رهبری: نص یا شوری؟ (۱)

﴿وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِیحَ عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰکِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینَۢا ١۵٧﴾ [النساء: ۱۵۷].

«و گفتار آنها که عیسی فرزند مریم فرستاده خدا را کشتیم در حالیکه نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند و قطعاً او را نکشتند»[۱].

آری، تحریف تاریخ در سرشت بشر است[۲].

بیشتر محققین، سر فصل اختلافات بین مسلیمن و منشاء گروه بندیهای مشخص سیاسی و اعتقادی در قرون بعدی را واقعه سقیفه بنی ساعده می‌دانند[۳]. ولی تحلیل و درک درست چگونگی این اختلاف، بدون بررسی واقعه غدیر که نقطه مقابل سقیفه[۴] است (و فقط ۷۰ روز قبل از واقعه سقیفه اتفاق افتاده) امکان پذیر نمی‌باشد. هر چند آنگونه که در ادامه خواهد آمد این تقابل و تضاد، (به این شدت) زاییده سالیان بعد و به خاطر تنشهای شدید و شکل گیری گروههای (شیعی و سنی) بوده است. زیرا تا آغاز خلافت حضرت علی علیه السلام  شاهد چنین تضاد و تقابلی (بین غدیر و سقیفه) نیستیم. و پس از کشته شدن حضرت عثمان رضی الله عنه بود که آن هم توسط عوامل مختلفی (مانند: ابن‌سباء،یهودیان، ایرانیان و…) به اختلافاتی از این قبیل برای ایجاد تفرقه در سپاه علی‌ علیه السلام  و امت اسلامی دامن زده می‌شد[۵].

بیشتر سئوالات بی‌جواب و معماهای سربسته نیز از تجزیه و تحلیل و تقابل این دو رویداد مهم با یکدیگر، قابل فهم و درک است. سنی، واقعه غدیر را از نگاهی دیگر می‌بیند و شیعه، سقیفه را نوعی کودتا، توطئه و دسیسه چینی بر علیه خاندان پیامبر معرفی می‌کند. پشتوانه غدیر به زعم شیعه، آیه تبلیغ (سوره مائده است) و متعاقب آن، سفارش پیامبر  صلی الله علیه و سلم و بیعت دسته جمعی حدود ۱۲۰ هزار نفر با حضرت علی‌ علیه السلام  است و پشتوانه سقیفه نیز بیعت اکثر قریب به اتفاق ساکنین مدینه (‌انصار و مهاجرین) با ابوبکر است. و اینگونه بود که پس از دسته بندیهای سیاسی که در طول دهها سال بعد، شکل گرفت: غدیر مستمسک شیعه شد و سقیفه دستاویز سنی.

در اینجا بلافاصله دو سئوال دشوار، مانند دو غول بزرگ، روبروی هر محققی قد علم می‌کند. دو سئوالی که مقابل یکدیگر قرار دارند:

چگونه ممکن است خدا و یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم تکلیف رهبری را تعیین نکرده و امت نوپای اسلامی را به حال خود واگذاشته باشد تا دچار پراکندگی و اختلاف شوند؟ (‌این سئوال شیعه است).

چگونه ممکن است بیشتر مسلمانان ساکن مدینه (اعم از مهاجرین و انصار[۶]) پس از آن همه فداکاری در راه اسلام و آیات[۷] و روایاتی که در ستایش آنها وارد شده و عشق شدید به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم[۸] ناگهان همگی با اکثریت تقریبی و بدون هماهنگی قبلی و بدون دلیل، به محض رحلت پیامبر اکرم، بیعت خود را با حضرت علی علیه السلام  شکسته باشند؟ و چرا حتی یک نفر در سقیفه اشاره‌ای به واقعه غدیر نمی‌کند‌؟ و چرا حضرت علی علیه السلام  در زمان خلافتشان در نامه‌ها و خطبه‌های خود، هیچگاه به این بیعت‌شکنی[۹] اشاره‌ای نکرده‌اند‌؟ (این سئوال سنی است).

پیداست که پاسخ به هر دو سئوال به یک اندازه دشوار است. و از دل این دو سئوال دشوار است که سئوالات متعدد دیگری بیرون می‌آید (که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم) نکته دیگر در مورد این دو سئوال، آن است که نمی‌توان با توجیه و تفسیر و دادن جوابهای مبهم و یا دو پهلو از کنار آن گذشت. بطور قطع یکی از این دو سئوال، اشتباه است و دیگری صحیح. یعنی یا حضرت علی‌ علیه السلام  در غدیر خم از جانب خدا و توسط پیامبر  صلی الله علیه و سلم به عنوان خلیفه بلافصل، معرفی شده‌اند و یا انتخاب خلیفه به عهده مردم گذاشته شده است و هیچ پاسخ دیگری برای این دو سئوال وجود ندارد[۱۰]. البته شیعه و سنی باید با دید عقل محض و به دور از هرگونه تعصبی موضوع را مطالعه کرده و مطمئن باشند که پاسخ به این دو سئوال و تایید و یا نقض هر یک از این دو سئوال، مقام هیچیک از اصحاب (اعم از حضرت علی یا حضرت عمر یا حضرت ابوبکر و…) را پایین و یا بالا نمی‌برد. زیرا پاسخ، هر چه باشد باید آنرا در کنار شرایط فرهنگی و اجتماعی همان زمان، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. و صرف یک پاسخ مثبت و یا منفی نمی‌تواند موجب خوشحالی یک طرف و سرکوب شدن طرف دیگر باشد[۱۱] آری شکی نیست که بیعت با ابوبکر با شتاب[۱۲] و وجود پاره‌ای اعتراضات، صورت گرفت و شکی هم نیست که حضرت علی علیه السلام  به عنوان نزدیکترین فرد به نبی اکرم،تا مدتی از بیعت خودداری کرده است. ولی شکی هم نیست که اکثریت مردم مدینه با ابوبکر، بیعت کردند و حضرت علی علیه السلام  نیز[۱۳] پس از مدتی با او بیعت کرد. و شکی هم نیست که ابوبکر پس از رسیدن به خلافت، با اقتدار کامل، شورش اهل رده را سرکوب و جایگاه حکومتی اسلام را آنچنان تثبیت کرد که پس از او حضرت عمر رضی الله عنه توانست ظرف مدت ۱۰ سال، سه ابر قدرت روم و ایران و مصر را به زانو در آورده و موجب اسلام آوردن مردم ایران و سایر کشورها شود. تنها گره و نقطه کور -برای شیعه- در این بین، واقعه غدیر است که در اینجا سعی می‌کنیم به طور کامل، تمامی سئوالات و اشکالاتی که در این خصوص، موجود است را بدور از هر گونه تعصبی بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم.

