باشد، به مردم سلام کند و جواب سلامشان را بدهد و حقوق مسلمین از قبیل عیادت بیمار و شرکت در تشییع جنازه را رعایت نماید. در این میان کار درست و پسندیده، این است که همنشینیها و همراهیهای بیهوده و بیفایده ترک گردند. چون اینها، خاطر انسان را مشغول و وقت را ضایع میکنند و انسان را از پرداختن به کارهای مهم باز میدارند. انسان باید همنشینی با مردم را به منزله نیاز به آب و غذا قرار دهد و فقط به اندازهای که لازم است، اکتفا کند و این، برای جسم و روح بهتر است.
قشیری در (الرساله) میگوید: کسی که عزلت را برگزیده، باید بر این باور باشد که او میخواهد مردم، از شر او در امان باشند. این، باعث میشود تا او، خودش را ناچیز بشمارد و این، صفت انسان متواضع و فروتن است؛ و اگر باوری عکس این داشته باشد، پس گویا او ادعا میکند که بر دیگران عزت و برتری دارد واین، صفت انسان متکبر و خود بزرگ بین است.
مردم، در مسئله عزلت و آمیختن با مردمان سه گروهند:
گروه اول، کسانی هستند که ازمردم دور شده و گوشهگیری برگزیده و حتی در نمازهای جمعه و جماعت و عید و مجالس خیر شرکت نمیکنند. چنین کسانی در اشتباهند.
گروه دوم، کسانی هستند که با مردم قاطی میشوند و حتی در مجالس لغو و بیهوده و بگو مگوهای بیخود با آنها در میآمیزند؛ اینها هم اشتباه میکنند.
گروه سوم، گروه میانه و آنهایی هستند که در انجام عبادتهای گروهی و اجتماعی با مردم همراه میشوند و در همکاری برای انجام کارهای نیک و پرهیزگاری و کارهایی که مزد و پاداش دارند، مشارکت مینمایند و از مجالسی که انسان را از خدا باز میدارد و از مشارکت در کارهای جایز بیفایده خودداری میکنند و دوری میجویند: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّهٗ وَسَطٗا﴾ [البقره: ۱۴۳] «و اینگونه شما را امتی میانه قراردادهایم».