یکی از رنجهای زندگی، پست و مقام است؛ ابن وردی میگوید:
نصب المنصب أوهی جلدی | یا عنائی من مداراه السفل |
«رنج مقام، نیرویم را سست کرده است و از مدارا با فرومایگان، چقدر خستهام»!.
یعنی تاوان پست ومقام، سنگین است؛ مقام، آبروی انسان و تندرستی و آرامش او را میگیرد. خیلی اندکند کسانی که از دادن همیشگی عرق، خون، آوازه، آرامش و عزت و شرافت خویش به عنوان تاوان پست و مقام نجات یابند. در حدیث آمده است: «خواهان امارت و فرماندهی مباش» که «چه شیردهندۀ خوبیست (لذات زیادی دارد) و چه بد، شیر خود را از انسان میگیرید و(پایان و مردن بدی دارد)».
﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ ٢٩﴾ [الحاقه: ۲۹] «پادشاهیم از دستم رفت».
شاعر میگوید:
هب الدنیا تصیر إلیک عفواً | ألیـس مصیـر ذلک للزوال |
«گیریم که دنیا، به کامت باشد، اما آیا سرانجام آن، زوال و نابودی نیست»؟!
فرض کن تمام آنچه در دنیاست، به تو برسد، اما به کدامین سوی میرود؟ قطعاً به سوی نابودی. ﴿وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ ٢٧﴾ [الرحمن: ۲۷] «و تنها پروردگار صاحب شکوه و بزرگت میماند و بس».
یکی از صالحان به فرزندش گفت: پسرم! از ریاست بپرهیز؛ چون دردِسرهای زیادی دارد. یعنی ریاست را دوست نداشته باش؛ زیرا انتقادها، ناسزاها و تاوانها، نثار کسانی میشود که در رأس امور قرار دارند.
إن نصف الناس أعداء لمن | ولی السلطه هذا إن عـدل |
«نیمی از مردم، دشمن کسی هستند که قدرت و ریاست را در دست دارد؛ گرچه او، عادل باشد».