[۱]– شاید این هم یکی از سنن الهی است که مردم آینده همیشه در تحلیل وقایع گذشته دچار کج فکری و سوء تفاهم و اشتباه می‌شوند.

[۲]– قبل از ورود به این بحث باید متذکر این نکته شوم که برای رعایت احترام اشخاص مورد علاقه شیعه و سنی، اینجانب نام تمامی این افراد را با واژه حضرت و با احترام یاد می‌کنم زیرا قویاً معتقدم همین بی احترامی‌ها که باب شد باعث شده غربی‌ها در روزنامه‌های خود به پیامبر اسلام توهین کنند.

[۳]– منشاء اختلافات حقوقی و فقهی بین شیعه و سنی، این سخن حضرت علیu بود که در انتخابات شورا به عبدالرحمن بن عوف گفت: نه ولی در حد توانم. که صد البته منظور ایشان چیزی نیست که در نظر شیعه است.

[۴]– حضرت عمرt از واقعه سقیفه به عنوان فلته یاد می‌کند یعنی امری عجولانه و شتابزده، نویسندگان شیعه این کلمه یا حادثه را کودتای سیاسی می‌داند یا دسیسه‌ای برای محرومیت حضرت علیu از خلافت. با مطالعه همه جانبه و به دور از تعصب، گفته حضرت عمرt -با توجه به شرایط سقیفه- قابل قبول‌تر است

[۵]– جالب است که بدانیم اشاره به واقعه غدیر توسط حضرت علی (و حتی افراد مخالف مانند عمر و عاص) پس از این دوره صورت می‌گیرد و تا هنگام شهادت حضرت عمر، هیچ اشاره‌ای به این واقعه در هیچ سند تاریخی وجود ندارد. اولین اشاره در شورای انتخاب خلیفه است که حضرت علیu قصد دارد مقام والا و عنایت خاص پیامبر به خودش را به آنها یادآوری کنند و نه موضوع خلافت را.

[۶]– که در بین آنها با نامهایی مانند: عمار یاسر، حذیفه، ابوعبیده الجراح، زید بن ثابت، سالم مولی ابی حذیفه نیز برخورد می‌کنیم.

[۷]– بیش از یکصد آیه در تمجید و تعریف از اصحاب پیامبر در قرآن کریم وجود دارد!!!.

[۸]– اصحاب نبی اکرم وقت وضو آب وضوی دست ایشان را به تبرک می‌ربودند!.

[۹]– دقت کنید ایشان یکی دو بار به واقعه غدیر اشاره کرده‌اند ولی به بیعت شکنی نه! و منظور ایشان از اشاره به غدیر، توجه نبی اکرم و سفارش ایشان به دوستی علی بوده و نه خلافت منصوص. در ادامه این موضوع به خوبی تشریح می‌شود.

[۱۰]– البته بسیار کم اتفاق می‌افتد که فقط یک پاسخ منفی یا مثبت برای سئوالی وجود داشته باشد که این مورد یکی از آن موارد است. شاید یکی از دلایل وجود اختلاف شدید و لا ینحل ماندن پاسخ پس از ۱۴ قرن، همین نکته باشد.

[۱۱]– البته در ادامه بحثی تحت عنوان دنیای فازی خواهیم داشته و طی آن ثابت می‌کنیم که پاسخ قاطع مثبت و یا منفی در مورد پدیده‌های مختلف واقعی به میزان بسیار کمی صادق بوده و در بیشتر موارد پاسخها بین این دو حالت قرار دارند.(مانند: لا جبر و لا تفویض بل الامر بین الامرین) و شاید برای همین در روز قیامت جهت سنجش اعمال، میزان نهاده می‌شود و عده کمی که یکپارچه بودند بدون حساب به دوزخ و عده کمی که یکپارچه خوبند بدون حساب به بهشت می‌روند. گرچه از دیدگاه برخی نویسندگان ما شخصیت‌های تاریخی یا دیوکامل بوده‌اند و یا فرشته کامل!.

[۱۲]– حتی حضرت عمرt نیز با واقع بینی و صراحت لهجه خاص همیشگی خودش، می‌گوید این امر فلته بود یعنی کاری عجولانه ولی خدا ما را از شر آن حفظ کرد‌.

[۱۳]– شیعه معتقد است اکثریت با ابوبکر بیعت نکرده و بیعت اقلیت نیز با اجبار و اکراه بوده است. سئوال اینجاست: پس ابوبکر چگونه توانست به خوبی از پس آن همه مشکلات پس از خلافت بر آید. علم غیب داشت یا قوای آسمانی به او کمک می‌کردند؟!!! یا این از لیاقت ذاتی خود او بود؟ هر پاسخی بدهید به ضرر شیعه تمام می‌شود!.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …